• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4009 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۳ بهمن

قسمِ حضرتِ عباس

چند كلمه درباره جشنواره موسيقي فجر

ماني جعفرزاده

عهد داشتم با خودم كه ننويسم؛ نمي‌شود. نمي‌گذاريد. ديگر فرضِ محالي شده كه رويدادي در اين جغرافيا روي دهد كه سري با موسيقي داشته‌باشد وُ پايي‌ از آن نلنگد. ما چي‌مان است؟ چرا درست نمي‌شويم؟ اين چه اصرارِ غريبي است كه ما بر غلط بودن داريم؟
يك
حول وُ حوشِ افتتاحيه جشنواره موسيقي فجر گفت-وُ-گويي منتشر شد وُ شالوده آن، اينكه بنيانِ كار بر «ماركت» است وُ «هنرمنداني كه بتوانند سالُن‌ها را پُركنند به جشنواره آورده شده‌اند.» چه حرفِ عجيبي؟ دبيرِ يك جشنواره معتبر منطقن نه مي‌تواند و نه بايد كه چُنين سخني را بر زبان بياورد. چراكه معناي چُنين سخني اين است كه جشنواره از خود اعتباري ندارد و ناگزير است با حضورِ كسي يا كساني درآمد كسب بكند. پُرواضح است كه اين راه وُ رسمِ جشنواره‌داري نيست. جشنواره‌ها به اعتبارِ شخصيت وُ عيارِ فرهنگي‌اي كه دارند يا از دولت‌ها يا از پشتيبان‌هاي مالي خصوصي [و گاهي هم از هردو] سرمايه جذب مي‌كنند تا آنچه را كه براي فرهنگ لازم مي‌شمارند به مخاطباني كه به تشخّصِ فرهنگي آن جشنواره‌ها ايمان دارند ارايه كنند. مگر كسي در «آوينيوُن» مي‌دانست كه قربانِ سليماني كي است؟ مگر كسي در جشنواره «ليوُن» به اعتبارِ نامِ حاج قربان، بخشي‌خواني از خراسانِ ايران بليتِ جشنواره خريده بود؟ نه. جشنواره‌هايي مثل «آوينيوُن» و «ليوُن» در طولِ ساليان با مرامِ مشخّصِ فرهنگي، اعتباري كسب كرده‌اند كه بر مبناي آن هم پشتيبانِ مالي دارند و هم بليت مي‌فروشند و هم اعجوبه‌هاي گم‌نامي چون قربانِ سليماني را برمي‌كشند وُ اعتبار مي‌دهند و متعاقبِ آن از اعتبارِ ايشان بر عيارِ فرهنگي‌شان مي‌افزايند. مشكل اين‌جاست كه جشنواره موسيقي فجر مرامِ فرهنگي ندارد. ما مطابقِ معمول داريم سُرنا را از سرِ گشادش مي‌زنيم، دنيا-نديدگي‌ وُ نابلدي‌مان را تئوريزه مي‌كنيم و به عنوانِ راهكارهاي مديريتي به خوردِ رسانه‌ها مي‌دهيم. باز اگر اين راهكارهاي كاسب‌مآب مديريتي مي‌توانست تالارها [يا به‌فرموده خودِ دوستان سالُن‌ها] را پُر بكند، شايد كسي يا كساني جُز صاحبِ اين قلم را راضي نگه‌مي‌داشت. امّا دريغ كه تالارها نيز پُر نشدند و صندلي‌هاي خالي بر دستِ جشنواره بي‌اعتبار ماند.
دو
آن آيين‌نامه يا شيوه‌نامه يا هر اسمي كه دوست داريد داشته‌باشد وُ دوست داريم كه بر مبناي آن شكل وُ اساسِ اين جشنواره طلسم‌شده معنا بگيرد، چه شد؟ الآن اين جايزه‌هاي باربد به چه اعتباري داده‌شده‌اند؟ كسي توضيح بدهد كه هنرمندِ بسيار لايق وُ ذيصلاحي مانندِ احسانِ ذبيجي‌فر [كه نويسنده اين سطرها از علاقه‌مندانِ خودِ او و هنرِ اوست] اين جايزه‌اي را كه بُرده در رقابت با كدام نامزدهاي ديگر به دست آورده است؟ كسي توضيح بدهد كه چرا از پريسا پيرزاده [كه قطعن يكي از با استعدادترين نوازندگان نسلِ تازه ويلن است] در بخشِ آهنگسازي كلاسيك تقدير شد؟ و اگر به عنوانِ نوازنده كلاسيك جايزه گرفت چرا مابه‌ازاي اين جايزه در موسيقي ايراني وجود نداشت؟ كسي بنا ندارد توضيح بدهد كه اين جايزه باربد را بر چه اساس مي‌دهيد؟ دستِ كم براي اطلاعِ خودتان كه بد نيست، هست؟
