روزنامه و زندگي روزانه
محمد داوري
گذر زمان و سير ايام بعضي چيزها را كهنه نميكند و رشد و پيشرفت و تكنولوژي و فناوري موجب نميشود تا كاربرد و جايگاه برخي دستاوردهاي سنتي بشر يا دستاوردهاي اوايل زندگي مدرن دور ريخته شود. شايد هم برخي از چيزها را بايد رفت و از پستوي خانه و ذهن بيرون كشيد و به زندگي برگرداند همانطور كه ميبينيم به تازگي خيلي از چيزهاي كهنه به روي صحنه زندگي آمده است و پدربزرگها را با نسل جديد پيوند ميدهد. همان چيزهايي كه سفرهخانههاي سنتي را حتي براي نسل جديد هم جذاب كرده است و همان اتفاقي كه فلاسفه از آن به پستمدرن تعبير ميكنند.
يكي از همين چيزها روزنامه است، دستاوردي كه نميشود گفت سنتي يا مدرن يا پستمدرن است چون تلفيقي از عناصر همه اين سير و تحول بشري را ميتوان در آن يافت و بهخوبي جايگاه خود را هم در اوج رشد و گسترش فناوريهاي ارتباطي حفظ كرده است حتي در آشتي صلحآميز با اين پديدههاي نوظهور خود را در آن بستر هم جلوه داده است و بالاتر از آن هم رفته و هويت بخش و واقعيكننده فضاي مجازي شده است.
روزنامه كاغذي يك حس و حال خاصي به آدمي ميدهد. وقتي مقابل دكه مطبوعاتي ميايستي و تيترها و مطالب روزنامهها را نگاهي مياندازي با اين حس كه دهها نفر چشم بر چشم تو دوختهاند و تو را فرا ميخوانند به ديدن و خواندن آنچه آنها ديدن و نوشتن، يك رابطه معنادار و محسوس و ملموسي ايجاد ميشود و يك حس تعلقي شكل ميگيرد كه تو را هر روز به پاي دكه مطبوعاتي ميكشاند تا يك نان داغ و تازه هم بخري و به محل كار يا منزل ببري و صبحانه با روزنامه را آغازكننده صبح زندگي كني.
وقتي در برخي فيلمها فرياد آي روزنامه آي روزنامه كودك روزنامهفروش را ميشنوي و تمام انقلابها از جلوي چشمت رژه ميروند با خود ميگويي حيف است اين روايتگر تاريخ را به دست فراموشي سپرد و در صفحه موبايل و كامپيوتر به جستوجوي رويدادها و نقد و نظرها پرداخت و وقتي با واژه واژه مطالب روزنامه و عمق تصاوير خلق شده عكاسان ارتباط برقرار ميكني تفاوت دنياي مجاز و واقع را بهخوبي درك ميكني.
نسل جديد شايد كمتر اين حس و حال برايشان قابل درك و فهم باشد و آنقدر چشم و دستشان با صفحه و كليدهاي گوشيهاي تلفن همراه و لبتاپ و تبلت عادت كرده است كه به آنها اجازه نميدهد تا دم دكه مطبوعاتي براي چند لحظه چشم از صفحه گوشي بردارند و بر صفحه نخست روزنامهها نگاهي بيندازند و يك روزنامه را بردارند و كاغذ و حروف و تصاوير آن را لمس كنند و زندگي را با روزنامه تجربه كنند آن هم روزنامه كاغذي و آن هم با خواندن مطالبي كه دهها نفر و دهها ساعت روي آن تامل كرده و به رشته تحرير در آورده و به قاب انتشار سپردهاند و به دكههاي سركوچهها فرستادهاند تا رهگذران را لحظهاي متوقف كند و آنها را متوجه روزگار خود كند تا كمي از غفلتهاي زندگي پرمشغله بكاهد و به تامل وا دارد.
روزنامهها هنوز هم ميتوانند مثل سالهاي دور و نزديك همراه زندگي روزانه مردم شوند. روزنامهها هنوز هم ميتوانند با ورود به مدرسهها و كلاسهاي درس بهانهاي باشند براي گفتوگوي معلم و شاگرد پيرامون زندگي ديروز و امروز و فردا و هنوز هم معلم تاريخ و اجتماعي و ادبيات و انشا و هنر و املا ميتوانند بگويند اين روزنامه است كه ميتواند تصويري از تكرار زندگي روزانه مردم باشد و با اين كاغذهاي روزنامه است كه ميتوان زندگي روزانه را لمس كرد و كتابخواني را هم رونق بخشيد و اين خواندنها است كه دانستن و توانستن را براي نسل فردا به ارمغان ميآورد.
روزنامهنگار