• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4039 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۰ اسفند

جهل به انقلاب علمي

كاوه رهنما

 

 

داستان علم هميشه جذاب و خواندني است؛ روايت اينكه چطور دنيا بزرگ شد و آدم‌ها كورمال كورمال، با حدس و گمان و فرضيه‌سازي و آزمايش و مشاهده به كشف ناشناخته‌ها پرداختند و باورهاي هزارساله درباره زمين و آسمان را به چالش كشيدند. معمولا در اين قصه گاه پر غصه، با برجسته كردن ماجراي گاليله، قرن هفدهم ميلادي را عصر «انقلاب علمي» مي‌خوانند؛ دوراني كه دانشمندان فهم جديدي از ماهيت طبيعت ارايه كردند و عالم انسان‌محور را به چالش كشيدند. از استعاره ماشين براي توضيح جهان پيرامون و پديده‌هاي آن بهره جستند و جهان و عناصر آن را چونان ساعتي با ساختار پيچيده اما منظم در نظر گرفتند. رياضياتي كردن كيفيات و قائل شدن به ساختار رياضياتي واقعيت طبيعي، بخشي از ويژگي‌هاي كردوكار دانشمندان در اين دوره خوانده مي‌شود. استيون شيپن اما در كتاب «انقلاب علمي» با ديده ترديد در اين روايت سرراست و جاافتاده مي‌نگرد. او كتاب را با اين جمله بحث‌انگيز شروع مي‌كند كه «چيزي به نام انقلاب علمي در قرن هفدهم وجود نداشت.» و با همين نگاه به مصاف مورخان علم نامداري چون الكساندر كويره مي‌رود كه معتقدند در قرن هفدهم «عميق‌ترين انقلابي كه ذهن بشر از زمان يونان باستان به آن دست يافته يا دچار آن شده است»، رخ داد. شيپن در برابر معتقد است «همچنان كه فهم ما از علم در قرن هفدهم در سال‌هاي اخير تغيير كرده است، مورخان به نحوي روزافزون نسبت به اصل ايده انقلاب علمي در قرن هفدهم پريشان خاطر شده‌اند.» از همين ادعا بر مي‌آيد كه در كتاب «انقلاب علمي» با روايتي متفاوت و جديد- دست‌كم براي مخاطبان فارسي‌زبان- در رابطه با تحولات عظيمي كه در ساختار معرفت علمي بشر رخ داد، مواجه هستيم. نويسنده از نمايندگان معاصر مكتب ادينبرو است و در نتيجه معتقد است كه «علم فعاليتي اجتماعي است»؛ يعني «مورخ يك دوره خاص، مانند عصر مشهور به انقلاب علمي بايد علم آن دوره را در زمينه اجتماعي‌اش بررسي كند و تاريخش را با پرداختن به همين زمينه بنگارد.» او در اين كتاب با همين روش برخلاف مشهورات رايج تاريخ علم مي‌نويسد: «اكثريت قاطع مردم قرن هفدهم در اروپا زندگي نمي‌كردند، نمي‌دانستند كه در «قرن هفدهم» زندگي مي‌كنند و مطلع نبودند كه انقلابي علمي در حال وقوع است. » كتاب در سه بخش اصلي تنظيم شده است، با يك مقدمه عالي و خواندني كه روش‌شناسي تاريخي شيپن را توضيح مي‌دهد. نويسنده در اين مقدمه تصريح مي‌كند كه: 1. علم فعاليتي اجتماعي و از نظر تاريخي موقعيت‌مند است و بايد آن را در نسبت با سياق‌هايي كه در آن روي مي‌دهد فهميد؛ 2. تمايزي كه مورخان علم ميان عوامل فكري و عوامل اجتماعي مي‌نهادند را كنار مي‌گذارد؛ 3. تمايز ميان امر اجتماعي و سياسي به عنوان امور «بيروني» از يكسو و حقيقت علمي به عنوان امر دروني از سوي ديگر در تاريخ علم بي‌ربط است و 4. چيزي به نام ذات علم قرن هفدهمي يا ذات اصلاحات قرن هفدهمي در علم وجود ندارد و در نتيجه داستان واحد منسجمي وجود ندارد كه بتواند تمامي جنبه‌هاي علم يا تغييرات آن را كه ممكن است براي ما انسان‌هاي مدرن اواخر قرن بيستم جالب توجه باشد دربر گيرد. با اين رويكرد تاريخي فصل نخست كتاب به آنچه علم‌ورزان سده هفدهمي مي‌دانستند، اختصاص دارد: چالش مدرن درباره فلسفه طبيعي ارسطويي، حمله به مدل مركز زمين و زمين‌ايستا و جايگزين شدن نظام خورشيدمركزي كوپرنيكي، استعاره ماشين درباره طبيعت؛ ارتباط اين استعاره با ابزارهاي رياضياتي براي فهم طبيعت و... فصل دوم گامي فراتر از كتاب‌هاي رايج در زمينه تاريخ علم برمي‌دارد و نحوه و چگونگي علم‌ورزي و فعاليت علمي را در آن دوره مورد بررسي قرار مي‌دهد. قصد نويسنده آن است كه ديدگاهي پويا درباره علم در عمل و علم به هنگام ساختن به جاي تفسير علم به عنوان «باوري» ايستا و نامتجسد مطرح كند. فصل سوم تلاشي براي پاسخ به پرسشي ديگر است: در آن زمان دانش در خدمت چه بوده است؟ شيپن مي‌كوشد نشان دهد كه معرفت طبيعي تنها از جنس باور نبوده، بلكه منبعي براي طيفي از فعاليت‌هاي عملي نيز به شمار مي‌رفته است. كتاب انقلاب علمي، اثري خواندني و البته دشوار و عميق براي علاقه‌مندان به تاريخ علم، فلسفه علم و مطالعات علم است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون