نخستين نمايشگاه آثار اكبر يادگاري در تهران و در آتبين برقرار است؛ نمايشگاه آثار مردي كه بيشتر عمر خود را صرف هنر كرده است و نه فقط يك رشته هنري كه رشتههاي هنري مختلف را آزموده و هر چند سالهاست كه در آلمان به طور حرفهاي در رشته تئاتر فعاليت ميكند، ولي در عينحال از همان دوران جواني نقاشي هم كرده. حالا و بعد از حدود سه دهه اقامت در آلمان، اين نمايشگاه نخستين فرصت براي هموطنانش بود تا آثارش را در تهران تماشا كنند. به بهانه همين فعاليتهاي مختلف و گوناگون با اكبر يادگاري گفتوگو كرديم؛ با هنرمندي كه در تمام طول اين سالها بيتوجه به جريانات هنري باب روز كار هنري كرده است.
پيشتر در گفتوگويتان در وبسايت تنديس از سابقه كار حرفهايتان در تئاتر سخن گفتهايد. به نظر ميرسد كه بيشتر فعاليت حرفهايتان در رشته تئاتر بوده است؛ از جمله تحصيل در رشته نمايش دانشكده هنرهاي زيبا و استخدام در اداره تئاتر. به نظر ميرسد كه نقاشي بيشتر برايتان يك سرگرمي بوده و نه يك فعاليت حرفهاي، درست
است؟
من فكر نميكنم حرفهاي بودن در يك رشته هنري به معناي غيرحرفهاي بودن در ساير رشتههاي هنري باشد. اصولا كار سرگرمي نه شغل محسوب ميشود و نه منبع درآمد است. كاري است كه شخص فقط براي رضايت خودش انجام ميدهد. من نه نقاشي و نه هيچ كدام از هنرهايي را كه در زمينههايشان فعاليت ميكنم سرگرمي خودم نميدانم. من فكر ميكنم منظور شما از حرفهاي بودن يعني كاري كردن كه درآمد داشته باشد تا بشود با آن زندگي كرد كه البته اين معناي حرفهاي بودن در رشتههاي غيرهنري است. حرفهاي كار كردن هنري يعني داشتن قدرت ارايه كار هنري براي مخاطب كه در عين حال ميتواند درآمد مالي داشته باشد و ميتواند هم نداشته باشد.
ببينيد بسياري از كشورها به هنرمندان كمك ميكنند تا آثارشان را ارايه دهند و كار هنريشان متوقف نشود. چرا؟ چون كار هنري وقتي به كالا براي سوددهي تبديل شود اين خطر وجود دارد كه از حيطه هنر خارج شود. حالا شما اگر كار هنري را ممر درآمد ميبينيد خب تعريفتان از هنر با تعريف من از هنر فرق ميكند. اثر است در عين حال گشاينده هستي هم هست يعني در لحظاتي كه با ما ارتباط برقرار ميكند با «چيز» هنري همانطور كه يك است يا يك كالا كه فقط «چيز» دگرگون كردنمان بر ما اثر ميگذارد. اين تفاوت دارد با مثلا يك گوني سيبزميني كه فقط يك براي مصرف توليد شده.
سال 1350 دانشكده هنرهاي زيبا دستخوش تغييراتي در نظام آموزشي ميشود. به نظر ميرسد كه شما همزمان با اين تغييرات وارد دانشكده هنرهاي زيبا شده باشيد. جو دانشكده در آن دوران چه تاثيري بر شما گذاشت؟
سال 1350 دانشكده هنرهاي زيبا دچار هيچ تغييري در نظام آموزشياش نشد. من وقتي وارد دانشكده هنرها شدم به علت اينكه تعداد كمي دانشجو ميپذيرفت، يعني سالي 53 نفر وارد رشته تئاتر ميشدند، ما خيلي زود با سال بالاييها نزديك و دوست ميشديم. عزتالله انتظامي، هوشنگ رحيمي، ايرج راد، هرمز هدايت، رضا بابك، سوسن تسليمي، مرضيه برومند، مهدي هاشمي، داريوش فرهنگ و مهوش برگي كه همسر من شد و همكلاسيهايم محمد ساربان، جمشيد گرگين، سهيلا نجم، قطبالدين صادقي، حسن دادشكر و دوره بعد اصغر همت، رضا كيانيان، امين تارخ، حميد لبخنده و بسياري ديگر از دوستانمان كه اينجا مجال گفتن
از همه نيست.
ارتباط خيلي خوب و نزديكي با همديگر داشتيم. بين ما يك همكاري و احترام برقرار شده بود كه هنوز هم ادامه دارد. حتي اساتيد ما حميدسمندريان، پرويز ممنون، داود رشيدي، بهرامبيضايي، پرويز پرورش، علي رفيعي، محمد كوثر با ما رابطهاي دوستانه و صميمي داشتند.
