نقدي از رضا داورياردكاني به جايزه جهاني مصطفي(ص)-2
وطن دانشمند كجاست؟
سياستنامه
اين يادداشت دو سال پيش و بعد از برگزاري اولين دوره اعطاي جايزه جهاني مصطفي(ص)، توسط رضا داورياردكاني، رييس فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران نوشته شد اما از آنجايي كه اميد آن ميرفت تا وضعيت اين جايزه در كشور اصلاح شود و سر و ساماني به قاعده گيرد دكتر داوري از انتشار آن خودداري كرد. حال بعد از گذشت دو سال كه به نظر ايشان اصلاح قابل توجهي در اين امر صورت نگرفته و در همچنان بر همان پاشنه ميچرخد تصميم به انتشار آن گرفت. استاد فلسفه دانشگاه تهران در اين يادداشت با انتقاد از برخي ابعاد جايزه مصطفي(ص) مينويسد: «وقتي گفته ميشود كه جايزه را به دانشمندي ميدهند كه مايه تشويق و ترويج پژوهش در جهان اسلام باشد لابد دانش و دانشمندي را در نظر دارند كه در برنامه پژوهش ملي يا منطقهاي مقامي داشته باشد و دانشمند هم در حدود اين برنامه براي كشور و منطقه پژوهش كرده باشد. پس در حقيقت دانشمندي به جهان اسلام تعلق دارد كه در جهان اسلام براي حل مسائل اين جهان و پيشبرد امور آن بكوشد. چنانكه گفته شد دانش تعلق ذاتي به اينجا و آنجا و هيچجا ندارد و به هرجا كه شرايط فراهم باشد ميتواند برود و توسعه يابد و پيشرفت كند.» با توجه به تفصيلي بودن اين يادداشت ما ناگزير شديم كه آن را در 3 بخش مجزا تنظيم و در 3 شماره مستقل منتشر كنيم. پيش از اين بخش اول اين يادداشت را در همين صفحه منتشر كرديم و اكنون بخش دوم آن را ميتوانيد در ادامه بخوانيد.
وطن دوم دانشمندان
رضا داوري اردكاني
دانشمندان دو وطن دارند؛ يكي جايي كه در آن به دنيا آمده و پرورش يافتهاند و ديگر فضايي است كه علم و پژوهششان در آن باليده است و چهبسا كه در اين جهان احساس تولدي دوباره كردهاند. اين وطن دوم هرجا ميتواند باشد و طبيعيتر آن است كه وطن دوم در درون وطن اول باشد ولي با اختلافي كه در مراتب علم در جهان به وجود آمده است و با توجه به اينكه دانش در همهجا يكسان رشد نميكند و راه دانشمندان مناطق جهان به مرز دانش، به يك اندازه هموار نيست، دانشمندان ميتوانند و حق دارند نظر به جايي داشته باشند كه در آنجا امكان پژوهش و پيشرفت علم بيشتر است و عجيب نيست كه جوانان دانشمند براي رسيدن به مراتب نهايي علم راهي مراكز علمي معتبر شوند. گاهي مراكز بزرگ علم و پژوهش براي بعضي از دانشمندان و پژوهندگان جاذبهاي كم و بيش نظير جاذبه وطن اول پيدا ميكند اما از اين تفاوت مهم نبايد گذشت كه تعلق به وطن زادگاه اگر طبيعي نباشد از جمله عموميترين و عميقترين تعلقات فرهنگي است ولي تعلق دوم اگر نگوييم شخصي است در اختياريبودنش ترديد نميتوان كرد. وطن اول را مردمان برنميگزينند زيرا در آنجا به دنيا ميآيند و زبان باز ميكنند... اما وطن علم را دانشمند خود انتخاب ميكند و با اختيار در آنجا مقيم ميشود. اظهارنظرهاي اخلاقي كه معمولا در مورد مهاجرت دانشمندان ميشود ناشي از تعلق خاطر شديد به وطن اول با صرفنظر از وجود و جايگاه وطن علم است. اگر دانشمندي در وطن علم بهتر ميتواند استعدادهايش را ظاهر و متحقق كند چرا به آنجا نرود و مقيم نشود؟ بر هيچ دانشمندي تا وقتي كه به كار دانش مشغول است صرفا از آن حيث كه از كشور خود و ظن اولش به جاي ديگر رفته است بأسي نيست و خرده نميتوان گرفت. وقتي هم كه از دانش منصرف ميشود تفاوت نميكند كه كجا باشد. در جهان در حال توسعه و البته در جهان اسلامي كنوني كم نيستند جوانان مستعدي كه به هزينه كشور شايد فقير خود درس ميخوانند و اگر مستعد باشند و بخت با آنان ياري كند راه به دانشگاهي ميبرند كه در آنجا شرايط براي شكفتن استعدادهاي آنها و پرداختنشان به پژوهشهاي مرزي مهياتر است. بعضي از اينان نيز ممكن است سرآمد دانشمندان زمان شوند و در گسترش مرز علم سهيم و موثر باشند. اينان شايسته احترامند و كشورشان هم ميتواند به آنها افتخار كند. چنانكه ما به دانشمندان بزرگ ايراني كه در خارج از ايران به پژوهش مشغولند حرمت ميگذاريم و گاهي به وجود آنها افتخار ميكنيم.