سه
نويسنده اين سطرها ارادتمندِ تك‌تك بانوانِ موسيقيدانِ هنرمندي است كه در درازاي اين سال‌هاي دراز در اين سرزمين، مظلوم مانده‌اند وُ استوار كار كرده‌اند. دستِ‌كم موسيقي-داستانِ «صداي مناظرِ مخدوش» [همان اثري كه دوسالِ پيش عمدن از داوري باربد كنار گذاشته‌شد را عرض مي‌كنم] بايد اين ارادت را اثبات كرده‌باشد. امّا به نسبتِ همان ارادت يقين دارم كه اثرِ هنرمندي را تنها از اين رو كه زن است، بركشيدن وُ نامزدكردن وُ جايزه دادن جُز بي‌احترامي به كار آن هنرمند نيست. اين روند در جايزه‌هاي امسال ديده مي‌شد و اميد كه بدل به سنّت نشود. ملاك ارزشِ يك اثر خودِ اثر است نه جنسيتِ هنرمندي كه آن را خلق
كرده است.
ما هم اگر خيلي مرديم بكوشيم تا فضايي به وجود بياوريم كه بانوانِ همكارمان بتوانند راحت‌تر كار كنند. بكوشيم كه بتوانند در شهرستان‌ها هنرشان را ارايه كنند. بكوشيم كه موانعِ سليقه‌اي كه با عنوان‌هاي جعلي سياسي پيشِ پاي‌شان است برداشته‌شود. اتّفاق‌هايي كه براي اجراهاي بانوانِ هنرمند در همين دوره از جشنواره رخ داد، تكرار نشود. جايزه‌دادن وُ نامزدِ جايزه كردنِ بي‌دليل مشكلي را حل نمي‌كند و هيچ هنرمندِ فرهيخته‌اي را هم شادمان نمي‌كند يا نبايد بكند.
چهار
دلم از دوستي بسيار گرفته است. كسي كه سال‌ها زيرِ سايه پدر فرهيخته‌اش قديمي‌ترين مجلّه تخصصّي موسيقي ايران را منتشر كرده است. ناشر است. آدم دانشگاهي وُ دانشجوي دكتري است. موسيقيدان است. دوسالِ پيش پشتِ يك ميز شانه-به-شانه هم نِشستيم وُ پورناظري-جماعت را نقد كرديم كه در جشنواره‌اي كه خودشان سِمت داشته‌اند، جايزه بُرده‌اند. در كمالِ حيرتِ من امّا امسال خودش در جشنواره‌اي كه سِمت داشته جايزه بُرده است. چطور ممكن است؟ چطور مي‌شود موضوعي كه دوسالِ پيش سخيف بوده [ كه بوده] امسال از سخافت افتاده‌باشد؟
تازه آن دوسال-پيشي‌ها كاري را كه خودشان نقد كرده‌باشند، مرتكب نشده بودند. يعني ادّعاي اخلاقِ حرفه‌اي نداشته‌اند. همان بودند كه بودند: كاسبِ حبيبِ خدا. ما اخلاقي را تبيين كرديم كه بر آن پاي نفشرديم. اين رفتارها عجيب است. اين رفتارها محلِّ نقد است به حضرتِ عبّاس.
پنج
معاونتِ هنري وزارت ارشاد جشنواره موسيقي فجر را دنبال مي‌كند؟ موضع‌اش چي است؟ براي من تبيينِ واضحِ اين موضِع بسيار مهم است. حقّ من است كه بدانم كجا ايستاده‌ام؟ چرا دارم درسِ موسيقي مي‌دهم؟ چرا موسيقي مي‌نويسم، ساز مي‌زنم، نقد مي‌كنم؟ يك جايي بايد معاونِ هنري وزيرِ ارشاد كه ازدولتِ سرِ هنرمندان نشسته است پشتِ آن ميزِ بزرگ، توضيح بدهد اين بازي چند-چند است؟ مگر علي مرادخاني نرفته است؟
شِش
كميسيونِ فرهنگي مجلس اعضايي دارد كه گاه وُ بي‌گاه از ما در موضوعاتي نظرمان را مي‌پرسند. اين نظرهايي را كه مي‌پرسند كجا دور مي‌ريزند؟ نشاني بدهند برويم، ‌برداريم شايد جايي به دردِ خودمان بخورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون