شاعر تمام وقت
ياسين نمكچيان
تو هم شبيه ديگران هستي / زيبا و مغرور/اما هيچ كس شبيه تو نيست /آنها هيچ كدام شوريه نيستند/تنها تويي كه هر نيمه شب/از خواب بيدارم ميكني /تا معصومانه بپرسي / تو هنوز بيداري…
شعر كشف واقعيتهاي ملموس يا ناملموس زندگي است. واقعيتهايي كه هر روز، آدمها با آن دست و پنجه نرم ميكنند و گاهي بياعتنا از كنارشان ميگذرند. بر اساس تعاريفي كه امروزه در نظريههاي ارتباطي مطرح ميشود شعر را ميتوان رسانه دانست. رسانهاي كه فرستنده وگيرنده آن مشخص است و شاعر پيامي را براي مخاطبان آثارش مخابره ميكند. حالا اگر در اين چرخه يكي از ابزارهاي ارتباطي حذف شود كاركردش به طوركامل از بين خواهد رفت. از اين رو در جهان معاصر، هنرهاي هفتگانه را ميتوان به عنوان رسانههايي نامگذاري كرد كه بخشي از هويتسازي و انتقال پيام را بر عهده گرفتهاند. در سالهايي نه چندان دور رسانههاي نوشتاري، نقشي مهم در انتقال پيام شاعر به مخاطب ايفا ميكردند و خيليها معتقد بودند كه سليقههاي شخصي، رابطهها، زدوبندهاي دوستانه و... عوامل تعيينكنندهاي در اين چرخه به حساب ميآيند. حالا اما داستان فرق كرده است و با گسترش ابزارهاي ارتباطي، فضاي رقابتي براي تمام آنهايي كه مدعي هستند فراهم است و شاعر يا نويسنده ميتواند كارهايش را به مدد شبكههاي مجازي در اختيار مخاطبان قراردهد. در اين وضعيت، تنها جوهر و سرشت، پيوند بين اثر و مخاطب را شكل ميدهد و شاخصهاي اثرگذاري بايد به نقطهاي برسد تا بتواند خواننده را مجاب كند؛ در غير اين صورت محال است شعر يا داستاني با اقبال عمومي روبهرو شود. زندهياد عباس كيارستمي، سينماگر برجسته ايران در گفتوگو با يكي از هنرجويانش ميگفت شما آش خوبي بپز و شك نكن از آن سوي دنيا براي آشي كه پختهاي صف خواهند كشيد. مصداق اين حرفها در شعر امروزايران، واهه آرمن است. شاعري كه در سالهاي گذشته همواره بيادعا اما پرتلاش شعر نوشته و سعي كرده است راه نفوذ به قلب مخاطب را پيدا كند. او به دليل اتفاق تلخي كه در زندگياش افتاده، حتي از خانهاش بيرون نميآيد و جهان او در خانهاي قديمي و از آشپزخانه تا اتاق كار خلاصه ميشود و ارتباط محدودي هم با دوستان شاعر و روزنامهنگار و... دارد و با اين حال از فرصتي كه برايش فراهم شده نهايت استفاده را كرده و صدايش را به گوش طيف وسيعي از مخاطبانش رسانده است. او شاعري جدي و تمام وقت است؛ يعني زندگي او در 24 ساعت شبانه روز با شعر گره خورده است. يا شعر مينويسد يا ترجمه ميكند يا به فكر سر و سامان دادن و انتشار كارهاي قديميتر خود است. بخش وسيعي از شاعران امروز ايران به دليل مشغلههاي طاقتفرساي زندگي، تنها ساعتها و دقيقههايي از شبانه روز را ميتوانند به شعر اختصاص بدهند اما واهه از آن اتفاق تلخ زندگي فرصت ساخته و به شاعري تمام وقت بدل شده و در نتيجه هماكنون، مزد سالها تلاشش را هم گرفته است. در دورهاي كه منتقدان و فعالان ادبي درباره مخاطبگريزي شعر حرف ميزدند و شاعران در فكر طراحي ايدههاي جديد بودند؛ او بياعتنا به حرف و حديثها، خيلي جدي كار ميكرد تا تحول آرام آرام در بافت شعرهايش اتفاق بيفتد. رصد فضاي مجازي و بازار كتاب در اين سالها گواهي ميدهند كه دامنه نفوذ برخي شعرهاي او، دور از تصور بوده و اين نكته تنها و تنها با تمرين و پشتكار براي واهه رقم خورده و برخي شعرهايش به حافظه جمعي مردم راه پيدا كرده است:
در آسمان / دو چيز افسونم ميكند / آبي بيكران/ و خدا/ آن را ميبينم/ و ميدانم كه نيست/ او را نميبينم/ و ميدانم كه هست... شاعر