كوتاه درباره هوشنگ مرادي كرماني به بهانه ديدار با مخاطبانش در شهر كتاب
ساده، جدّي و مهم
روحالله مهديپور عمراني
1- ميخواهم يادداشت كوتاه داستاني بنويسم. مثل يادداشتهايي كه تاكنون نوشتهام. مهمان اين يادداشت من، نويسنده آشناي نوجوانان است. درست حدس زديد؛ هوشنگ مرادي كرماني. انسانِ هفتاد و چند سالهاي كه تا هنوز نتوانسته است از دوران كودكي و نوجوانياش دل بكند وپوست بيندازد. پاي صحبتهايش كه بنشيني، كودكي را ميبيني كه حتي اگر حرفهاي جدّي داشته باشد، دوست دارد آنها را با شيطنت و شوخي بيان كند. كودكي كه بنا و بساط اين دنياي به ظاهر منظم و منضبط را بر لرزش و لقّي ميبيند. و طنز، از همين جا شكل ميگيرد. بيثباتي و لرزاني در مناسبات جهاني كه يكي از جلوههاي زندگي اجتماعي امروزِ انسانهاست، طنز را توليد و بازتوليد ميكند. هوشنگ مرادي كرماني به اين دريافت رسيده است. يعني به نظر من در همان دوران نوجواني بنا به نوع زيستارش، به اين سبك از نگاه جامعهشناسانه دست يافته بود. و همين جهان شناسي و معرفت شناختي را در داستانهايش به كار گرفته است.
2- نميخواهم با بعضي از منتقدان همداستان شوم كه مرادي كرماني مثلا طنزش را ازفلان نويسنده روسي و نثرش را از بهمان داستان نويس امريكايي به ارث برده است! و در لفافه او را بابت نگاه و نثرش در داستان « بچههاي قاليباف خانه» سرزنش كنم كه به ادبياتي چريكي! و سياستزده و شعارآلود و روشنفكرانه رو آورده است. برهه تاريخي نگارش و چاپ شدنِ بچههاي قاليباف خانه شايد به عنوان يك عينيت بر نويسنده و ذهنيتش تاثير گذاشته باشد، اما واقعگرايي داستان و درك واقعيتهاي اجتماعي از سوي نويسنده باعث نميشود تا او را سياسينويس و روشنفكر بنامم. اتفاقا در همان سالهاي نخستين انقلاب كه اين داستان نوشته شد و من آن را خواندم، تولدِ
داستان نويسي ازتبارِ بهرنگي و درويشيان را باور كردم. اين جرقه در داستانهايي مانند «چكمه» و چند داستان ديگر ادامه يافت. باوري كه دير نپاييد، همچنان كه اين نوع نوشتن در مرادي كرماني دوام نيافت وادبياتِ انتقاد اجتماعي او به سمت و سوي ادبياتي شاعرانه همراه با طنزي نرم و نازك ولي برگرفته از واقعيتهاي موجود چرخيد.
3- ميخواهم بگويم كه دلمشغوليها وكسب و كار هوشنگ مرادي كرماني از قبيل همكاري با راديو و تئاتر و سينما و اشتغال در يكي از وزارتخانهها و شايد مهمتر از اينها، تغيير زمانه و تحول در نگرش او سبب شده است تا مرادي كرماني بچههاي قاليباف خانه، به مرباي شيرين و پلوخورش برسد. هر چند اين كتابهايش از مجموعه
« قصههاي مجيد» فنيتر و خوشخوانترند، اما مرادي كرماني ديگري پشت اين داستانها پنهان است. هوشنگ مرادي كرماني، هرچه كه از دوران نوجوانياش دور ميشود، از ادبيات داستاني اعتراض فاصله ميگيرد. اين نگاه من است بدون اينكه او را سرزنش كنم يا خواسته باشم از قدرش بكاهم. چون كه او همچنان ساده و جدي و مهم است؛ آن هم به خاطرِ اهميتي كه به نوشتن ميدهد.