دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران گفت: اميدواريم امريكا درك كند كه عامل مشاركت جمهوري اسلامي ايران در مذاكرات هستهيي فشارها و تحريمها نبوده است. علي شمخاني در بخشهايي از گفتوگويي كه با الميادين داشته به مواردي از جمله اينكه «روابط ما با كشورهاي منطقه مبتني بر منافع مشترك است»، «راهحل برنامه هستهيي ايران مذاكرات است»، «طرف مذاكره ايران تحت تاثير اسراييل است»، «تحريمها بايد لغو شود»، «راهبرد دفاعي ايران جايي براي سلاح غيرمتعارف ندارد»، «سوخت مورد نيازمان را بايد خودمان تامين كنيم»، «درپي صنعت هستهيي كاريكاتوري يا نمايشي نيستيم»، «به نامه اخير اوباما پاسخ داده شد»، «روابط ما با عربستان از سطح خوبي برخوردار نيست»، «برخي كشورها به اشتباهات خود درباره ايران اذعان كردند»، «راهحل بحران سوريه سياسي است، نه نظامي»، «از پيشرفت كشورهاي منطقه خوشحال ميشويم»، «ايران امنترين كشور منطقه است»، «مردم امريكا فهميدند هزينههاي فراواني به خاطر دفاع از اسراييل پرداختهاند» و «به صداقت ائتلاف عليه داعش شك داريم» اشاره كرد. به گزارش ايسنا به نقل از واحد مركزي خبر، شبكه تلويزيوني الميادين مصاحبه اختصاصي با علي شمخاني، دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران درباره مهمترين مسائل روز انجام داده است كه مشروح اين مصاحبه به شرح زير است:
واقعيت اين است كه جمهوري اسلامي به اشكال مختلف بيان كرده و در عمل نيز ثابت كرده است، ما به دنبال يك صنعت هستهيي كاريكاتوري يا يك صنعت هستهيي نمايشي نيستيم. ما به دنبال آبرو و يك حيات نباتي در صنعت هستهيي نيستيم چون صاحب فناوري آن هستيم. لذا به گونهيي به اين نامه پاسخ داده شد كه بر اين قدرت ايران تاكيد ميكند
اين نخستين نامه نبوده است، اوباما نامهنگاريهاي متعددي انجام داده است كه برخي از آنها را پاسخ گرفته و برخي را پاسخ نگرفته است. همانگونه كه گفتم بيشتر اين نامه مربوط به مساله هستهيي بود اما جمهوري اسلامي ايران به صورت شفاف گفته است كه اينها پشتوانهيي قويتر از اين صحبتها و ضامن همه اقدامات ما در خفا و آشكار است
سوالات خود را با داغترين مساله مربوط به ايران كه مساله هستهيي است آغاز ميكنم، مساله هستهيي پس از گفتوگوهاي مسقط به كجا رسيد؟ عمان نقش بزرگي دارد كه شما همواره از روابط خود با عمان تمجيد ميكنيد و عمان از گفتوگوهايي طولاني كه در سالهاي اخير انجام شده است پرده برداشت كه شايد همه آنها علني نبوده است، آيا با همه اين مسائل درحال حاضر اوضاع به توافق نزديك شده است؟
همان طور كه اشاره كرديد ما اصرار داريم كه روابط ما با كشورهاي منطقه روابطي مبتني بر منافع ملتهاي منطقه و بدون تاثير از دستورات و برنامههاي قدرتهاي بزرگ باشد. ما توانستيم اين را با برخي از كشورهاي منطقه به عنوان مثال عمان كه اين چارچوب را پذيرفتند محقق كنيم و به شكلي مناسب نمونهسازي كنيم. البته اين محدود به عمان نيست و ميتوان آن را توسعه داد. اين الگويي تجربه شده است و در برخي مناطق و در برخي زمانها با برخي از كشورهاي منطقه آن را تجربه كردهايم. به عنوان مثال با عراق، سوريه، عمان و كويت و به شكلهاي ديگر با قطر. حتي اين رابطه ميتواند با عربستان سعودي نيز توسعه پيدا كند. اين چيزي است كه ما همواره خواستيم و خواهيم خواست چرا كه جزئي از