جشنواره سيوششم در ترازوي نقد
سيد رضا صائمي
پايان جشنواره اگرچه با اختتاميه و داوري آثار رقم ميخورد اما تازه اين آغاز ماجراست. نهفقط داوري داوران كه كيفيت خود جشنواره و فيلمهايش نيز پس از فروكش كردن هيجان و التهاب و گذر از حاشيههاي آن آغاز ميشود. اين نوشته نيز مصداقي از همين معناست و قصد دارد تا با فاصلهگيري از زمان و فاصلهگذاري با احساسات و هيجانات اوليه تماشاي فيلمها در سكون و سكوت و از منظري عقلانيتر به جشنواره بنگرد و كليت آن را از حيث متن و فرامتنهايش بازخواني كند؛ خوانشي كه البته قرائت قطعي از جشنواره نيست و ردپاي نظر و سليقه و زيباييشناسي مولف هم در آن دخيل است.
جشنواره سيوششم را اگرچه ميتوان در تداوم همان گفتمان جشنوارهاي هميشگي قرارداد كه كموبيش مبتني بر يك قاعده نانوشته از تعدادي زيادي فيلم ضعيف، تعدادي فيلم متوسط و اندكي فيلم خوب، است اما بهواسطه برخي تغييراتي كه در سياستگذاري جشنواره بهويژه در انتخاب فيلمها وجود داشت اين قاعده هم كمي شكسته شد و تعداد فيلمهايي كه در سبد آثار موردتوجه قرار گرفت كمتر از سالهاي قبل بود حتي فيلمي مثل «مصادره» و «خجالت نكش» كه جزو فيلمهاي كمدي بودند در آراي مردمي هم حائز مقام و رتبه نشدند. بدون شك يك سر اين افت كيفي را ميتوان در سياست جديد جشنواره درباره سهم فيلم اوليها دانست. امسال تعداد فيلم اوليها به 3 فيلم كاهش يافت كه از اين 3 فيلم هم دوتاي آن كمدي بود؛ از جنس سينماي بدنه و عامهپسند. با اين حال نتوانست نگاه مردمي را در سطح وسيع به خود جلب كند. اين در حالي است كه دستكم در يك دهه اخير اغلب فيلمهاي خوب جشنواره و آنهايي كه بهاصطلاح به پديدههاي جشنواره بدل شدند و توانستند سيمرغهاي زيادي را فتح كنند در همين فيلم اوليها وجود داشت. درواقع اين فيلماوليها بودندكه موجب رونق جشنواره شدند و افقهاي تازهاي در برابر سينماي ايران گشودند؛ افقهايي كه اميد به آينده بهتر اين سينما را نويد ميداد. از سوي ديگر يكي از كاركردهاي مهم جشنوارههاي فيلم استعداديابي و حمايت و هدايت آنهاست كه با توجه به كم شدن سهم فيلم اوليها در جشنواره امسال، اين فرصت از دست رفت يا محدود شد اما جشنواره امسال در دو نكته پيشتاز بود و چهبسا دستاورد مهم جشنواره سيوششم را بتوان در اين دو ويژگي صورتبندي كرد؛ يكي پيشرفت در استانداردسازي توليد و اهتمام و التزام به سويههاي فني و تكنيكي فيلم بود. اگر فيلمنگاري ما تكان نخورده باشد فيلمسازي ما به سمت جلو حركت كرده است.
فيلمهايي كه جلوههاي ويژه تصويري و ميداني رشد قابلتوجهي داشتند و دستكم سويه اكشن فيلمها وضعيت مطلوبتري پيداكرده است. فيلمهايي مثل «تنگه ابوقريب» و «بهوقت شام» فارغ از كم و كيف محتوايي فيلم، صحنههاي جذابي از يك تصوير سينمايي خلق كردند و توانستند قابهاي چشمگيري در برابر ديدگان مخاطب قرار دهند. در كنار اين عناصر بايد به طراحي صحنه و لباس، فيلمبرداري و رنگآميزي و نور هم اشار كرد كه در مجموع بضاعت فني ما را در سينما جلو برده و به استانداردهاي جهاني نزديكتر كردند. دستاورد دومي كه ميتوان آن را ويژگي جشنواره امسال دانست احياي دوباره سينماي جنگ و دفاع مقدس بود كه البته اين احيا با روايتهاي متفاوتتري هم همراه بود. مصداق بارز اين دستاورد، فيلم «تنگه ابوقريب» بود كه خود جنگ را بهمثابه يك تجربه نظامي به تصوير ميكشيد و فداكاري و ايثار رزمندگاني كه جانانه زير گلوله و توپ و آتش مقاومت كردند. آدمهاي جنگ در اين فيلم بهشدت باورپذير بوده و از حسن معمولي بودن به اسطوره بدل ميشوند. فيلمي كه بيشترين زمان آن در جبهه و ميدان نبرد ميگذرد بدون اينكه ما چهره دشمن را ببينيم و اين تمهيد، تاكيدي است بر موضوع دفاع در جنگ هشتساله. فيلم به واقعيتي درباره تنگه ابوقريب كه 5 روز قبل از قبول قطعنامه 598 اتفاق افتاد، ميپردازد و برگ فراموششدهاي از تاريخ هشتساله جنگ را رو ميكند. در «سرو زيرآب» نيز به قصه كمتر پرداختهشدهاي از واقعيت جنگ توجه شده و شهداي گمنام و مفقودالاثر را دستمايه قصه خود قرار ميدهد. با روايت جذاب و تاثيرگذار و حتي روايت و نگاهي شاعرانه از جنگ كه نقش اقليتهاي مذهبي در دفاع از ميهن را هم برجسته ميكند.
فارغ از اين دو ويژگي در فيلمهاي خانوادگي و اجتماعي نيز شاهد توجه و رويكرد آنها به موضوعات آسيبشناختي بوديم. از تجاوز و كودكآزاري گرفته تا مساله حقوق زنان، اعتياد زنان، قاچاق و تاثيرات مخرب فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي. فيلمهايي مثل «جاده قديم»، «اتاق تاريك»، «جشن دلتنگي»، «داركوب»، «كار كثيف»، «لاتاري» و... نمونههايي از اين فيلمها بودند. در اين ميان توجه به طبقه پاييندست جامعه و فقر و پلشتي و فلاكتي كه در آن موج ميزند در بسياري از فيلمها برجسته شده بود كه مهمترين آنها «مغزهاي كوچك زنگزده» هومن سيدي بود كه توانست هم نگاه مردم را جلب كند و همنظر منتقدان را. اين نشانهاي از آن است كه فيلم خوب فارغ از ژانرش ميتواند نظر همه را جلب كند؛ چه مردم چه منتقدان؛ اتفاقي كه چند سال پيش در ارتباط با «جدايي نادر از سيمين» هم پيش آمد. فيلم «شعلهور» حميد نعمتالله اگرچه از حيث اجرا با فيلمهاي ديگر متفاوت بود ميتوان در ذيل همين گزاره قرارداد. در «شعلهور» اما اين فقط زندگي و اضمحلال يك معتاد نبود كه محور قصه قرارگرفته بود بلكه حسد و بخلي كه محصول اين فروپاشي است نيز برجسته شده بود و از منظري روانشناختي بازنمايي شد.
در «داركوب» هم با يك زن معتاد مواجه بوديم كه حضور او در زندگي همسر سابقش موجب به هم ريختن آرامش آنها شده بود و از زاويه ديگر به مصايب اعتياد پرداخت. اگر حادثه و فاجعه را معيار قرار دهيم «چهاراه استانبول» مصطفي كيايي مهمترين فيلم جشنواره از اين حيث بود؛ فيلمي كه به حادثه آتشسوزي ساختمان پلاسكو پرداخت و آن را درهمتنيدگي با قصه خود الصاق كرده بود. دو فيلم مستند و يك انيميشن را هم به آثار امسال اضافه كنيم ميتوان از تنوع ژانري در جشنواره سيوششم صحبت كرد. اين البته اتفاق خوبي است كه هر مخاطبي با هر سليقهاي ميتواند فيلم موردعلاقه خود را در ميان فيلمها پيدا كند و به تماشاي آن بنشيند. اگرچه صرف توجه به تنوع ژانري نميتواند به توليد محتواي مناسب كمك كند. آنچه موجب قوت فيلم ميشود كيفيت ساخت آن است نه لزوما نوع ژانر آن. توجه به سوژههاي تازه و موضوعات جديد بدون توجه به ساختار و زبان سينمايي نميتواند معيار قوت فيلم باشد چنان كه در فيلم سوءتفاهم به رغم سوژه ناب فلسفي آن نميتوان به يك اثر سينمايي سامانمند و اثربخش رسيد و مخاطب را بهجاي درگير كردن با يك موقعيت فلسفي دچار سردرگمي و سرگيجه ميكرد. بااينحال همينكه سينماي ايران بسترهاي تازهاي از سوژههاي سينمايي را تجربه ميكند فرصت مغتنمي است براي تمرين آنها. هرچند كه جشنواره محل آزمون و خطا نيست و پيشازاين بايد فيلمها امتحان خود را پس داده باشند و با اين شرط توسط هيات انتخاب، گزينش شوند.
جشنواره امسال از لحاظ اجرايي نيز فضاي متفاوتي را تجربه كرده بود و بعد از سالها، برج ميلاد به عنوان كاخ جشنواره تعطيل شد و برجنشينان آن بين دو سينماي پرديس ملت و باغ كتاب تقسيم شدند. اهالي رسانه و خبرنگاران و منتقدان به پرديس ملت رفتند و سينماييها و اهل هنر نيز به باغ كتاب. پرديس ملت اگرچه از لحاظ سالن و پرده سينما و ملزومات آن شرايط بسيار مطلوبتري نسبت به برج ميلاد داشت و استانداردتر بود اما رفتوآمد به آنجا به دليل موقعيت جغرافيايي همچنين كمبود ظرفيت پاركينگ آن مشكلاتي را براي خبرنگاران به وجود آورده بود.
به اين مورد البته ضعيف بودن ارتباط اينترنتي را هم بايد اضافه كرد. بااينحال جشنواره از نظم بهتري برخوردار بوده و ديگر كسي پشت درهاي بسته نميماند و صندليهاي آن توسط افراد غيرمرتبط اشغال نشده بود. جشنواره سيوششم اما نسبت با اكران عمومي و معيار گيشه جاي نگراني دارد. اينكه با توجه به جنس و سطح فيلمها آيا ميتوان به رونق سينما در اكران عمومي اميدوار بود يا نه؟ محصول جشنواره و بازتاب آن را بايد در آيينه اكران اندازه گرفت و سنجيد. اين مساله بهويژه با توجه به مشكلات اقتصادي سينماي ايران ميتواند نگرانكنندهتر باشد. جشنوارهاي كه البته يكي از پرحاشيهترين جشنوارههاي فيلم بود و اين حاشيه در شب اختتاميه به صحبتهاي ابراهيم كيا به اوج خود رسيد. حالا بايد منتظر ماند و ديد بعد از فروكش كردن اين تبوتابها، گيشهها چگونه تقدير جشنواره امسال را رقم خواهند زد.