• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4409 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۸ تير

گفت‌وگو با احسان شريعتي درباره رسانه ملي

تلويزيون تيشه به ريشه خود نزند

عطيه موذن

 

 

آش تلويزيون زيادي شور شده است. روزي نيست كه از اين رسانه خبري عجيب به بيرون درز نكند. تا چندي پيش دلسوزان كشور فرياد مي‌زدند و مي‌نوشتند و مي‌گفتند با اين رويه‌اي كه رسانه ملي در پيش گرفته، همين مخاطبان وفاداري را كه با خوب و بدش ساخته بودند و زمان دو شبكه‌اي بودن به پايش ايستاده بودند، از دست مي‌دهد. همين هم شد، آنقدر ندانم‌كاري كرد، آنقدر كار را به دست غير متخصصان سپرد و رفتار يكجانبه و انحصارطلبانه در پيش گرفت كه بين مردم از رسانه ملي به رسانه ميلي تغيير نام داد و حتي صداي معتقدان به انقلاب و نظام و اسلام را در آورد. حالا وقتي به تلويزيون نگاه مي‌كنيم رسانه‌اي را مي‌بينيم كه رفتارهاي غيرحرفه‌اي و برنامه‌هاي حاشيه‌ساز غيرحرفه‌اي در آن موج مي‌زند. نه مخاطب عادي از آن راضي است، نه نخبگان فرهنگي و سياسي نه حتي كساني كه عمرشان را در اين رسانه گذرانده‌اند. خيلي‌ها ديگر حاضر نيستند به عنوان مهمان در اين رسانه حضور پيدا كنند، همان‌طور كه تلويزيون نديدن به فضيلتي تبديل شده كه آدم‌ها آن را با صداي بلند و تفاخر جار مي‌زنند. در ادامه همه اين اتفاقات كه از كم و كيف آن احتمالا بي‌خبر نيستيد تصميم گرفتيم با احسان شريعتي درباره تلويزيون و رسانه ملي گپ بزنيم.احسان شريعتي، استاد دانشگاه و صاحب‌نظر فلسفه است. او در اين گفت‌وگو از ماهيت رسانه‌ها سخن مي‌گويد و از اينكه چرا تلويزيون ما بايد با خط‌مشي كه دارد، در عوض پيشبرد اهدافش به بي‌اعتمادي مردم عادي و خواص دامن مي‌زند.

 

يكي از مشكلاتي كه اين روزها در تلويزيون با آن مواجهيم، خلأ حضور روشنفكران، استادان و متخصصان در اين رسانه است. چرا بزرگان علم و فرهنگ كمتر به اين رسانه اعتماد مي‌كنند؟

به‌طور كلي تلويزيون حتي در خارج از ايران مديومي است كه به عموميت داشتن شناخته مي‌شود و وجه مردمي بودن نقطه قوت آن است، خصوصياتي كه ناشي از گستردگي، فراگيري و تاثير تبليغاتي آن است. البته امروز به دليل وجود اينترنت، راديو و تلويزيون مقام دوم را در قدرت فراگير يك رسانه صوتي و تصويري دارد اما نقطه قوت اين فراگيري گاهي به نقطه ضعف هم تبديل مي‌شود و تلويزيون را به يك رسانه سطحي كه عمومي هم هست، تبديل مي‌كند. پديده‌اي كه فقط به ايران مربوط نيست و متفكران جهان در كشورهاي سرمايه‌داري هم گاهي مايل نيستند، رسانه‌اي شوند مگر در يك برنامه تلويزيوني خاص. مثلا ژان پل سارتر تصميم مي‌گيرد از يك روزنامه عاميانه كه مخاطب زيادي دارد، بهره ببرد تا گزارش سفر كوبا را ارايه كند، بنابراين روشنفكران معتقدند به ندرت از برخي برنامه‌هاي خاص بايد استفاده كرد تا پيامي به توده‌ها برسد.

آيا رسانه اصلا بايد براي جذب چهره‌هاي فرهيخته تلاش كند؟

بايد ابتدا دانست كه سياست تبليغاتي و خبري هر قدرت و كشور و نهادي چيست. برخي رسانه‌ها حرفه‌اي هستند و براي اثبات حرفه‌اي‌گري‌شان، خود را حقيقت جو نشان مي‌دهند و براي اعتبار خود از جناح‌ها و صداهاي مختلف استفاده مي‌كنند. در كنار اين رسانه‌هاشان، رسانه‌هايي هستند كه خط تبليغاتي و ايدئولوژيك آشكاري دارند و مواضع ابتدايي مي‌گيرند. به‌طور مثال خود خبرنگار در رسانه از كسي كه از او پرسش مي‌كند، بيشتر موضع دارد. اين رويكرد حرفه‌اي نيست و رسانه را بي‌اعتبار مي‌كند. وقتي از ايران هم حرف مي‌زنيم بايد ابتدا ديد سياست خبري و فرهنگي عمومي كه صداوسيماي ملي تعقيب مي‌كند، چيست. متاسفانه از گذشته خط خاصي بر صداوسيما حاكم بوده كه حتي نمي‌توان گفت اين خط كل حاكميت است بلكه چيزي جناحي است.

