• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3980 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۹ آذر

به بهانه اجراي نمايش «آكواريوم» آخرين تجربه كارگرداني سيامك احصايي

زن، مرد و درگيري تكراري

احسان صارمي

 

سيامك احصايي در همكاري با فارس باقري، دو سال پيش نمايش «تونل» را در تماشاخانه باران روي صحنه برد؛ نمايشي كه شايد به واسطه نگرش فلسفي باقري به مقوله درام، به محفلي براي كاوش در ميان دوتايي‌ها بدل شده بود و احصايي نيز در مقام طراح صحنه‌اي كار كشته، وجوه قابل رويتي از اين دوتايي‌ها را عيني كرد.
در نمايش «تونل» با دوتايي رنگ- خاكستري/ زرد در نورپردازي - و دوتايي اشكال هندسي - ال/ مستطيل كه مي‌تواند به شكل ضمني دال بر دوتايي باشد. براي برجسته شدن اين نظام دوتايي كارگردان به سمت اشيا مي‌رفت و منسوجات در اين برجسته‌سازي نقش مهمي ايفا مي‌كردند. براي مثال مرد با لباس‌هاي نظامي خاكي‌رنگ تصور مي‌شد و زن با ملحفه‌هاي سفيد. علاوه بر يك دوتايي لباس نظامي/ ملحفه، حتي با يك نظام دوتايي رنگي نيز همراه مي‌شد.
اين رويه دوتايي باقري/ احصايي در نمايش دادن دوتايي‌ها مي‌توانست منشايي در انديشه لكان داشته باشد؛ اما در «آكواريوم» در وهله نخست يكي از پايه‌هاي اين دوتايي، يعني نقش نمايشنامه‌نويس حذف مي‌شود. احصايي خود به تنهايي به سراغ متن مي‌رود. متني كه در ظاهر به نظر مي‌رسد وجود ندارد. همه‌چيز به يك ايده شباهت دارد. ريزه‌كاري‌هاي نويسندگي در آن وجود ندارد و در عوض رفتارهاي ويژه در كارگرداني و بازي نمودار مي‌شود. آيا نظام دوتايي «تونل» در «آكواريوم» مختل شده است؟
پاسخ خير است و اين منفي بودن پاسخ به خوبي در اثر مشهود است. به نظر مي‌رسد احصايي هنوز پاسخي از نمايش «تونل» خود استنباط و استخراج نكرده است. او هنوز در پي پاسخ است. اگر در آنجا او در پي مقابله و مواجه قرباني/ قرباني‌كننده بود، در آكواريوم دوتايي دوست‌دارنده/ دوست‌داشتني را مي‌آفريند تا دو اثر او در كنار هم به يك دوتايي جنگ/ صلح بدل شود؛ ولي گويي نتيجه هر دو يكي است: جدايي.  «آكواريوم» نيز از همان المان‌هاي «تونل» بهره مي‌برد. به اشياي روي صحنه دقت كنيد. اشيا در اينجا تكرار مي‌شوند. انبوهي از فنجان‌ها روي ميز همانند انبوه پوتين‌ها، تبديل به يك دال مي‌شوند. نشاني از فشار عصبي و شايد نوعي از افسردگي شخصيت مرد باشد، افسردگي كه در «تونل» نصيب مرد شده بود. او فاعل مي‌مانست و گويي اوست كه روايت را رقم مي‌زند.
در «آكواريوم» اين روايتگري كاملا در اختيار مرد نهاده مي‌شود. او در برابر شخصيتي كه بسان يك بازپرس يا مفتش مي‌ماند داستان را با سكوت روايت مي‌كند. اين سكوت مرد مي‌تواند بخشي از حذف متن و نويسنده باشد. با اين حال او سعي مي‌كند با كنش داستان را روايت كند، روايتي پاره‌پاره از مواجهه‌اش با يك همسايه زن، دل بستن به او، كمك كردن به او و در نهايت از دست دادن او. براي مخاطب تصوير پيش رو بسان خيال يك مرد و يك زن با حضور مانعي است كه آنان را از تقابل مستقيم باز مي‌دارد. با اين حال در ادامه مانع از بين مي‌رود. مانع نيز محصول طراحي صحنه احصايي است. يك طراحي متقارن كه بيش از هر چيزي برجسته‌سازي همان دوتايي است. انگار ما با دو طراحي مواجهيم. يك طراحي در پيش‌زمينه با ميزي تقسيم شده به دو كه يكي وجوه نرينه دارد و ديگري نرينه و يك طراحي پس‌زمينه كه باز به دو وجه مردانه و زنانه تقسيم مي‌شود. همه‌چيز به دوتايي‌ها ختم مي‌شود.
ساختار روايي «آكواريوم» نيز در يك تكرار قرار مي‌گيرد. يك زن و يك مرد در حال روايت يكديگرند و يك واسطه عامل پيوند اين دو روايت مي‌شود. اگرچه در «آكواريوم» مرزها مي‌شكند؛ اما بدون نيروي سوم نمي‌توان به داستاني قابل اتكا دست يافت. مرد در هذيان به سر مي‌برد و اعتبار داستان مي‎‌تواند هر بار زير سوال رود.
نورهاي سرد و كم‌حرفي بازيگران با كنش‌هاي استايليزه نيز نكات مشتركي است كه مي‌توان از تطبيق دو اثر دريافت؛ اما اكنون بايد پرسيد احصايي در پي چيست؟ «آكواريوم» چه چيزي براي مخاطب خود به ارمغان دارد؟ آيا نمايش در چنين تقابلي مي‌تواند مخاطب را نسبت به وضعيت مطرح‌شده آگاه كند؟ آيا اصلا مخاطب به خوانش اثر دست مي‌يازد؟ آيا مخاطب مي‌فهمد داستان از چه قرار است؟
بياييم به داستان رجوع كنيم. ببينيم در اين ساختار فرماليستي كه احصايي در پي آن است و بدون‌شك محصول نگاه طراحانه و البته خلاقانه او در تصويرسازي است، داستان مي‌تواند چفت و بست خوبي پيدا كند. از خودم مي‌پرسم داستان «آكواريوم» چيست و مفهوم «آكواريوم» چگونه در آن تداعي مي‌شود. ما با مردي روبروييم كه در گذشته زني را از پنجره خانه‌اش ديد مي‌زده و در بزنگاهي وارد خانه او مي‌شود تا به او كمك كند. زن گويي رازي دارد و مرد در ديدن لحظات حضور زن از اين راز آگاه مي‌شود. ما از اين راز آگاه مي‌شويم؟
به سختي مي‌توانيم حدس‌هايي بزنيم؛ كما اينكه درمورد شخصيت واسطه نيز مي‌توانيم حدس‌هايي بزنيم. ولي اگر همه اينها يك ماليخوليا باشد حدس ما به چه كار مي‌آيد؟ نمايش در اين دوگانه نيز ايست مي‌كند چرا كه نمايش در يك ايده خلاصه شده است. ايده توسط صحنه عيان مي‌شود تا بازيگر. انگار نمايش خود در يك آكواريوم اسير مي‌شود. آكواريوم خود بدل به همان ساخت صحنه مي‌شود و ماهي‌ها (بازيگران) با نوعي فراموشي از اين سو به آن سو مي‌روند. حال بايد از كارگردان پرسيد فقدان متن منسجم چه كمكي به اثر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون