تحليل يوسف اباذري از اعتراضات اخير
تاملي بر تجربههاي از دست رفته ما
يوسف اباذري، استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران در روزهاي اخير در حاشيه يكي از كلاسهاي خود به اين پرسش پاسخ داده كه جامعه ايران پس از حدود ۴۰ سال از انقلاب اسلامي و پشت سر گذاشتن نظام شاهنشاهي چه تحولاتي را تجربه كرده كه حالا طرح شعارهايي با گرايش به دوران گذشته كه در خلال آشوبهاي اخير شاهد آن بوديم، براي عدهاي عجيب نمينمايد؟ متن سخنان اباذري را در ادامه ميخوانيد:
نخستين كاري كه جمهوري اسلامي انجام داد اين بود كه رابطه مردم با گذشته را قطع كرد. دوره شاه براي مردم به «كارتون» مبدل شد. مثلا در بعضي فيلمها، بچههاي محل يك ساواكي را دست ميانداختند. دهشت ساواك و اينكه چگونه آدمها را سلاخي ميكرد از بين رفت و نوعي گذشتهسازي انجام شد. با آمدن اينترنت هم اوضاع عمومي دست جواناني افتاد كه فقط به وضعيت روز، تهياز هر نوع سنت و تاريخ توجه داشتند.
نتيجهاش هم اين شد كه عدهاي بگويند شاه برگردد. غافلاز اينكه رژيم پهلوي يك رژيم جلاد و كثافت و آدمكش بود و در دوره خودش دهشتناكترين رژيم جهان بهشمار ميرفت. انتقال تجربه نسلبهنسل ما بريده شده است. اگر بريده نبود اين شعارها را نميشنيديم. البته من دقيقا نميدانم ماجراي اين تجمعات چه بوده است اما فقط جواني كه هيچ چيزي از تاريخ خودش نميداند ميتواند چنين خواستهاي داشته باشد.
اينكه ميگويند «مرگ بر ديكتاتور» اساسا ديكتاتور لقب رضاشاه است. جالب است كه در مسجد گوهرشاد كه نماد ديكتاتوري رضاشاه است چنين شعاري را ميدهند! علت اين موضوع يكي آموزشوپرورش ماست كه تاريخ را اشتباه روايت ميكند و مردم را از كل تجربه تاريخي ميبُرد. شبكه «منوتو»يي هم پيدا ميشود كه از فرح يك بانوي مظلوم ميسازد. تجربه از دست ميرود و بايد نسل به نسل منتقلشود. اگر مردم را در خلأ رها كني نتيجهاش دهشت خواهد بود. مردم درگير تجربه زندگي روزمره هستند. زندگي روزمره يعني اينكه مثلا من چادر سرم كنم يا نه؟ بحث ديگر «تامل» روي اين تجربه است. در طول سالهاي گذشته تامل روي تجربههاي ما از دست رفته است. افراد به روزمرّگي افتادهاند.
قصهنويسي ما را وادار ميكند كه نسل به نسل روي تجربياتمان تامل كنيم اما اطلاعات
(Information) اين كاركرد را ندارد. اطلاعات فقط به من تجربه روزمره ميدهد. حاصل اين مساله كودك شدن مردم است. غذايي را جلويشان ميگذاري ميگويند: «اينو نميخوام، اونو ميخوام!» اين مساله به معناي خوب بودن وضعيت معيشت مردم نيست. معلوم است كه مشهد بيشترين صندوقها را دارد و بيشترين مالباختگان هم متعلق به اين شهر است؛ اما اينكه بعدش بگويد شاه را ميخواهم نشان ميدهد تجربه سياسي از قبل مشروطه تا به حال منتقل نشده است. اين نسلي كه در خيابان است هيچ تجربهاي از تاريخ ايران ندارد. عدم انتقال تجربهها به بودن و نبودن احزاب و تشكلها هم ربطي ندارد. در امريكا هم كه احزاب آزاد است اوضاع همينگونه است. حزب ميتواند در جامعهاي وجود داشته باشد و كماكان همين فاجعه اتفاق بيفتد. چامسكي در آخرين مصاحبهاش گفت حزب جمهوريخواه امريكا خطرناكترين سازمان در طول تاريخ بشر است. نامش هم حزب است. مردم امريكا در وضعيت كنوني قادر به بازتوليد خودشان نيستند. اين وضعيت همه كشورهايي است كه نئوليبراليسم در آنها حضور دارد. خود امريكا هم همينگونه است. در امريكا ۴۰درصد زير خط فقر هستند.
آخرين لايحهاي كه در امريكا دادهاند خود خانواده ترامپ را يك ميليارد دلار در سال از ماليات معاف ميكند اما طبقه متوسط و كارگر بايد بيشتر ماليات دهند. همه محدوديتهاي محيطزيستي هم افسانه است. در امريكا هم پرستش امر نو بسيار پررنگ است و روياي امريكايي بر اين اساس بنا شده است. بنابراين انتقال تجربه گذشته صورت نميگيرد. حتي اگر طبقه فرودست در حاكميت نماينده هم داشته باشد، اين نماينده آنقدر فاقد هر نوع تجربه است كه مزخرف ميگويد. اين موضوع همين الان قابل مشاهده است.
مهر