اصول اساسي در سياست خارجي ماست. لذا مناسب بود به جاي انتخاب پايتختهاي غيراسلامي و اروپايي براي مذاكرات، پايتختهاي اسلامي انتخاب شود تا در صدر اخبار جهاني و در صدر تحركات ديپلماتيك قرار بگيرند. براي همين و بر اين اساس پايتخت عمان يعني مسقط انتخاب شد و همانگونه كه اشاره كردم يك روند تقريبا دو سال و نيمه از مذاكرات اعلام نشده را پشت سر گذاشتيم. ميگويم اعلام نشده به اين معنا كه محرمانه نيست بلكه در رسانهها اعلام نشده است تا اينكه به گفتوگوهاي آشكار و شفافي كه همچنان ادامه دارد، رسيديم. الان كه با شما صحبت ميكنم هنوز پايان مذاكرات مشخص نيست. اميدواريم مذاكرهكننده اصلي يعني امريكا به اين مذاكرات نظر بيندازد چرا كه دليل اصلي مشاركت جمهوري اسلامي در مذاكرات هستهيي فشارها و تحريمها نيست چرا كه فشارها و تحريمها به شكل طبيعي به لجبازي و پافشاري و حتي به مقاومت منتهي ميشود بلكه آنها در جمعبنديهايشان به اين نتيجه رسيدند. زماني كه آنها تصميم گرفتند جديتر باشند و از رفتار فيزيكي دست بردارند به اين نتيجه رسيدند كه اقدام نظامي بر ضد جمهوري اسلامي ايران ممكن نيست و اين در ادبيات آنها مشخص است، علاوه بر اين، اين اقدام هزينه زياد و نتيجه كمي دارد. همچنين ادامه فشارها وجود دارد و به توقف برنامه هستهيي ايران منجر نشده است بلكه ابعاد مختلفي از برنامه هستهيي ايران زماني كه آنها تصميم گرفتند مذاكره كنند درحال گسترش بود. راه كنترل برنامه هستهيي ايران بر اساس ادبيات آنها و جلوگيري از رشد جهشي آن كه در ذات دانشمندان هستهيي كشور ما است، تحريمها نيست بلكه مذاكرات است. طبعا تحريمها بدون تاثير نيست و بر مردم ايران فشار وارد ميكند اما تحريم روي اقدامات برنامهريزي شده در برنامه صنعت صلحآميز توسعه يافته هستهيي جمهوري اسلامي ايران تاثير ندارد. براي همين آنها بر ميز مذاكرات نشستند و درباره مسائل گفتوگو كردند و دو طرف مسيري را طي كردند و حتي جمهوري اسلامي ملاحظاتي درباره اين توافق داشت اما تا اين لحظه در چارچوب آن به آن پايبند بوده است و اين مسير منتقداني در داخل نيز دارد كه آدمهاي كمقدرتي هم نيستند. اين مسير ادامه پيدا كرد تا تبديل به يك موضوع پايدار و يك توافق جامع بشود. طبيعتا ما اهدافي داريم و آنها نيز اهدافي دارند و هر دو طرف براي دستيابي به اهداف خود تلاش ميكنند. اهداف ما روشن است چرا كه پادماني وجود دارد كه ما در چارچوب آن اهدافمان را بيان كردهايم و به آن عمل كرديم و فراتر از آن نه چيزي را ميخواهيم و نه ميپذيريم كه آن را تحميل كنند.
لذا اين مذاكره ادامه پيدا كرد اما ما خودمان بوديم كه تصميم گرفتيم يعني جمهوري اسلامي ايران با همه جريانهاي سياسي بود كه اين تصميم را گرفت. اما متاسفانه طرف مقابل تحت تاثير بعضي روابط قدرت در داخل خودش و همچنين برخي فشارهاي منطقهيي مانند رژيم صهيونيستي است و ميبينيد كه واكنش نتانياهو پيرامون مذاكرات عمان و مسقط چه چيزي است. آنها تحت تاثير تمامي اينها و برخي از كشورهاي منطقهيي قادر به تصميمگيري جدي نيستند، يعني باور دارند در مذاكرات كه اين حق، حقي طبيعي است و اين موضوع از نظر فني موضوع دشواري نيست. اراك يك معماي پيچيده فني نيست كه قابل حل نباشد. تحقيق و توسعه موضوع پيچيدهيي نيست، حيات صنعت هستهيي ايران منوط به داشتن تحقيق و توسعه است.