از كي نقاشي ميكنيد؟ نقاشي را چگونه آموختيد؟ در آثارتان شكلي از نقاشي بدوي را ميتوان جستوجو كرد. آيا اين ناشي از عدم آموزش جدي است يا يك علاقهمندي و شيوه كار؟
من نقاشي را از دوره دبيرستان شروع كردم. آموزش جدي نقاشيام در دانشكده هنرها آغاز شد به خصوص با كلاسهاي مرتضي مميز. ما در دانشكده فقط يك رشته را نميخوانديم بلكه در ساير رشتههاي هنري هم درس داشتيم، من با علاقهاي كه به نقاشي داشتم سر بسياري از كلاسهاي طراحي و نقاشي حاضر ميشدم. بايد از دانشگاه و امكانات يادگيري در آنجا كمال استفاده را برد ولي فراموش نكنيم دانشگاه كارخانه هنرمندسازي نيست. فراگيري هم بعد از اتمام دانشگاه تمام نميشود. هنرمند بايد مدام با مطالعه و شناخت تازه و كار مداوم خودش را بسازد و پيش ببرد. هنرمند نبايد از آموختن و فهم هنر در جهان امروز غافل شود. پيگيري و سختكوشي از خصيصههاي
هنرمند بودن است.
اينكه شما نقاشيهاي مرا چطور ميبينيد بخش بزرگي از آن مربوط به افق ديد شما و پيش زمينههاي ذهني شما ميشود. البته اين خوانش شما از يك اثر است. هر كس از يك اثر هنري استنباط خودش را ميكند. ولي براي شناخت اثر هنري و نه فقط ديدن آن، بايد قدري ديدگاهمان را گستردهتر كنيم. هنر امري آفرينشي است و نه ياد گرفتني. ما در هنر با فهم سروكار داريم. فهميدن با دانستن
فرق دارد. فهم من از هر چيزي براي من اهميت دارد نه فقط دانستن آن چيز. دانستن ميتواند به هر چيز معنايي بدهد كه پيشتر به آن چيز دادهاند ولي فهم من از هر چيز معنايي را استنباط ميكند كه من خودم از آن چيز دريافت كردهام و براي همين است كه تازه بودنش ميتواند مورد توجه قرار بگيرد. من رسيدن به چنين ديدگاهي را آموزش ميگويم. در اينجاست كه با گسترش ديدگاهمان قادر ميشويم طور ديگري ببينيم، طوري كه تا به حال نميتوانستيم ببينيم. به ديدگاه تازه رسيدن است كه شيوه كاري ما را دگرگون و تازه ميكند. در اين مرحله هنرمند ناچار است از روشهاي تازهاي براي ارايه كارش استفاده كند و بايد اين دگرگونيها را در كارش به وجود بياورد كه ميتواند شامل تكنيك كارش هم بشود. من فكر نميكنم در رسيدن به مراحل مختلف كارهايم از هيچ كوشش و سختكوشي كوتاهي
كرده باشم.
در وبسايتتان نمونههايي از اجراها در ايران، اروپا و امريكا ثبت شده، همچنان كه نمايشنامهها و متون تحقيقاتيتان هم مورد اشاره قرار گرفته، ولي به نظر ميرسد كه آثار نقاشيتان را تاكنون نمايش ندادهايد. آيا اين نخستين نمايشگاه نقاشيهاي شماست؟ يا پيشتر در اروپا هم نمونههايي از آثارتان را نمايش
دادهايد؟
نخير، چون هنوز همه پوسترهاي كارهاي من در وب سايت نيامده اين تصور ممكن است البته پيش بيايد ولي اين اولين نمايشگاه نقاشي من نيست. من در آلمان و بلژيك بارها نمايشگاه داشتهام و بعد از اين نمايشگاهم در گالري آتبين تهران كه جمعه، 22 دي ماه افتتاح شد به زودي در خانه هنر ترويزدورف آلمان ( Triosdorf Kunsthaus) نمايشگاه انفرادي خواهم داشت.
به نظر ميرسد كه قصد داريد فعاليت حرفهايتان را در ايران ادامه دهيد، درست است؟ اين فعاليتها در چه زمينههايي خواهند بود؟
بله. حتما همين طور است. من قصد ادامه فعاليت هنريام را در ايران دارم. به غير از برگزاري نمايشگاه نقاشيام در گالري آتبين دو فيلمنامه كه يكي از آنها سفارش كار بوده نوشتهام كه هر دو در دست اقدام هستند. اميدوارم بتوانم در زمينههاي ديگر هنري هم با به وجود آمدن امكانات و شرايط مناسب كارهاي تازهاي ارايه بدهم.