دوش به دوش وقايع
اسماعيل عباسي
سائول استاينبرگ،كارتونيست بزرگ و شناختهشده امريكايي در معرفي طرح طنزآميز به تعريفي رسيد كه مختصر و مفيد، مفهوم اين هنر برجسته را بيان ميكند: تصويري برآمده از تخيل كه جديترين اتفاقات زمانه را با طنزي شاعرانه به بازي ميگيرد. تولد كاريكاتور در هنگامه پيدايش نخستين روزنامهها در اروپا اتفاق افتاد. طراحان طنز انديش آن عصر، حلقه گمشدهاي را يافتند كه پيشتر، بروگل هلندي و فرانسيس گوياي اسپانيايي ديوانهوار در جستوجويش بودند تا در سالهاي پاياني قرن نوزدهم ميلادي از هزارتوي نقاشي، اثري را به عرصه بياورند كه بتواند رنديهاي جهان سياست و تفرعن اشرافيت و رفتارهاي نامناسب اجتماعي را به زبان طنز و درخور درك جامعه نقد و هجو كند. اينگونه بود كه كاريكاتور در آن چهار صحنه گلابي وش و تاريخي، بلاهت لويي فيليپ پادشاه مستبد و خودخواه فرانسه را جانانه نماياند، به صورتي كه مهيجترين خطابههاي سياسي هم تا آن زمان به چنان نتيجه باشكوه و پرآوازهاي نرسيده بودند. چموشيهاي پر طعن و خند اين نوزاد نقاشي، پايههاي قدرت در فرانسه را لرزاند؛ از اين رو چارهجوييهاي قهرآميز آغاز شد تا از رشد و بالندگياش جلوگيري شود اما غول صنعت چاپ كه از چراغ زمانه به درآمده بود بر بالهايش، كاريكاتور را به هر جاي جهان برد. درواقع سه ويژگي اساسي كاريكاتور را محبوب همگان كرد و آن را در كنار برترين دستاوردهاي انديشه و هنر بشريت قرارداد: اغراق، طنز و پيام در قالب تصويري شكيل و پخته. نبود هركدام از اين ويژگيها آنچه را به تصوير درميآيد به جايگاه ديگري غير از كاريكاتور ميراند... اغراق تنها در كوچك يا بزرگسازي اجزاي يك كارتون خلاصه نميشود؛ اغراق گاهي در قالب يك تضاد يا كنتراست غافلگيركننده رخ مينمايد. كاريكاتور تا عصر ما، دوشبهدوش وقايع دويده است اما راز ماندگارياش در بودن سه عنصر پيشگفته است. به يمن عصر رسانههاي الكترونيك و با تعبيري نوتر، عصر ديجيتال، شاهد وفور كاريكاتور و كارتون در فضاهاي گوناگون هستيم اما بهكرات ديده ميشود كه برخي آثار عاري از عنصر اصلي اين هنر يعني طنز هستند. طنز برآمده از جوهر انديشه است كه با ايدههاي پخته جلوه پيدا ميكند.