«جالبوت» كارش را در تهران با اجراهاي به اصطلاح كافهاي آغاز كرد. اين گروه شايد در بندرعباس مخاطب داشت اما هنوز وارد بازار اصلي موسيقي نشده بود و با اجرا در كافهها تلاش كرد وارد دنياي بيدروپيكر موسيقي در تهران شود. پس از آن به همت «سازباز» و البته كمك دوستانشان در رويدادِ شبهاي جنوب اجراي كوچكي داشتند. گام بعدي اجرا در شبشنبهها و شهر كتاب فرشته بود. حالا آنها در مدت كمتر از دو سال به بزرگترين جشنواره موسيقي كشور راه يافتهاند. البته كه شايد جشنواره موسيقي فجر تنها بزرگترين گردهمايي در موسيقي ايران باشد و نه مهمترين يا غنيترين آنها؛ اما براي گروهي به نسبت تازه وارد دستاورد بزرگي است. «جالبوت» حالا در تهران مستقر شده و دو عضو تهراني هم دارد و اين روزها مشغول ضبط پر دردسر آلبومشان هستند؛ چرا كه گروه پرتعدادي هستند و تمام لاينها را زنده ضبط ميكنند. «جالبوت» شايد مسيري طولاني را خيلي سريع طي كرده اما آنچه پيش رو دارد به مراتب سختتر از قبل است. اينكه گروهي بندرعباسي بتواند طرفدار و مخاطب اصلي خود در بندر را حفظ كند و مخاطبِ غير بندري هم (در ابعاد فعاليتش) جذب كند كار بسيار دشواري است. اينكه آنها تا چه حد راديكال ميمانند و براي هنر ميجنگند و تا چه حد به سمت و سوي بازارِ فروش سوق پيدا ميكنند مهمترين چالشي است كه «جالبوت» پيش رو دارد.
سال گذشته اگر ميخواستيم راجع به گروهي به نام «جالبوت» صحبت كنيم با هالهاي از ابهامات روبرو بوديم و فقط ميدانستيم «جالبوت» يك گروه بندرعباسي است. تا آنجا كه ميدانم مخاطبان گروه شما هميشه دوست داشتند به تهران بياييد و در پايتخت اجرا داشته باشيد. الان به نظر ميرسد به نسبت سابق در دسترستر هستيد. چطور شد تصميم گرفتيد تمركزتان را از بندرعباس به تهران معطوف كنيد و اين روند چگونه طي شد؟
قبل از اينكه گروهي تشكيل دهم و روي كارهاي خودم متمركز شوم در گروهي به نام «بادگير» بودم كه هم نوازندگي ميكردم و هم چند قطعه ساخته بودم. از آن زمان فكر كردم بهتر است بيشتر به كارهاي خودم بپردازم. چون در 8-7 سال گذشته آثاري را ساخته بودم و قصد داشتم روي آنها بيشتر كار كنم و پردازششان كنم. اين طور بود كه يك گروه تشكيل داديم و از اواخر سال 93 كارمان را با اجرا در يك كافه شروع كرديم. بعد از اين اجرا يك كنسرت رسمي در مراسم بزرگداشت منصور نعيمي در بندرعباس داشتيم و چند ماه بعد دومين كنسرت بزرگمان را روي صحنه برديم. همه اينها با يك قطعه اتفاق افتاد. ما با همان يك قطعه توانستيم مخاطبان خوبي را جذب كنيم و هر دو اجرا با فاصله زماني كم، خيلي زود پر شد. بعد از اين اجراها من خيلي دوست داشتم كه هم خودم تجربه جديدي كسب كنم و هم گروه را به فاز حرفهايتري نزديك كنم. البته تعدادي از اعضاي گروه به دليل مسائلي كه داشتند، نميتوانستند به تهران بيايند. اما بعضي ديگر كه اينجا محصل بودند و دغدغه موسيقي داشتند، به تهران آمدند و با هم شروع به كار كرديم. خودِ من هم 7 سال كارمند رسمي فولاد خوزستان بودم و مجبور شدم براي اينكه به تهران بيايم و موسيقي را به صورت جدي دنبال كنم، استعفا دهم.
به نظرت حرفهاي دنبال كردن موسيقي فقط در تهران ميسر ميشود؟
مسلما ابزار و ارتباطهايي كه وجود دارد اينجا خيلي بيشتر است و جاي رشد بسيار بيشتري دارد. اين ابزار و ارتباطات در شهرستانها وجود ندارد. البته الان هم كه در تهران مستقر هستم مدام به بندر رفت و آمد ميكنم، ولي تصور ميكنم اين لازمه كار من و «جالبوت» بود كه در تهران مستقر شويم و از امكانات آن استفاده كنيم.
