ژنتيك شيطاني در جزيره دكتر مورو
يكي از بدترين بازيهاي مارلون براندو در فيلم «جزيره دكتر مورو» (1996) ثبت شده است. راجرت ايبرت، منتقد مشهور امريكايي هم پس از مرگ اين بازيگر اسطورهاي، «جزيره دكتر مورو» را «بدترين فيلم براندو» معرفي كرد. بماند كه پارسال هم فيلمنامهنويس بعد از 21 سال تعارف را كنار گذاشت و گلههايش را از اين بازيگر كرد. اما اهميت اين فيلم بر رماني علمي- تخيلي استوار است كه در سال 1896 و به قلم نويسنده انگليسي اچ. جي. ولز منتشر شد. داستان فيلم از اين قرار است كه دكتري ديوانه به نام مورو (با بازي براندو) در تبعيدي خودخواسته براي ادامه آزمايشهاي ژنتيكي در جزيرهاي دورافتاده مستقر ميشود. او از طريق زندهشكافي جانوران، موجودات جهشيافته و عجيبالخلقه ميسازد كه نيمهانسان و نيمهحيوان هستند. مورو در تلاشي مصرانه ميكوشد نژادهاي خالصتري از انسان خلق كند؛ در واقع موجوداتي نيمهانسان و نيمهحيوان كه مورو را خداي خود ميدانند و تحت تسلطي كه او بر كدهاي اين موجودات دارد، زندگي ميكنند. مورو اين كدها را طي عملياتي در بدن آنها كاشته است تا درد و مرگ را به آنها تحميل كند. در اين ميان، هواپيماي ادوارد داگلاس (با بازي ديويد تيوليس) در حوالي اين جزيره سقوط ميكند و داگلاس، تنها بازمانده اين سانحه هوايي به دست دستيار دكتر مورو، مونتگومري (با بازي وال كيلمر) نجات
پيدا ميكند. داگلاس كه مامور سازمان ملل متحد است وقتي اسير دكتر مورو ميشود، از ترس جانش به دختر مورو پناه ميبرد اما راه به جايي نميبرد؛ چراكه مونتگومري و موجودات هيبريدي مسلح همه نقشههاي داگلاس را نقش بر آب ميكنند. در نهايت اين موجودات از وجود كاشتهاي الكترونيكيشان مطلع ميشوند و درصدد از بين بردن آنها برميآيند؛ بنابراين فرصتي براي شورش مسلحانه به دست ميآورند اما سير قهقرايي آنها به شكل اصلي و حيوانيشان شورششان را به هرجومرج تبديل ميكند. جزيره دكتر مورو، فيلمي در زمينه مهندسي ژنتيك است اما بيش از آنكه تصويري واقعي از مهندسي ژنتيك ارايه كند، اين رشته از دانش را به شكلي تخيلي و اغراقشده ترسيم ميكند. البته اين ويژگي در يك فيلم علمي- تخيلي، عيب نيست اما فيلم در مجموع مهندسي ژنتيك را نوعي دستكاري شيطاني در ساختار موجودات زنده، اعم از انسان و حيوان، جلوه ميدهد.