ايالاتمتحده جديد و خاورميانه
احسان شمس
حدودا يكسال از روي كار آمدن دولت جديد در ايالاتمتحده امريكا ميگذرد. تاجري در كاخ سفيد نشسته است كه از دنياي سياست بيخبر است اما به خاطر مسندش و شخصيت خاصش در تحولات سياسي بينالمللي بسيار تاثيرگذار بوده و در اين ميانه دو منطقه بيشترين تاثير را از او پذيرفته است. مرزهاي جنوبي ايالات متحده تا حوزه كاراييب و ديگري، خاورميانهاي كه مرز شرقي آن پاكستان و افغانستان باشد. در دولت اوباما بهعلت افزايش توليد نفت غيرمتعارف شل، سياستي كه براي منطقه خاورميانه ديده شده بود، حضور حداقلي نظامي و كاهش هزينههاي مالي و انساني ايالاتمتحده در خاورميانه بود. از همين جهت حملات به القاعده و طالبان عمدتا توسط پهپادهاي نظامي صورت گرفته، تعداد نيروهاي نظامي مستقر در افغانستان بهشدت كاهش يافته و در عراق نيروي نظامي عملياتي كلا خارج شدند. برجام با ايران به سرانجام رسيده و براي اولينبار قطعنامهاي در شوراي امنيت با راي ممتنع ايالات متحده به ضرر اسراييل به تصويب رسيد. مصداق بارز اين سياست را ميتوان در جمله معروف رييسجمهور اوباما ديد: «عربستان سعودي بتواند منطقه را با ايران قسمت كند».
خروج نظامي ايالاتمتحده از خاورميانه و خلأ قدرت ناشي از آن، منجر به بر هم خوردن نظم خاورميانه، ظهور بهار عربي و البته بيتفاوتي اوباما نسبت به سقوط متحدان ديرين منطقهاي، رقابت منطقهاي كشورهايي مانند ايران و عربستان و تركيه؛ ظهور داعش؛ فشار امنيتي و مرزي پاكستان به افغانستان و ورود دوباره روسيه به منطقه است. عدم حمايت دولت اوباما از متحدين در حال سقوطش بيشتر به خاطر عدم اعتقاد شخص اوباما به حكومتهاي ديكتاتوري منطقه و عدم هزينه جنگي ديگر به اقتصاد در حال خروج از بحران كشورش بود. سياست اوباما در اين دوره، آختن شمشير و عدم استفاده از آن، بازسازي روابط با متحدين ديرين اروپايي و تحريمهاي اقتصادي بود. چيزي كه هيلاري كلينتون، وزير وقت امور خارجه از آن به عنوان قدرت هوشمند نام ميبرد.
اما دوران ترامپ دوران دخالت مجدد است و اين دخالت در منطقه، نه ناشي از وجود يك استراتژي بلند مدت بلكه صرفا تخريب سياست سلف خود و برهم زدن نظم منطقه و ماهيگيري از اين شرايط است. او به عربستان و امارات متحده عربي سلاح ميفروشد و از اين راه توازن منطقهاي را بر هم ميزند. از سقوط داعش حمايت ميكند، اما از سوريه خارج نميشود. همچنين دوباره در افغانستان حضور نظامي برقرار و روابطش را با پاكستان بهشدت متشنج كرده و از سوي ديگر قدس را به عنوان پايتخت اسراييل به رسميت شناخته و باعث خروج فلسطينيان از گفتوگوهاي نيمبند صلح ميشود. سعي در مهار ايران در منطقه دارد، ولي متحد نظامي ايران، يعني روسيه را در منطقه آزاد گذاشته است. نويسنده اعتقاد دارد او در آيندهاي نزديك از برجام خارج شده يا تحريمهاي غيرمرتبط با مسائل هستهاي را چنان گسترش خواهد داد كه عملا برجام از هم خواهد پاشيد و براي اين كار به دنبال بهانههاي گوناگون است. نمونه آن نمايش مضحك بقاياي چيزي شبيه موشك توسط نيكي هيلي يا درخواست جلسه شوراي امنيت در مورد ناآراميهاي اخير ايران يا واگذاري بررسي دوباره برجام به كنگره بود. سكوت كنگره جمهوريخواه، نه از سر موافقت با برجام، بلكه عدم وجود گزينه مناسب براي جايگزيني برجام است؛ چيزي كه ترامپ به آن فكر نميكند. سقوط برجام يعني يك دوره متلاطم ديگر براي خاورميانه. ايران بايد براي اين دوره آماده شود و از واكنشي شتابزده بهشدت اجتناب كند. تعقل در عمل و همگرايي منطقهاي و بينالمللي بهترين گزينه براي مقابله با ترامپ است.
كارشناس مسائل سياسي