جايزه مصطفي(ص) و جوامع اسلامي
چنانكه اشاره شد اگر كشور ما تصميم بگيرد به دانشمندان ايراني ممتازي كه در خارج از كشور هستند به هر نحو اداي احترام كند بايد از آن استقبال كرد. اما جايزهاي كه نام بزرگ مصطفي(ص) بر آن نهادهاند و براي «ترويج و تشويق علمآموزي و پژوهش در جوامع اسلامي» در نظر گرفته شده است به آنها نميتوان داد زيرا آنها در كشور خود و براي جهان اسلام پژوهش نميكنند و اثري در رونق علم و آموزش و پژوهش «در جوامع اسلامي» ندارند. ظاهرا ابهامي كه در مفهوم تعلق به جهان اسلام وجود دارد موجب اشتباه و اختلاف شده است. تعلق به جهان اسلام يعني چه؟ من كه اهل فلسفهام كم و بيش ميدانم كه ابهام مفهوم جهان اسلام از چيست. اگر جهان اسلام پيوستگي و همبستگي داشت اختلاف در فهم معني جهان اسلام پيش نميآمد اما اكنون ظاهرا با اين پريشاني و گسيختگي معني جهان اسلام پوشيده شده است و طبيعي است كه هر يك از ما جهان اسلام را بر اساس درك و دانش خود يا تلقي سياسي و ايدئولوژيك خاص تفسير كنيم. آسانترين معني جهان اسلام مجموعه كشورهاي اسلامي است. پس دانشمند جهان اسلام هم كسي است كه به يكي از كشورهاي اسلامي يا مسلمان تعلق داشته باشد. ولي ملاك اين تعلق چيست. آيا راستي مرادمان از تعلق يك دانشمند به جهان اسلام داشتن شناسنامه يك كشور اسلامي است؟ آيا دانشمند اردني كه امسال جايزه گرفت به جهان اسلام تعلق داشت و دارد؟ تعلق او به جهان اسلام از طريق تعلقش به كشور اردن است كه يك كشور اسلامي به حساب ميآيد. اگر به پرسش پاسخ منفي بدهيم با اين اشكال چه كنيم كه مگر او اردني نبود و مگر اردن جزيي از جهان اسلام نيست. البته كه او اردنيتبار است. اردن هم كشوري است كه مردمش مسلمانند و بايد جزيي از جهان اسلام به شمار آيد. دانشمند برنده جايزه نيز به عنوان شخصي كه تبار و اسم عربي دارد متعلق به كشور اردن است اما او در كشور اردن پژوهش نكرده و دانش و پژوهشش تعلقي به اردن ندارد و شايد به كار كشور اردن هم نيايد. قبلا به دو وطن دانشمند اشاره شد در اين مورد خاص مسلما وطن علم با وطن زادگاه يكي نيست. دانشمند اردني در وطن علم امريكا اقامت دارد و نميدانيم آيا تعلق به اين وطن جايي براي تعلق به وطن اول باقي گذاشته است يا نه؟ درست است كه دانش و پژوهش را به هيچ كشور و منطقه نميتوان متعلق و منحصر دانست اما هر كشور نيازي خاص به علم و به پژوهشهاي معين دارد. اكنون همه كشورها نياز به پژوهش براي پيشرفت دارند و پژوهشهايي براي پيشرفت كشورها مفيد است كه ناظر به امكانها و نيازهاي توسعه تكنولوژيك آنها و موثر در بهبود نظام اداري و آموزششان باشد. وقتي گفته ميشود كه جايزه را به دانشمندي ميدهند كه مايه تشويق و ترويج پژوهش در جهان اسلام باشد لابد دانش و دانشمندي را در نظر دارند كه در برنامه پژوهش ملي يا منطقهاي مقامي داشته باشد و دانشمند هم در حدود اين برنامه براي كشور و منطقه پژوهش كرده باشد. پس در