بر اساس خبرها به نظر ميرسد اين مسائل به طور كلي توافقاتي در خصوص آنها صورت گرفته است، آيا اين گونه است و درحال حاضر اختلافات به طور مشخص درباره لغو تحريمها و ميزان غنيسازي اورانيوم است؟
اين دو مساله هم درحال حاضر به عنوان محور يا درگاه اصلي مذاكرات مطرح است و بقيه مسائل نيز هنوز مطرح است، مسائل را نميتوان تنها به اين دو موضوع محدود كرد. تحريم يك تحريم ظالمانه است، تحريمهاي يكجانبه يا تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل مبناي حقوقي ندارد و تحريمها به طور قطع بايد لغو شود در غير اين صورت مذاكرهيي كه به اين مساله ختم نشود مشخص است كه مذاكره باطل و بينتيجهيي خواهد بود و نميتواند خواستههاي كشور ما را برآورده كند و حتي تعهدات و قولهايي كه غربيها در آغاز مذاكرات داده بودند به شكل پيام يا در همان مذاكراتي كه گفتم علني نبود، بر اساس لغو تحريمها بود. اين تناقض دارد چرا كه اگر تحريمها لغو نشود آن چه گفتند با آنچه انجام ميدهند مغايرت خواهد داشت و به طور قطع صداقت آنها را زير سوال ميبرد. اميدوار هستيم كه اين مسير، مسير منطقي باشد و عاقبت خوشخيمي پيدا بكند.
آيا اين تفاوت يا اختلاف بين آنچه در گذشته در گفتوگوهاي غيرعلني گفتهاند و آنچه كه امروز ميگويند ميزان خوشبيني شما را براي دستيابي به توافق كاهش ميدهد؟
نه من هنوز بدبين نيستم. آنچه ثابت ميكند برنامه هستهيي ايران صلح آميز است اين واقعيت است كه جمهوري اسلامي ايران در راهبرد ديني خود كه با پشتوانه محكمي مثل فتواي مقام معظم رهبري در حرام بودن اين سلاح بيان فرمودند، راهبرد دفاعي ايران جايي براي سلاح غيرمتعارف ندارد و واقعيت منطقهيي و بازرسيهاي مداوم، وسيع، گسترده و قانوني و نامشروع آنها نيز اين مساله را ثابت ميكند. در 12 سال گذشته ما به اشكال مختلف تحت بازرسي قرار گرفتهايم، بازرسان آژانس بر همه سايتها حتي سايتهاي نظامي ما نظارت داشتند و نامشروع اينكه شما مرتب در نطنز پهپاد ميبينيد يا پهپاد ساقط ميشود و هنوز هم متاسفانه ادامه ميدهند و به اشكال مختلف سايتهاي هستهيي ما كنترل ميشود. واقعيت اين است كه اين سه موضوع يعني باورهاي ديني ما، راهبرد دفاعي ما، بازرسيهاي آشكار آژانس و غيرعلني قدرتهاي بزرگ اين را به وضوح روشن ميكند كه برنامه هستهيي ما برنامه صلحآميزي است. براي همين دستيابي به توافق درباره برنامه هستهيي ايران كار سختي نيست و نمونههاي زيادي در جهان وجود دارد و اين مسالهيي عملي است البته اگر برنامه هستهيي ايران به بهانهيي براي رقابت در درون قدرتهاي داخلي امريكا يا تحت تاثير لابي اسراييلي قرار نگيرد يا اهدافي فراتر از موضوع هستهيي در اذهان دولتمردان امريكايي نباشد به راحتي قابل وصول است.
به طور كلي برنامه هستهيي ايران ادامه دارد، علياكبر صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي ايران اخيرا توافقي با روسيه براي ساخت رآكتورهاي بيشتر در بوشهر امضا كرد و همواره شما و ديگر مسوولان ايراني تاكيد ميكنيد همه فعاليتهاي هستهيي از چرخه سوخت هستهيي تا همه فعاليتهاي ديگر ادامه پيدا خواهد كرد و هيچ تاسيسات هستهيي متوقف يا بسته نخواهد شد اما سوالي كه مطرح ميشود در خلال توافق هستهيي با روسيه است، روسيه سوخت هستهيي لازم براي اين رآكتورها را كه احداث خواهد شد تامين خواهد كرد؟ آيا ايران نميخواهد سوخت توليد كند؟
نه اصلا چنين چيزي نيست. ما اصرار داريم و روي اين اصرار خود ايستادهايم. حتي سوخت نيروگاه هستهيي بوشهر را ما بايد تامين كنيم. يكي از نيازهاي ما در ارتباط با طي همه مراحل غنيسازي از سنگ معدن تا غنيسازي اورانيوم سه و نيم يا پنج درصدي و تبديل آنها به سوخت همين است. اين روند و فناوري آن را در اختيار داريم و طبيعي است كه بابت اين مساله هزينه اضافي نميپردازيم. لذا اگر ما در چرخه تجارت جهاني مواد هستهيي قرار بگيريم اين موضوع به شكلهاي مختلف قابل حل است. اما اين توانمندي براي اين فراهم شده است كه ما بتوانيم نياز داخلي خود از جمله نيروگاه بوشهر را تامين كنيم. اينكه چگونه تقسيم كار ميشود اين بحث ديگري است اما همه بايد بدانند ما نيازمند فناوري هستهيي هستيم.
شما از موضع امريكا درباره مذاكرات و فشارهايي كه برخي لابيهاي داخل امريكا وارد ميكنند اشاره كرديد اما ملاحظه ميكنيم رييسجمهور امريكا نامهيي براي رهبر معظم ايران ارسال كرد و برخي از بخشهاي آن در رسانههاي امريكايي و خارجي به طور كلي درز پيدا كرد، آيا اين نامه به مساله هستهيي پرداخت و به طور كلي چه چيزي در آن آمده بود؟
بله درون نامه بحثهاي سه يا چهارگانهيي وجود دارد اما بيشتر آنها درباره برنامه هستهيي است. پاسخ شفافي هم به اين نامه داده شد. واقعيت اين است كه اين مساله را جمهوري اسلامي به اشكال مختلف بيان كرده و در عمل نيز ثابت كرده است، ما به دنبال يك صنعت هستهيي كاريكاتوري يا يك صنعت هستهيي نمايشي نيستيم. ما به دنبال آبرو و يك حيات نباتي در صنعت هستهيي نيستيم چون صاحب فناوري آن هستيم. لذا به گونهيي به اين نامه پاسخ داده شد كه بر اين قدرت ايران تاكيد ميكند. اگر بر اساس آنچه در نامه آمده آنها به دنبال هدفي براي تاثير فرصتطلبانه در فضاي داخل ايران نباشند و اهداف ادعايي نداشته باشند به طور قطع بر اساس كلمات مكتوب و پاسخ روشن ما حتما ميتوان به توافق رسيد. اما اگر در نامه مطلبي بيان شود، در مذاكرات خصوصي مطالب ديگري بيان شود و در مذاكرات رسمي يا در سمينار آيپك، در مصاحبه با يك رسانه رژيم صهيونيستي مطالب ديگري گفته شود و همه اينها در تدوين شماره بندهاي يك توافق با هم هماهنگي نداشته باشند اين مسالهيي نامناسب است. يا مثلا زماني كه نامه ارسال ميشود، هواپيمايي بدون سرنشين ارسال شود يا در خريد فناوري پيشرفته از خارج به صورتي فني كارشكني حساب شده ميشود يا ويروس ارسال ميشود، اينها فايدهيي ندارد. اگر بيانات نسبتا غيرآشكار و برخي كلمات اين نامه و پاسخ ما مبناي تصميمگيري باشد و تحليل بدي از ايران وجود نداشته باشد كه مثلا ايران تحت فشار است درحالي كه ايران به هيچوجه تحت فشار قرار ندارد و تاثير بدي از طرف ديگران وجود نداشته باشد، ميتوان به نتيجه رسيد.