و نتيجهاي كه در مدت حضورت در تهران به دست آوردهاي همان است كه ميخواستي؟
من وقتي به تهران آمدم يك برنامه بلندمدت سهساله داشتم ولي اين برنامه خيلي سريعتر اتفاق افتاد و با ارتباطات و ابزاري كه وجود داشت توانستيم اين مسير را خيلي سريعتر طي كنيم. ولي فكر ميكنم با اينكه هنوز اول كار هستيم، سرعت پيشرفتهايمان در اين مدت بسيار زياد بوده است. البته قطعاتي كه امروز از «جالبوت» وجود دارد مربوط به گذشته است يعني همان 8 سال پيش و فقط دو يا سه قطعه مربوط به يك سال گذشته داريم.
شما گروهي هستيد كه تا به حال اجرايي در سالنهاي بزرگ تهران نداشتهايد و اغلب كنسرتهاي شما بيشتر منوط به سالنهاي كوچك بوده است. به هر حال اينكه تازهكار هستيد هم در اين باره بيتاثير نيست. اما پرسش اينجاست كه چطور «جالبوت» سر از جشنواره موسيقي فجر در ميآورد؟
من فكر ميكنم همه اينها بيشتر به همان اجراهايمان برميگردد. هر چند اين اجراها كوچك بودند اما تعدادشان زياد بود. ضمن اينكه اجراهاي ما در بندرعباس در سالنهاي بزرگ 800-700 نفره بود. انتشار آلبوم يا تك قطعه به هزينه زيادي احتياج دارد خصوصا براي گروهي شبيه ما كه قرار است همه سازهايش به صورت زنده ضبط شود. اين قطعا هزينهبردار خواهد بود. ما در اين يك سالي كه در تهران بوديم توانستيم اسپانسر خوبي پيدا كنيم كه هزينههاي آلبوم ما را تقبل كرد. وگرنه خودمان دوست داشتيم اول كار منتشر كنيم و بعد اجرا داشته باشيم چون مسلما بازخورد بهتري در پي داشت.
سال گذشته وقتي يك گروه بدون هيچ آلبومي با قطعات كاور در جشنواره فجر شركت كرد، خيلي از موزيسينها و هم سبكهاي شما صدايشان درآمد و اعتراض كردند كه چطور اين نوازندهها در جشنواره حضور دارند. امسال هم من از بعضي گروههاي قديميتر همين حرفها را درباره گروه شما شنيدهام. آيا شما براي حضور در جشنواره موسيقي فجر تلاش ويژهاي كرديد يا اينكه خودِ مسوولان جشنواره از شما دعوت كردند؟
از ما دعوت شد و ما هم فكر نميكرديم به اين سرعت بتوانيم در جشنواره اجرا داشته باشيم. در اين مدت هم پيش از آنكه از ما براي حضور در جشنواره دعوت شود، تمام برنامههايمان روي انتشار آلبوم متمركز بود. ما خودمان هيچ تلاشي براي اينكه رايزني كنيم و در جشنواره حضور باشيم، انجام نداديم. در ثاني هنوز ارتباطاتمان آن قدر زياد نشده كه چنين نفوذي داشته باشيم. هنوز تهيهكننده و مدير برنامه نداريم و تقريبا همه كارها را يا بچههاي گروه انجام ميدهند يا خودم.
اشاره كردي كه در اين يك سال توانستهايد اسپانسر بگيريد. نوع قرارداد شما با اسپانسر چگونه است؟
خيلي وقت نيست كه با هم در ارتباط هستيم ولي تفاهمنامهاي بين خودمان داشتهايم تا بتوانيم آلبوممان را منتشر كنيم و اجراهايي هم داشته باشيم. كساني كه اسپانسر ما هستند به هنر علاقه زيادي دارند و آنقدرها هم به اينكه اسمشان شنيده شود، تاكيد ندارند بلكه بيشتر ميخواهند در يك امر فرهنگي شركت كنند. اما به هر حال اين همكاري ميتواند براي آنها تبليغي هم باشد.
اين اسپانسر از منظر مالي شما را حمايت كرده است؟
اين آلبوم را قرار است به عنوان گروهي كه تازهكار است و توانايي اين را ندارد كه به خودي خود تهيهكننده آلبومش باشد، به كمك آنها منتشر كنيم. البته بحث فقط مالي نيست و بنا داريم در كارهاي ديگري هم با هم مشاركت كنيم.
شما به هر حال يك گروه بندرعباسي هستيد و الان كه در تهران فعاليتتان را آغاز كردهايد خواهناخواه قطعات فارسي هم به كارتان اضافه خواهيد كرد. درست است؟
ما از همان ابتدا قطعاتي را به زبان فارسي روي شعري از مولانا و نيز شعر «داروگ» داشتيم كه خيلي وقت پيش ساخته بودم. چند كار هم از محمود طلوعي داريم كه موسيقي بندرعباسي است. اما همان قطعاتي هم كه شعر فارسي دارند، فرم موسيقيشان به موسيقي جنوب بسيار نزديك است.