اين رويكرد مي‌تواند برنامه‌هاي علمي، فلسفي و... را هم تحت‌الشعاع قرار دهد؟

بله، اگر برنامه تاريخي فكري و حتي فرهنگي از رسانه پخش شود، چون از يك خط خاص پيروي مي‌كند، بي‌اعتبار مي‌شود چون حتي در خنثي‌ترين بحث‌هاي علمي و فلسفي و مذهبي و عقيدتي هم اين خط ورود كرده و سانسور ايجاد مي‌كند، پس برنامه نمي‌تواند موفق باشد. هرچند اين خط در همه رسانه‌ها وجود دارد اما حرفه‌اي بودن ايجاب مي‌كند كه به صورت آشكار نشانش ندهيم. مثلا يك برنامه تاريخي از تلويزيون پخش مي‌شود اما مثل كتاب‌هاي درسي آموزش و پرورش، نوعي تحريف تاريخ در آن وجود دارد كه به دليل سلايق و تحليل‌هاي خاص، اين خط فرمايشي بايد اعمال شود. البته خوشبختانه از دهه 70 به بعد و بعد از اصلاحات، در فضاي عمومي نوعي گشايش به وجود آمده كه كمي هم در صداوسيما تاثير گذاشته شده است. اكنون تلاش مي‌شود برنامه‌هايي گفت‌وگومحور ساخته شود كه تنوع فكري بيشتري در آنها وجود دارد يا از دو طرف مخالف دعوت مي‌شود كه با هم مناظره كنند، اما باز هم اين خط مصنوعي در آن آشكار است. آثاري هم گاهي توليد مي‌شوند كه چنين خطي را كمرنگ‌تر دنبال مي‌كنند.

با اين حال اين يك ضرورت است كه حتي براي تبليغ يك خط فكري بايد تحمل انديشه‌هاي ديگر نيز در برنامه‌ها باشد و دو طرف بحث از تحمل ارزش‌هاي يكديگر صحبت كنند. به قول فرانسوي‌ها هر برند تبليغاتي و كالايي برچسبي دارد. با رويكردهايي كه صداوسيما دارد روي آن هم اين مهر و برچسب خطي بودن خورده است و شما به دليل خطي بودن و زنده نبودن برنامه‌ها نمي‌توانيد در تلويزيون شركت كنيد.

يعني زنده نبودن برنامه براي خود شما يك ملاك بوده است؟

چندي پيش از من دعوت شد در برنامه‌اي به نام «ميدان انقلاب» حضور پيدا كنم و حرف بزنم ولي من قبول نكردم چون برنامه ضبطي بود نه زنده. ما پيش از اين برنامه‌ها و مستندهاي مختلفي را ديده‌ايم كه در آنها حرف‌هاي فرد تقطيع مي‌شود و ماهيت موضوع تغيير مي‌كند. مثلا مستندي در سينما ساخته مي‌شود كه درباره بازرگان است اما عليه بازرگان است.

در برنامه‌هاي تلويزيوني هم گاهي از حرف‌هاي من سوءاستفاده مي‌شود. بنابراين روشنفكران و نيروهاي فرهنگي به تلويزيون نمي‌روند، چون اين برچسب كه تلويزيون جاي معتبري نيست، وجود دارد. ممكن است از شما سوءاستفاده شود يا حرف‌هاي‌تان ناقص بيان شود.

وقتي رسانه‌اي اعتبار خود را از دست بدهد، مي‌تواند جايگاهي براي بيان حرف‌هاي مهم - اعم از مسائل ديني تا مسائل استراتژيك - باشد؟

اين روش ابتدايي در موضع‌گيري‌ها حتي براي مسائل عقيدتي و علمي و امنيتي هم روش خوبي نيست. بحث فقط بحث علمي نيست، جايگاهي است كه يك رسانه رسمي دارد كه معمولا گفته مي‌شود ملي است. اگر صداوسيما بي‌اعتبار يا سطحي باشد، يعني شما شكننده هستيد و خودتان تيشه به ريشه خود زده‌ايد. هوشمندانه رفتاركردن در يك رسانه اهميت بسياري دارد.

