گفتوگو با اساتيد سابق و فعلي مركز مطالعات و برنامهريزي رسانهها به بهانه معرفي مدير جديد مركز
فاصله گرفتن از روزهاي اوج
گروه اجتماعي| مركز مطالعات و برنامهريزي رسانهها كه در دهه هفتاد و هشتاد و در دوران اوج مطبوعات، بخشي فعال از بدنه رسانهاي كشور را تشكيل ميداد و روزنامهنگاران فراواني را روانه روزنامههاي آن زمان كرد، حالا مدتهاست كه از آن دوره فاصله گرفته است. كلاسهاي آموزش روزنامهنگاري مركز همچنان برپاست و فعال اما حالا گهگاهي با خبر تغيير مديريتش دوباره براي مدتي كوتاه به ميان اخبار برميگردد. گيتا عليآبادي در فروردين سال قبل به حكم علي جنتي، وزير وقت ارشاد به مديريت اين دفتر برگزيده شده بود. اما روز گذشته خبر رسيد كه حميد ضياييپرور از سوي سيدعباس صالحي، وزير ارشاد به عنوان مديركل دفتر مطالعات وبرنامهريزي رسانهها منصوب شده است. پيش از اين گيتا عليآبادي، محمد سلطانيفر، محمد مهدي انصاري، ابراهيم شمشيري، شعبانعلي بهرامپور، محمدمهدي فرقاني، عبدالعلي رضايي و محسن اسماعيلي رياست اين مركز را بر عهده داشتند.
فريدون صديقي، روزنامهنگار و از اساتيد قديمي مركز مطالعات رسانهها كه تاكنون به كار تدريس در دورههاي اين مركز مشغول بوده است در مورد روندي كه مركز از بدو تاسيس طي كرده است به «اعتماد» ميگويد: «انتخابات سال 76 و انتخاب آقاي خاتمي كه زمينه را براي توسعه كمي و كيفي مطبوعات فراهم كرد و اقتضاي زمانه و فضا به گونهاي بود كه مركز با انبوهي از علاقهمندان روبهرو شد تا جايي كه در رشتههاي مختلف گاهي دو تا سه كلاس براي پاسخگويي به علاقهمندان برگزار ميشدند. در اين سالها (به زعم من) همراه با افت جايگاه خود رسانه، احساسم اين است كه آن اشتياق وافر و بامعنا اندكي رو به نقصان گذاشت و كساني كه در اين ترمهاي اخير جذب مركز ميشدند شايد آن انگيزه نخستين را نداشتند.» صديقي كاهش توجه به مركز مطالعات رسانهها و تغيير در ميزان استقبال نيست به دورههاي آموزشي آن را تا اندازهاي نتيجه كاهش اعتماد مردم به رسانههاي داخلي ميداند: «يك رويگرداني غمانگيزي در جامعه نسبت به رسانه شكلگرفته كه حاصل افت اعتماد عمومي نسبت به رسانههاي داخلي اعم از راديو و تلويزيون و روزنامه است.» آيا با كمرنگ شدن نقش مركز مطالعات رسانهها، در روند تربيت روزنامهنگاران، به كيفيت روزنامهنگاري و محتواي مطبوعات خللي وارد آمده و آيا ممكن است كاهش كيفيت آموزش در اين مركز از دلايل ضربه خوردن به مطبوعات باشد؟ صديقي چنين گزينهاي را قبول ندارد: «من 25 سال است در مركز مشغول به تدريس مصاحبه هستم، آقاي قاضيزاده گزارش درس ميدهد و فكر نميكنم ما آدمهاي ضعيفي باشيم. همين حالا از مشكينشهر و گرگان هم دانشجو داريم. اساتيد قابلي همچنان مشغول به كار هستند. يك چرخه باطلي شكل گرفته، اگر شما ديگر آن روزنامهنگاران را نميبينيد چون ديگر آن روزنامههايي چاپ نميشوند كه مردم برايشان صف ميكشيدند. يا اگر همان روزنامهها هم درآيند مردم از رسانه رويگردان شدهاند وگرنه مگر «اعتماد» و شرق و سازندگي و آسمان آبي را نبايد خريد و خواند؟ من قبول ندارم كه پرداختن روزنامهها به مطالبات جامعه كمتر از دهه 70 است اما آستانه مطالبات مردم بالا رفته و به شبكههاي متعدد خبري داخل و خارج از كشور و بهروزترين تحليلها دسترسي دارند.»
كامبيز نوروزي، حقوقدان هم از جمله كساني است كه از سال 77 تا 89 مشغول تدريس در مركز مطالعات رسانهها بود. او هم به دوره طلايي مركز مطالعات اشاره ميكند: «در دهه هفتاد و نيمه اول دهه هشتاد اين مركز يك مركز آموزشي و پژوهشي بسيار عالي در حوزه رسانه بود با كلاسهاي آموزشي بسيار عالي، در حدي كه دانشجويان فوق ليسانس و دكتري هم در آن شركت ميكردند و مدركش در سطح بينالمللي اعتبار داشت و كيفيت كارش به قطع از دانشگاههاي مرتبط بالاتر بود.» به عقيده او از نيمه دوم دهه هشتاد سياستهايي در پيش گرفته شد كه اين مركز را از كار ساقط كرد: «در دولت آقاي خاتمي، مركز مطالعات و تحقيقات و رسانه كه بعدها به مركز مطالعات و برنامهريزي رسانهها تغيير نام پيدا كرد تحت مديريت جناب آقاي دكتر عبدالعلي رضايي اداره ميشد كه در دوره معاونت مطبوعاتي مرحوم بورقاني انتخاب شده بود. مركز در آن دوران جهش بيسابقهاي داشت. بهترين اساتيد در مركز حضور داشتند و آزادانه فعاليت ميكردند. ولي با روي كار آمدن دولت آقاي احمدينژاد، همانگونه كه باقي جنبههاي وضعيت رسانهاي كشور سقوط كرد اين مركز هم به تدريج از كيفيتش كاسته شد و بعد از آن هم متاسفانه اقدامي براي احياي مركز به عمل نيامد و جايگاهش در حوزه آموزش روزنامهنگاري كشور تا حدود زيادي از دست رفت. من از سركار خانم عليآبادي كه سالهاي طولاني در اين مركز فعاليت داشت و رياست آن را هم بر عهده گرفت به خاطر تلاشهايش تشكر ميكنم و اميدوارم رييس جديد مركز بتواند نقش علمي، پژوهشي و آموزشي مركز را احيا كند. آن هم حال كه شرايط رسانهاي جهان و ايران آنقدر پيچيده شده كه نيازمند شناخت روزافزون و عميقتر از اين فضا هستيم و دانشكدههاي ارتباطات تاكنون نتوانستهاند از عهده اين مهم برآيند.»