قفل غيرقابل گشايش كرهشمالي
گزينه كره شمالي براي پايان دادن به اين بنبست اين است كه خلع سلاح هستهاي را بپذيرد. در تاريخ خلعسلاح، موردي وجود ندارد كه يك كشور دارنده سلاحهاي هستهاي، حاضر به كنار گذاشتن اين توانايي شدهباشد. تاكنون خلع سلاح هستهاي فقط يك بار و در گزينه اوكراين رخ داده است كه در واقع سلاحهايي كه اين كشور تسليم كرد، متعلق به اوكراين نبود و در واقع به اتحاد جماهير شوروي سابق تعلق داشت. در مورد ليبي نيز، برنامه هستهاي اين كشور در اولين گامها و زماني متوقف شد كه هنوز نميشد عملا ليبي را به عنوان يك كشور صاحب فناوري هستهاي تلقي كرد. در پرونده هستهاي ايران نيز بر خلاف پرونده كره شمالي، جمهوري اسلامي ايران از ابتدا اعلام كردهبود كه برنامهاي براي دستيابي به سلاحهاي هستهاي ندارد و هيچگاه به سمت تسليحات اتمي حركت نميكند. كره شمالي امروز به عنوان يك كشور داراي تسليحات هستهاي محسوب ميشود. اين كشور سلاحهاي هستهاي را توليد و آزمايش كرده است و به درست يا غلط چنين سلاحهايي را بنيان امنيت ملي خودش حساب ميكند. پيونگيانگ حاضر شده است به خاطر استمرار برنامه تسليحات هستهاياش سختترين تحريمهاي بينالمللي، بالاترين سطح انزواي جهاني، فقر و گرسنگي براي شهروندان خود را تحمل كند. به گمان من در چنين شرايطي كرهشمالي آمادگي كنار گذاشتن برنامه تسليحات هستهاي خود را ندارد.
از طرف ديگر گزينه پيش روي امريكا اين است كه مشروعيت كره شمالي به عنوان يك كشور داراي تسليحات هستهاي را بپذيرد. واشنگتن هم آمادگي اين را ندارد كه مشروعيت برنامه هستهاي كره شمالي را بپذيرد و عملا با مشروعيتزايي براي شرايط جاري، كره شمالي را به باشگاه كشورهاي هستهاي جهان راه بدهد. در نتيجه با بيميلي طرفين براي مصالحه بزرگ، به نظر نميرسد امكان گشايش بنبستي وجود داشته باشد و اشارههاي اخير سئول براي مذاكرات بيش از اينكه راهبردي باشد، يك گام در جهت ديپلماسي عمومي است.
با وجود بنبست موجود، بسيار احتمال ناچيزي براي شكسته شدن موازنه وحشت و بازدارندگي كنوني وجود دارد. نشانهاي در سياستهاي دوطرف وجود ندارد كه آمادگي يك جنگ هستهاي وجود داشتهباشد. به ويژه كه در يك جنگ هستهاي نابودي متقابل قطعي است و دست كم در صورت بروز جنگي هستهاي، نابودي كره شمالي و كره جنوبي قطعي است. به اضافه اينكه اين منطقه حوزه نفوذ دو قدرت جهاني ديگر يعني روسيه و چين است، موافقت اين دو كشور هم براي آغاز چنين درگيرياي لازم است. از آنجا كه مسكو و پكن هم مايل به ايجاد چنين منازعهاي نيستند، خيلي بعيد است كه بازدارندگي كنوني گسسته شود. تنها احتمالي كه براي وقوع چنين رويدادي وجود دارد، يك نوع سوءمحاسبه از سوي طرفين است. احتمال چنين رويدادي نيز به دليل وجود كانالهاي ارتباطي ميان پيونگيانگ با مسكو و پكن از يك سو و واشنگتن با اين دو پايتخت از سوي ديگر، بسيار كم و ضعيف است. گمان من اين است كه آغاز مذاكرات تازه ميان سئول و پيونگيانگ در شرايط كنوني يك اقدام ديپلماسي عمومي است و نميتوان تفسير راهبردي و استراتژيك از آن داشت.