اين ناقوس مرگ كيست؟
اسدالله امرايي
ارنست همينگوي، نويسنده امريكايي نامي است كه بر ادبيات و داستاننويسي در سراسر جهان تاثير بسزايي داشته و ميليونها نسخه از آثارش منتشر شده است. طبيعي است كه پايش به كشور ما نيز باز شده ياشد. حتي پيش از آنكه جايزه پوليتزر يا نوبل را ببرد از
60-50 سال پيش آثارش به فارسي ترجمه شده. با شدت و ضعفهاي رايج. به هر حال از همينگوي هنوز ميتوان نكتهها آموخت. كتاب «ارنست همينگوي؛ آخرين مصاحبه و ساير گفتوگوها» با ترجمه حسين كربلاييطاهر (شاهين) در نشر آفتابكاران منتشر شده است. اين كتاب در سه بخش با عناوين «ارنست همينگوي، هنر داستانسرايي»، «همينگوي در كوبا»، «ديداري سرزده با همينگوي» و «زندگي در بعدازظهر: آخرين مصاحبه» گفتوگوهايي با همينگوي كه در سالهاي ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ در مجلات و روزنامههاي پاريس ريويو، آتلانتيك، هفتهنامه استار و اسكواير منتشر شده است. «در اين مجموعه گفتوگوهاي متنوع، يكي از تاثيرگذارترين چهرههاي ادبي قرن بيستم به طرز بيسابقهاي خود را از ابتدا تا آخرين مراحل زندگي حرفهاياش آشكار ميسازد. در اين كتاب، ارنست همينگوي به عشق، جنگ، شهرت، ماهيگيري و انضباط شورانگيزي اشاره ميكند كه قلمش را به حركت درآورد و بينشهاي سحرآميزي را در ارتباط با زندگي و حرفه نويسندگي ارايه ميدهد كه تاثير بيمانندي بر تخيل امريكايي از خود به جاي گذاشته است.» سرانجام پس از سالها انتظار ترجمه طولانيترين رمان ارنست همينگوي «اين ناقوس مرگ كيست؟» با ترجمه خوب و خواندني مهدي غبرايي در انتشارات افق منتشر شد و ميراث همينگوي اين نشر كاملتر شد. اين رمان پيشتر با عنوان «زنگها براي كه به صدا درميآيد؟» دوبار ترجمه شده بود. رابرت جردن، روزنامهنگار جوان امريكايي در گروه بريگاردهاي بينالمللي ضدفاشيست ثبتنام ميكند. آنها دستور دارند پلي را منهدم كنند كه محل عبور نيروهاي وفادار به فرانكوست. اين اثر در جنگ جهاني دوم به عنوان كتاب درسي جنگهاي پارتيزاني، هم در ارتش امريكا و هم در ارتش شوروي، تدريس ميشد. «رابرت جردن فكر كرد شايد خودش دارد موقعيت را فراهم ميكند. شايد هم اگوستين ميخواهد اين كار را بكند. بيترديد از او نفرت دارد. من از او نفرت ندارم. نه، ندارم. نفرتانگيز است. اما من از او نفرت ندارم. هرچند پيشنهاد كور كردن او را در رديف آدمهاي عوضي قرار ميدهد. با اين حال اين جنگ آنهاست. اما نميتوانيم در اين دو روز بگذاريم اين دور و برها باشد. من پايم را از اين ماجرا بيرون ميكشم. امشب يك بار ديگر خودم را مسخره ديگران كردم و بدم نميآيد كلكش را بكنم. اما نميخواهم پيشاپيش انگولكش كنم.»