موسيقي جنوب ايران (چه بندر و چه بوشهر) در سالهاي اخير در تهران تبديل به يك مُد شده است و مثلا ابراهيم منصفي چند سالي است كه طرفداران زيادي دارد. اگر بخواهم صريح و رك بپرسم سوالم اين است كه شما ميخواهيد خيلي راديكال براساس آن چيزي كه كارتان را شروع كرديد، بمانيد يا اينكه ميخواهيد موسيقيتان به سمت بازار سوق پيدا كند؟
مسلما يكي از دغدغههاي اصلي من اين است كه بازار برايم مهم نباشد و آن كاري كه دوست دارم را انجام دهم. خودم فكر ميكنم اين توانايي و استعداد را هم ندارم كه به يك پاپ استار تبديل شوم. درباره ابراهيم منصفي هم بايد بگويم يكي از اسطورهها و الگوهاي من در زندگي است ولي اينطورها هم نيست كه از كارهاي او در آثارم استفاده كنم. فقط در آلبومي كه قرار است منتشر شود يك قطعه از ابراهيم منصفي داريم كه باز هم ترانهاش را خودش نخوانده است. اين براي من مهم است كه چيزي بسازم كه با شعرِ شاعر و خودِ او ارتباط برقرار كند. من بايد بتوانم در اين رابطه كاري انجام دهم. من خيلي سعي ميكنم با ابراهيم منصفي همذاتپنداري كنم و دربارهاش بسيار مطالعه ميكنم ولي اين طور نبوده و نيست كه از كارهاي او استفاده كنم.
گروه «داماهي» به نوعي موسيقي بندرعباس را شهريتر كرده است. داماهي الگويي ساخته كه از منظر مالي، تجاري و مخاطب و نيز برداشت آنها از موسيقي بندرعباس و توجه مردم اين منطقه به گروه، شاخص است. كار گروه «داماهي» تا چه اندازه روي كار شما تاثير گذاشته و تا چه حد توانسته مسير را براي شما هموار كند؟
رضا كولغاني، ابراهيم علوي و دارا دارايي (اعضاي گروه داماهي) دوستان نزديك و صميمي من هستند. مسلما اين رابطه دوستي در ارتباطاتي كه به دست آوردهايم خيلي تاثيرگذار بوده است. همه اين دوستان مشوقهاي خيلي خوبي براي من بودهاند اما اينكه فرم كار ما به داماهي نزديك باشد را قبول ندارم. پايه ريتمهاي ما، پايه ريتمهاي بندرعباسي است در صورتي كه داماهي بيشتر روي ريتمهاي لاتين و آواها كار كرده است.
روي همه انواع ريتمها؛ ريتمهاي جز، افرو جز، راك و...
ما در موسيقيمان بيشتر ريتمهاي بندرعباسي داريم و پايه كارمان بر مبناي همين ريتمها شكل گرفته است حتي آوازهايمان هم ريتميك است ولي «داماهي» بيشتر حالت آوايي دارد و از اين منظر تفاوتهاي زيادي با هم داريم. شعرهاي بندرياي هم كه در گروه «داماهي» اجرا ميشوند اغلب فرمهاي غربي دارند. البته كارهايي هم دارند كه فرم بندري دارد، مثل «درد بيدردي.»
ما در «جالبوت» سعي ميكنيم از فرمهاي موسيقي بندرعباس بيشتر استفاده كنيم حتي لهجهاي هم كه به كار ميبريم به لهجه اصيل بندرعباسي بسيار نزديك است تا جايي كه بعضي از اهالي بندرعباس هم متوجه آن نميشوند. به هر روي الان داريم روي آواهاي دريانوردان بندرعباس كار ميكنيم كه دارد از بين ميرود و بهتر است كه ثبت شوند. اما در مجموع فكر ميكنم در فرم كار ما و گروه «داماهي» تفاوتهاي زيادي وجود دارد.
با توجه به اينكه تازه به تهران آمدهاي و قرار است مسير هنريات را اينجا ادامه دهي چه افق ديدي براي «جالبوت» در ذهنات ترسيم كردهاي؟
«جالبوت» نامش را از يك كشتي بادباني قديمي در خليج فارس گرفته است. براي اين كشتي مسير راه بسيار مهم است و بهتر است بگويم هدف ما در اصل طي كردن مسير است و اينكه در كارمان استمرار و تلاش داشته باشيم. رسيدن به يك نقطه خاص هدف ما نيست چون تا امروز بدون هيچ امكانات خاصي توانستهايم به همه آن اهدافي كه فكر كردهايم، برسيم.