در هر حال اين نخستين نامه نبوده است؟
بله، اين نخستين نامه نبوده است، اوباما نامهنگاريهاي متعددي انجام داده است كه برخي از آنها را پاسخ گرفته و برخي را پاسخ نگرفته است. اينبار پاسخ ارسال شد و همانگونه كه گفتم بيشتر اين نامه مربوط به مساله هستهيي بود اما جمهوري اسلامي ايران به صورت شفاف گفته است كه اينها پشتوانهيي قويتر از اين صحبتها و ضامن همه اقدامات ما در خفا و آشكار است. همچنين بازرسيهايي كه صورت گرفته و نياتي كه اعلام كردهايم، ضمن اينكه دوري جستيم از اتهامات براي دستيابي به سلاح هستهيي اينها مواضع ايران را مشخص ميكند. اما ميخواهيم صنعت صلحآميز هستهيي پيشرفته، غير كاريكاتوري، غير نمايشي و غيرصنعت هستهيي با حيات نباتي داشته باشيم و در كشور داريم و از آن حمايت ميكنيم. انشاءالله با قبول اين واقعيت كه مسالهيي در چارچوب پادمان است مشكل هستهيي قابل حل خواهد بود و تحريمها به صورت جهشي قابل لغو خواهد بود و اگر از اين مرحله عبور كنيم روشن خواهد شد كه جمهوري اسلامي ايران با قدرت صنعتي و با موقعيت خاص ژئوپولتيك، توانايي تاثيرگذاري و بازيگري قوي در مسائل حاد منطقهيي را دارد و ميتواند رفاه بهتري براي منطقه تامين كند.
در سال دو هزار شما به عربستان سعودي سفر كرديد و گفتيد من عرب هستم همه تعجب كردند و پشت سر شما پلي براي نزديكي بيشتر با سعوديها ايجاد شد. همچنين شما مدال افتخار عبدالعزيز السعود را از طرف ملك عبدالله بن عبدالعزيز كه در آن زمان وليعهد بود دريافت كرديد، به طور مشخص در اين زمان به روابط با عربستان سعودي چگونه نگاه ميكنيد؟
برخلاف نيتها و اهداف، وضع روابط ما با دولت موثر و داراي تاريخ غني عربستان سعودي از سطح و وزني كه ميخواهيم برخوردار نيست و علت آن ناشي از تلخي حوادثي است كه اگر به ريشههاي آن بازگرديم ميشود اثبات كرد كه بخش سنگيني از اين مسووليت به خاطر اقدامات طرف مقابل بوده است. خيلي تمايل داشتيم كه دوستان از چارچوب ذهني غيرواقعبينانه درباره منطقه خارج بشوند و در كنار هم بتوانيم از مسائلي كه متاسفانه اكثرا در مناطق عربي و مناطق سني كه دولت سعودي مدعي دفاع از آنها است رخ داده است جلوگيري كنيم. اما واقعيت اين است كه امروز در برآوردهاي سازمان ملل متحد گفته ميشود كه براي بازسازي منطقهيي كه در آن قرار داريم يعني عراق، سوريه و غزه مبلغي معادل 700 ميليارد دلار هزينه مورد نياز است. نگاه كنيد در غزه كه ما مدافع آن بوديم، هستيم و خواهيم بود كه سني هم هستند تروريسم دولتي صهيونيسم دوست دارد اين خرابي وجود داشته باشد. در عراق منطقهيي كه منهدم شده است منطقه سنيها است توسط چه كساني؟ توسط داعش كه مورد حمايت برخي دولتهاست. در سوريه نيز همين طور است، مناطقي كه منهدم شده است مناطق سني نشين است آن نيز توسط كساني منهدم شده است كه روزي برخي از آنها به اسم معارضين معتدل شرط بسته بودند كه در يك ماه نظام سوريه سقوط خواهد كرد، امروز داعش آنجا بيشترين سرزمين را در اختيار دارد. واقعيت اين است كه تلاش و كوشش منفي كه در منطقه صورت گرفته است به نام دفاع اما به كام هزينه كردن دلارهاي نفتي به نفع غرب است.
علت اين حوادث در منطقه چيست و آيا دو خط موازي همين گونه وجود خواهد داشت و همديگر را قطع نخواهند كرد؟
نه ما دو خط موازي نيستيم، اصولا ما ميتوانيم منطبق بر هم قرار بگيريم اگر همانگونه كه در ابتداي صحبتهايم گفتم ما مجري دستورات و برنامه قدرتهاي غربي و خارجي نباشيم و مسائل منطقه را به شكل صحيح حل كنيم. نگاه كنيد ما درحال حاضر پيامهاي زيادي از طرف برخي كشورهاي عربي داريم كه ميگويند ميخواهند روابط خود را با ايران نزديك كنند و سياستهايشان در گذشته اشتباه بوده است.
اين كشورها كدام هستند؟
بحث اين نيست و نميخواهم آنها را نام ببرم اما به آنها گفتيم درست است كه دير كرديد اما سخن شما خوب است، كند نباشيد در مسائل ساده توقف نكنيد، منطقه رو به تغيير است. حقيقت جمهوري اسلامي ايران حقيقتي واضح و مانند خورشيد روشن است. اولا اقتدار دارد، دوم اينكه ثباتي بينظير دارد و سوم اينكه هيچ چشمداشت توسعهطلبانه به هيچ كشوري در منطقه ندارد چرا كه نيازي به آن ندارد. درحال حاضر متاسفانه براي صحنههاي درگيري جنگ نفت نيز اضافه شده است. ملتهاي منطقه ما در بيداري اسلامي ثابت كردند كه از استبداد، ظلم، تحقير، اهانت و قدرتطلبي رژيم صهيونيستي و سركوب منزجر هستند. آنها براي مقابله با آن حركت كردند و گفتند ما به تلاش خود براي دوري از آنها ادامه ميدهيم.
كشورهاي برجستهيي كه شايد سياست ايران در آنها با سياست ايران نسبت به كشورهاي ديگر در منطقه متفاوت است، سوريه، عراق و مصر است، مشخصا از نظر شما اوضاع در سوريه چگونه است؟ به ويژه اينكه دميستورا به عنوان فرستاده بينالمللي در سوريه به تهران و همچنين سوريه سفر كرد و درحال حاضر طرحي پيشنهاد كرده است كه بشار اسد رييسجمهور سوريه گفت اين طرح قابل بررسي است. اوضاع در سوريه را چگونه ميبينيد به ويژه با رويكرد شما به ديگر كشورهاي منطقه و نقش آنها در سوريه؟
وزنها در اين روند سه و نيم ساله خيلي فرق كرده است، من به ياد دارم كه يكي از روساي كشورهاي منطقه در ضيافت شامي به كسي گفته بود كه نظام سوريه در مدت يك يا دو ماه سقوط خواهد كرد. اما بعد از سه سال و نيم نظام سوريه هنوز وجود دارد. داعش آمد كه بغداد و اربيل را بگيرد، مردم عراق خطري را كه در آن قرار گرفتند درك كردند و پوشيده نيست كه جمهوري اسلامي ايران از سقوط بغداد پايتخت عراق جلوگيري كرد و همچنين از سقوط شهر اربيل جلوگيري كرد. مرجعيت، بسيج مردمي و آمادگي مردم براي دادن قرباني همه اينها اوضاع را به تغيير اين نقشه سوق داد. هيچ محل پيشروي ديگري براي كسي باقي نمانده است كه بخواهد مخالف خواست ملتها عمل كند. لذا اصولا صنعا، بيروت و دمشق و بغداد متفاوت از گذشته شده است. در خصوص سوريه، آنچه دميستورا امروز به صورت علني ميگويد پيش از اين در ديدار با ما به من گفته بود كه راهحل بحران سوريه سياسي است و نه نظامي. اين آن چيزي است كه جمهوري اسلامي ايران سه سال و نيم پيش گفته بود، پيش از همه اين خرابيها و پيش از همه اين كشتارها و خرابي زيربناها. متاسفانه درحال حاضر پس از تجربه سه سال و نيمه به اين مساله رسيدهاند. او ميگويد مرحله اول آتشبس است. اين درست است و به نظر من آتشبس از طريق قطع حمايت مالي از اين گروههاي مسلح و تروريستي در سوريه امكانپذير است. مطمئنا درحال حاضر در سوريه سه بازيگر وجود دارد. دولت و بازيگر دومي تحت مخالفان ميانه رو كه غرب و برخي كشورهاي منطقه بر آنها پافشاري ميكنند. اينها همان مخالفان ميانهرو بودند كه روزي داعش، جبهه النصره و احرار الشام شدند. اما بازيگر سوم داعش تروريستي است. در واقع بازيگر ميانهرو همانگونه كه آنها آن را نامگذاري ميكنند چيزي در زمين ندارد چرا كه بخش اصلي اشغال شده از خاك سوريه به دست تروريستهاست. آنها از كجا دستور ميگيرند، در گذشته به صورت علني يا مخفيانه دستورات خود را از برخي كشورهاي منطقه ميگرفتند اما به نظر ميرسد از اطاعت آنها خارج شدهاند چرا كه احساس كردند ميتوانند پايتختهاي برخي كشورهاي حامي خودشان را بگيرند. براي همين خلافت اسلامي اعلام كردند چرا كه بستر اجتماعي فراواني در برخي از اين كشورها دارند. اصولا نيروهاي تشكيلدهنده اين تروريسم از كشورهايي هستند كه بيشترين ميزان استبداد، بيشترين ميزان عدم نگاه به راي مردم و بيشترين محل اعتراض را براي محدود كردن زنان دارند. براي جلوگيري از غليان اين مساله در داخل اين كشورها آن را به بيرون هدايت كردند اما يك يا دو سال جواب خواهد داد همانگونه كه القاعده در افغانستان همين وضع را داشت، اما در سال سوم به كشورهاي خودشان بازميگردند. همانگونه كه يكي از رهبران كشورهاي منطقه گفته است اگر با اين گروههاي تروريستي به سرعت برخورد نشود ماه آينده در اروپا خواهند بود و پس از سه ماه در امريكا حضور خواهند داشت. معتقدم اگر ميخواست جمله خود را كامل كند بايد ميگفت ممكن است ماه بعد نيز در كشور ما باشند. اين واقعيتي تلخ است براي همين بايد بپذيريم بوي باروت بايد در اين منطقه تعطيل شود و نسيم توسعه و رفاه جاي آن را بگيرد. در 50 سال گذشته هيچگاه چنين وضعي در منطقه وجود نداشته است و به گونهيي پيشرفته و پيچيده شده و بدون هيچ دليلي امنيت از بين رفته است و به جاي اينكه ملت اسلام عليه اشغالگر رژيم صهيونيستي باشد متاسفانه منازعهيي مذهبي به وجود آمده است اما الحمدلله توطئه شكست خورده است و آن را پشت سر گذاشتيم. بايد ببينيم كجا چه خطايي صورت گرفته اما عبور كنيم.
راهحل مقابله با داعش را در چه چيزي ميبينيد و سياست امريكا را در ائتلاف و همپيمانان آن چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ما انتقاد نميكنيم، رفتار ائتلاف اذهان روشن و منطقي را به فكر وا ميدارد كه آنها صادق نيستند و هر كسي به صداقت اهداف آنها شك ميكند. آيا هدف آنها از اين همه تبليغات سياسي ائتلاف شامل 42 كشور يا شصت كشور، داعش است يا نه براي مهندسي سياسي جديدي در منطقه تلاش ميكنند. چگونه عينالعرب (كوباني) را بمباران ميكنند درحالي كه آن را نميشناسند و هنوز جنگ وجود دارد در حالي كه آمرلي در مدت دو روز آزاد شد و حمرين در يك روز و جرف الصخر در دو روز آزاد شدند. چه سناريويي پشت اين تبليغات نهفته است؟ زماني هست كه رفتاري متناقض را ميبينيم مثلا با وجود همه اين اقدامات يكباره در منطقه جلولا در پنج نوبت 9 محموله توسط ائتلاف براي چه كساني ارسال ميشود. در جايي كه هيچ كسي جز داعش وجود ندارد. آيا اين يك اشتباه است؟ يك بار يا دوبار يا در شب ممكن است رخ دهد اما شب و روز درحالي كه با ليزر ميتوانند نقطه ارسال محمولهها را مشخص كنند چنين اشتباهي قابل باور است؟ ارتباطي بين ائتلاف و تروريستها در منطقهيي نزديك به مرز ما وجود دارد، اين چيزي است كه سوالبرانگيز است.