چه مي‌توان كرد تا رسانه ما به سمت استانداردهاي حرفه‌اي حركت كند؟

بايد به جاي فيلترينگ و پارازيت برنامه‌هاي معتبر بسازيم و اتفاقا از مخالفان هم دعوت كنيم در آنها شركت كنند. يكي از مدافعان اصلي ما افكار عمومي است كه اگر با ما باشند جنگ‌طلبان و توطئه‌گران نمي‌توانند موفق باشند و گرنه ما باخته‌ايم. صداوسيماي ما به قول مردم اگر ميلي نباشد و ملي باشد - يعني براي مردم باشد - مي‌تواند اعتباري در جهان اسلام ايجاد كند. شما مي‌بينيد كه يك روحاني كه تسلطي روي تاريخ ندارد در تلويزيون حاضر مي‌شود و از تاريخ مي‌گويد و آن را تحريف مي‌كند. اين كار چه اعتباري ايجاد مي‌كند؟ ده‌ها مثال ديگر هم در اين زمينه وجود دارد كه نوعي كاريكارتور از رسانه مي‌سازد. در تلويزيون سريالي چون «معماي شاه» مي‌سازند و تحريفاتي در تاريخ انجام مي‌دهند كه بيشتر به نفع سلطنت‌طلب‌هاست.

اين اتفاقات سطحي در ديگر برنامه‌ها هم ديده مي‌شود. در زمينه مذهبي مي‌بينيم كه در همه اعياد و ولادت‌ها و شهادت‌ها از يك نوع برنامه‌سازي استفاده مي‌شود. تلويزيون در برنامه‌هاي مناسبتي بيشتر سراغ سبك مداحي هيجاني مي‌رود و كمتر به محتوا اهميت مي‌دهد درحالي كه بايد تاريخ وقايع را بررسي كند و اطلاعات به مخاطب بدهد كه به‌طور مثال حضرت فاطمه(س) كه شخصيت مهم تاريخ اسلام است، چه كسي بوده است، اما حجمي از مناسبت‌ها و مراسم بي‌محتوا در دهه فاطميه از صداوسيما پخش مي‌شود. برنامه‌هاي علمي هم همين‌طور است. ما نوابغي داريم كه در جهان مي‌درخشند اما در تلويزيون از آنها حرفي به ميان نمي‌آيد، يا فيلم‌هاي ما در جشنواره‌ها جايزه مي‌گيرند اما در تلويزيون خبرشان منعكس نمي‌شود.

به نظر شما اين رويكردها به مديريت تلويزيون برمي‌گردد يا ناشي از حضور غيرمتخصص‌هاست؟

بحث يك مسوول و يك نفر نيست. يك رويكرد و سياست در اين رسانه است كه باعث مي‌شود من محقق برايم كسر شأن باشد كه آنجا بروم. البته بعضي مي‌روند و بحث‌هايي هم شكل مي‌گيرد اما در يك حالت كلي كمتر كسي علاقه دارد به تلويزيون برود. چنين برنامه‌هايي هم اين‌قدر استثنايي هستند كه انگار از دست‌شان در رفته است؛ ولي معمولا مي‌بينيد در اين همه كانال يك برنامه جدي يا سريال جدي ديده نمي‌شود. بايد يك تصميم عمومي و جدي و كلان گرفته شود تا خط‌مشي ديگري در صداوسيما به كار برده شود و از اين طريق براي اعتبار اين رسانه اعاده حيثيت شود.

چرا تلاشي براي تغيير اين رويكردها صورت نمي‌گيرد؟

وقتي گزارش‌هاي غلط در تلويزيون انعكاس يابد امر به مسوولان مشتبه مي‌شود كه همه‌ چيز خوب است. رويكرد امروز تلويزيون پروپاگانداست، يعني ترويج و تبليغ عقايد از پيش پذيرفته كه مشكلش اين است كه بر اثر تكرار امر را بر خود گوينده مشتبه مي‌كند.

در آن طرف هم رسانه‌هايي مثل «ايران اينترنشنال» و «من و تو» هستند كه آنها هم بي‌اعتبارند و برنامه‌هايي مي‌سازند كه دروغ است يا در مورد انقلاب 57 برنامه‌اي مي‌سازند كه من كه در بطن انقلاب بوده‌ام، مي‌دانم تحريف است. ما هم اگر بخواهيم به اين شكل رفتار كنيم مردم به سمت آن رسانه‌ها مي‌روند و ديگر به تلويزيون توجهي نخواهند نداشت. امروز اخبار در اينترنت و شبكه‌هاي اجتماعي موجود است و مخاطب اگر سراغ روزنامه «اعتماد» يا صداوسيما مي‌آيد به دليل رسميتي است كه اين رسانه‌ها به اخبار مي‌بخشند، پس بهتر است از تك‌صدايي جلوگيري كرد و به سمت آزادي حتي براي عقيده مخالف رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون