جمجمه جوان
قهرمان داستان «جمجمه جوان» سروان نيروي انتظامياي به نام «روزبه افشار» است كه هربار با پرونده قتلي روبهرو ميشود و جمجمه جوان اولين رمان پليسي اين مجموعه است. اين رمان با روايت شواهد يك قتل آغاز ميشود. درباره هر قتل معمولا سه سوال اساسي پيش ميآيد: «قاتل كيست؟»، «چگونه مرتكب قتل شده است؟»، «و چرا؟» «محمدحسن شهسواري» درتوصيف مجموعه ژانري كه «جمجمه جوان» در آن منتشر شده نوشته است: هيچ نويسندهاي به اندازه ژانرنويس با شهرزاد همذاتپنداري نميكند. ژانرنويس مخاطب را بر سرير پادشاهي مينشاند و هدفي جز تسخير تمام قلب و ذهن او ندارد. همچون شهرزاد، كه اگر شب نميتوانست پادشاه را پاي نقل خود نگه دارد هستي خود را از دست ميداد، ژانرنويس نيز نميتواند موفقيتش را به آينده و آيندگان موكول كند.