بين اقدام هوايي ائتلاف و حضور ايران در زمين در سوريه و عراق از طريق ارايه مشاورههاي نظامي و حضور نيروهاي سردار قاسم سليماني فرمانده سپاه قدس كه در رسانهها نمايان شد و ايران آن را تكذيب نكرد و گفت كه به همپيمانان خود براي مبارزه با تروريسم مشورت ميدهد، كدام راه را ترجيح ميدهيد؟ يعني برخي كشورهاي غربي شما را به ائتلاف دعوت كردند.
كدام ائتلاف؟ طرفي كه اين ائتلاف را ايجاد ميكند چه كسي است؟ چه كسي اينها را ساخته است؟ اولا ما پيش از اينكه چيزي به نام ائتلاف وجود داشته باشد با تروريسم درگير شديم. يكي از دغدغههاي مردم منطقه ما اين است كه كساني كه ميفهمند يك ملت از يك موضوعي به نام تروريسم دارد آسيب ميبيند آنها زماني اقدام ميكنند كه برخي منافع آنها در معرض خطر قرار بگيرد يا در پوشش اين بهانه به دنبال برخي اهداف خودشان هستند. وگرنه روزي كه داعش به موصل رسيد و حمله كرد به طرف بغداد و تا نزديك سامرا آمد چرا عكسالعملي توسط هيچ كس صورت نگرفت. در حالي كه پيمان امنيتي داشتند، زماني كه داعش آمد به طرف اربيل، اربيل با برخي كشورهاي منطقه پيمان امنيتي داشت. دنبال استقلال اقليم بود و برخي كشورها تشويقش ميكردند اما كسي عكسالعمل نشان نداد اما به صورت قاطع ميگويم اگر اراده جمهوري اسلامي ايران نبود آنها به اهداف خود رسيده بودند. پس موضوع پيچيدهيي نيست آنها اهداف ديگري را دنبال ميكنند. ما پيش از اينكه بخواهند شروع كنند و ما را از وجود تروريسم آگاه كنند و با آن مبارزه كنند ما با آن مبارزه كرديم و مبارزه ما بدون آنها نيز ادامه پيدا خواهد كرد.
مبارزه شما با تروريسم براي حمايت از همپيمانانتان و به صورت مشخص محور مقاومت است يا شايد احساس خطر است؟
همانگونه كه گفتم ايران از امنترين، با ثباتترين و مقتدرترين كشورهاي منطقه است و اين ناشي از تجربه تاريخي ما، نوع حكومت ما و نوع تعامل ما با مردم و تعامل مردم با ما است. اين دستاوردي نيست كه كسي بتواند به آن آسيب بزند. ما تنها مقاومت را پشتيباني نكرديم. مثلا در لبنان و مشخصا در منطقه بقاع و به طور مشخصتر در عرسال ديديم كه ميتواند محل نمايش قدرت برخي گروههاي مسلح و گروههاي تروريستي باشد، اين گروهها تمايل دارند جبهه را توسعه بدهند براي هدف غلطي كه دارند. ما در ايران گفتيم براي تجهيز ارتش لبنان به گونهيي كه با اين چالشها مناسب باشد آمادگي داريم، پول هم نميخواهيم، هديه ميكنيم. ارتش لبنان براي دفاع از مردم لبنان است و ما اين پيام تاريخي را به شكل مناسبي ارسال كرديم. اما آنها مخالفت ميكنند، غربيها و امريكاييها مخالفت ميكنند. چرا؟ مشخص است كه يك استاندارد دوگانه دارند. هدف و اصل اين است كه ارتش لبنان بر تماميت اراضي خودشان مسلط باشد و از آزار و اذيت ديگران جلوگيري شود، چنين كاري را خودشان هم نميكنند. همزمان با آن تاكيد ميكنند كه قرار است 15 هزار نفر را آموزش بدهند، از كجا ميخواهند اين نيروها را جذب كنند؟ از مهاجران سوري كه بدون سرپناه زندگي ميكنند. من با آنها ابراز همدردي ميكنم. واقعيت اين است كه من هر خيمه و چادري را كه ميبينم، تصوير كودكي يا زني يا كهنسالي است كه به دنبال يك غذاي ساده است و من با ديدن اين تصاوير واقعا اشك ميريزم. آنها مردم ما هستند آنها مسلمان هستند. چرا اجازه نميدهند اين پشتيباني صورت بگيرد؟ چرا مخالفت ميكنند؟