حقيقت دانشمندي به جهان اسلام تعلق دارد كه در جهان اسلام براي حل مسائل اين جهان و پيشبرد امور آن بكوشد. چنانكه گفته شد دانش تعلق ذاتي به اينجا و آنجا و هيچجا ندارد و به هرجا كه شرايط فراهم باشد ميتواند برود و توسعه يابد و پيشرفت كند. اكنون در شرايط پيشرفت علم و تعيين تكليف براي دانشمندان بحث نميكنيم حتي به مساله مهاجرت دانشمندان هم كاري نداريم. دانشمند در انتخاب محل زندگي خود و مسائل پژوهش آزاد است. اما وقتي قرار است جايزهاي براي تشويق علم در جهان اسلام داده شود لابد دانشمندي كه جايزه را دريافت ميكند بايد به نحو مستقيم يا غيرمستقيم به علم اين جهان خدمتي كرده باشد و اگر نكرده باشد با ديگر دانشمندان چه تفاوت دارد و چرا مثلا جايزه را به همان برندگان نوبل ندهند؟ آنها هم به علم خدمت كردهاند. به نظر من هيچ دانشمندي صرفا از آن جهت كه شناسنامه يك كشور اسلامي دارد مستحق دريافت جايزه مصطفي(ص) نيست. اين گفته را يك حكم اخلاقي و احساساتي تلقي نبايد كرد زيرا مقصود اين نيست كه دانشمندان مهاجر ملامت شوند كه چرا از كشور خود رفتهاند و در جاي ديگر به علم خدمت كردهاند. مطلب اين است كه اينها نبايد از اين بابت تشويق و تقدير شوند و جايزه بگيرند. همين كه بخت با آنها يار بوده و به كشوري رفتهاند كه در آنجا علم و پژوهش بيشتر مجال پيشرفت داشته و آنها از اين مجال بهره بردهاند و دانشمند ممتاز شدهاند برايشان كافي است و ديگر لازم نيست كه جايزه جهان اسلام به آنها داده شود. اعطاي جايزه به اينان اگر اثري داشته باشد بيشتر تشويق مهاجرت دانشمندان و صاحبان استعدادهاي درخشان است و اگر بگويند براي مهاجرت نيازي به تشويق نيست يا اثر تشويقي اين قبيل اقدامها كم است منكر نميتوان شد كه اعطاي جايزه لااقل تاييد و تحسين مهاجرت دانشمندان و پيوستن آنان به كانونهاي جهاني علم است. اعطاكنندگان جايزه ميتوانند در پاسخ بگويند كه ما به دانشمند و دانش او جايزه ميدهيم و كاري به محل زندگي و كار او نداريم در اين صورت بايد پاسخ بدهند كه پس قيد تعلق به جهان اسلام را چرا آوردهاند؟
وطن علم را دانشمند خود انتخاب ميكند و با اختيار در آنجا مقيم ميشود.
اگر دانشمندي در وطن علم بهتر ميتواند استعدادهايش را ظاهر و متحقق كند چرا به آنجا نرود و مقيم نشود؟
دانشمندي به جهان اسلام تعلق دارد كه در جهان اسلام براي حل مسائل اين جهان و پيشبرد امور آن بكوشد.
هيچ دانشمندي صرفا از آن جهت كه شناسنامه يك كشور اسلامي دارد مستحق دريافت جايزه مصطفي (ص) نيست.
دانشمند در انتخاب محل زندگي خود و مسائل پژوهش آزاد است. اما وقتي قرار است جايزهاي براي تشويق علم در جهان اسلام داده شود، آنها هم به علم خدمت كردهاند.
هيچ دانشمندي صرفا از آن جهت كه شناسنامه يك كشور اسلامي دارد مستحق دريافت جايزه مصطفي(ص) نيست.
مقصود اين نيست كه دانشمندان مهاجر ملامت شوند كه چرا از كشور خود رفتهاند و در جاي ديگر به علم خدمت كردهاند.