امر مبارك حضور موثر زنان
در ادبيات
رسول آباديان
در بررسي ابعاد مختلف حوزه ادبيات در حدود بيست سال گذشته، به موضوعي برميخوريم كه در ديگر دورانهاي تاريخي كشور بيسابقه بوده است. موضوعي به نام «حضور موثرزنان» در توليدات ادبي، خصوصا داستان و شعر.
اگر بنا باشد تاريخ ادبي ايران را مثلا از اوايل دهه چهل تا اواخر دهه پنجاه به بعد مطالعه كنيم و به دنبال ردپاي زنان در ادبيات باشيم شايد بيش از سهچهار نام نتوانيم پيدا كنيم كه البته در نوع خود بيهمتا بودهاند. نامهايي مانند فروغ فرخزاد، سيمين دانشور، سيمين بهبهاني، طاهره صفارزاده و چند نام ديگر كه تعدادشان از تعداد انگشتان دست بيشتر نيست.
توجه به حوزه ادبيات و نوعي احساس مسووليت در حضوري پررنگ و البته پرحجم، ازهمان سالهاي نخستين پيروزي انقلاب اسلامي از سوي زنان آغاز شد. توجهي ويژه كه گرچه ممكن است به لحاظ كيفي داراي اما و اگرهايي باشد اما از زاويه نگاه كمي، حركتي نيازمند به مطالعه هرچه بيشتر است.
در جمعبندي كلي و خارج از دههبنديهاي ادبي رايج؛ به اين حقيقت غير قابل انكار ميرسيم كه زنان در لابهلاي توليدات ادبي فقط و فقط به دنبال عرضاندام با هدف بيرون رفتن از نوعنگاه«جنس دوم» بودن نبودهاندزيرا اگر چنين بود تنها و تنها شاهد كارهايي از جنس ادبيات سياسي بوديم كه نه ادبي محض است و نه سياست محض!
آنچه در توليدات زنان فعال ادبي پس از انقلاب اتفاق افتاده در بسياري موارد ادبيات محض است. ادبياتي كه نه تنها منتقدان داخلي را براي كنكاش درباره اين موضوع كنجكاو كرده بلكه بسياري از پيگيرهاي ادبي كشورهاي ديگر را نيز به جستوجو واداشته كه شاهد مثالش، انتشار دهها كتاب آنتولوژي شعر و داستان زنان درداخل و خارج از كشور است.
از سوي ديگر، با نگاهي سطحي به برندگان جوايز ادبي داخلي و حضور در عرصههاي بينالمللي مانند سفرهاي مستقل با نيت تبادل فرهنگي؛ به اين نكته ميرسيم كه زنان همپاي مردان و گاهي پررنگتر ازآنها ابراز وجود كردهاند. علاوه بر اين، تعداد بالاي آثاري كه در زمينههاي شعر و داستان از نويسندگان زن ايراني به زبانهاي ديگر ترجمه شدهاند هم، گواهي بر مدعاي تاثير آنها بر روند رشد ادبيات مدرن كشور است. احساس مسووليت پيشكسوتاني درعالم ادبيات ايران مانند «محمدعلي سپانلو» و «علي باباچاهي» و چند چهره ديگر در انتشار كتابهايي قطور با محوريت نقد و تحليل آثار زنان نشان ميدهد كه نقش آنان در ساختن تاريخي ديگرگون از ادبيات، نقشي غيرقابل انكار و غيرقابل ناديده گرفته شدن است.
در دورهاي كه ما درآن زندگي ميكنيم، ميتوان نام دهها شاعر و داستاننويس زن را يافت كه آثارشان بدون اغراق به آثاري درحد و اندازه قابليتهاي جهاني پهلو ميزند. آثاري كه نشان از عمق نوعي انديشهورزي ادبيدارد. امروزه وضعيت بازار كتاب شعر و داستان به گونهاي است كه هر علاقهمند با مراجعه به هر كتابفروشي با تعداد زيادي از كتابهاي زنان مواجه ميشود، آنهم آثاري كه تك، تك حرفي براي گفتن دارند و صاحبانشان را ميتوان اغلب به عنوان چهرههاي ادبي تازه به رسميت شناخت و براي خواندنشان وقت گذاشت.
به هر شكل چه به ادبيات زنانه يا زنانهنويسي در ادبيات معتقد باشيم يا نباشيم و چه حضور زنان را در عالم فرهنگ مكتوب به رسميت بشناسيم يا نشناسيم، بايد گفت زنان دو دوره ما توانستهاند وزنه تعادل خود را در مقابل مردان به مرز مساوي نزديك كنند كه اين امر مبارك به خودي خود، براي هر دستاندكار حوزه فرهنگ امري خوشحالكننده و قابل ارزيابي است.
ادبيات امروز ما مملو از نامهايي است كه انكارشان همان انكار ذات ادبيات است. نامهايي كه نه درپي فتح سنگر و مغلوب كردن جنس مقابل هستند و نه ادعايي بيشتر از حدود توانايي خود دارند. زنهاي نويسنده و شاعر در اين زمانه خاص موفق شدهاند سكهاي اصيل از جنس ادبيات را به نام خود ضرب كنند و بر ما است كه حك شدن اين حضور در حافظه زمانه را «شادباش» بگوييم.