• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4575 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۲ بهمن

رهايي از اشباح تاريخ

محسن آزموده

كارل ماركس در سطور آغازين كتاب «هجدهم برومر لوئي بناپارت» مي‌نويسد: «آدميان هستند كه تاريخ خود را مي‌سازند ولي نه آن‌گونه كه دل‌شان مي‌خواهد، يا در شرايطي كه خود انتخاب كرده باشند؛ بلكه در شرايط داده‌شده‌اي كه ميراث گذشته است و خود آنان به‌طور مستقيم با آن درگيرند» (ترجمه باقر پرهام). فيلسوف مشهور آلماني مثل هميشه زيبا و كوبنده، با اين جملات گويا تكليف خود را با بحث قديمي و درازدامن جبر و اختيار روشن كرده؛ يعني از يكسو بر مسووليت انسان‌ها در تحولات تاريخي صحه مي‌گذارد و از سوي ديگر به نقش پر رنگ تاريخ و ميراث گذشته و سنت تاكيد مي‌نهد: «بار سنت همه نسل‌هاي گذشته با تمامي وزن خود بر مغز زندگان سنگيني مي‌كند». بدين سان انسان‌ها در برساختن لحظه اكنون دست به خلق از عدم نمي‌زنند و همواره بر تاريخ پس پشت خود و جغرافيايي پيرامون خود ايستاده‌اند و به كمك آن لحظه اكنون و آينده را رقم مي‌زنند.

ماركس در فراز بعدي به يكي از اشكال ياري گرفتن زندگان از گذشته و سنت اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «حتي هنگامي كه اين زندگان بر آن مي‌شوند تا وجود و چيزها را به نحوي انقلابي دگرگون كنند و چيزي يكسره نو بيافرينند، درست در همين دوره‌هاي بحران انقلابي است كه با ترس و لرز از ارواح گذشته مدد مي‌طلبند؛ نام‌هاي‌شان را به عاريت مي‌گيرند، شعارها و لباس‌هاي‌شان را، در اين ظاهر آراسته و در خور احترام و با اين زبان عاريتي، بر صحنه جديد تاريخ ظاهر مي‌شوند». در اين جملات ماركس به صراحت پرده از يكي از رايج‌ترين شيوه‌هاي مراجعه انسان به تاريخ برمي‌دارد. آدم‌ها براي مشروع و محق جلوه دادن خود و اقدام‌هاي‌شان دست به دامان تاريخ و گذشته مي‌شوند و دست به شبيه‌سازي مي‌زنند، وقايع امروز را با آنچه در گذشته رخ داده يا تصور مي‌كنند رخ داده، مقايسه مي‌كنند و خودشان را در لباس اين يا آن قهرمان تاريخي مي‌نشانند و مخالفان خود را هم شبيه مخالفان آن شخصيت‌هاي حق به جانب تلقي مي‌كنند.

البته همان‌طوركه ماركس تاكيد مي‌كند، مراجعه به تاريخ، هميشه هم به لحاظ اخلاقي نادرست و شيادانه نيست و در بسياري از موارد ضروري و ناگزير است. خود ماركس به مثال گوياي زبان‌آموز تازه‌كاري اشاره مي‌كند كه در گام‌هاي نخست، همه جملات و كلمات را به زبان مادري خود ترجمه مي‌كند. البته او «هنگامي روح زبان تازه را مي‌گيرد و با آزادي تمام آن را به كار مي‌برد كه براي استفاده از آن ديگر نيازي به يادآوري زبان مادري نداشته باشد و حتي به جايي مي‌رسد كه زبان مادري را به كلي فراموش مي‌كند»؛ به عبارت ديگر هر انساني بايد بداند كه از صفر شروع نمي‌كند و در دل سنتي از پيش موجود پا به عرصه وجود گذاشته و هر كاري مي‌كند، تحت شرايطي داده شده، صورت مي‌گيرد. آگاهي به اين شرايط از پيش موجود، نه فقط مفيد كه براي هركس كه بخواهد به يك بازيگر جدي تاريخ بدل شود، ضروري و اساسي است و جز از طريق آن امكان‌پذير نمي‌شود. نمي‌توان تاريخ ندانست و كار نو كرد.

اما نكته مهم و اساسي اين است كه اين بازگشت به تاريخ با تكرار مكرر آن و اداي شخصيت‌هاي تاريخي را درآوردن و نقش بازي كردن فرق مي‌كند، همچنان كه با پناه‌بردن به تاريخ براي فراموش‌كردن امروز و در توهم به سر بردن متفاوت است. ضمنا اين يادگيري از تاريخ، غير از چنگ زدن به آن به هواي محق جلوه دادن اقدامات و كارهاي امروز است. اين سه كار اخير در مراجعه به تاريخ، يعني اولا تلاش مضحك و نافرجام براي تكرار آن، ثانيا فرار كردن به آن براي نسيان وضع فلاكت‌بار امروز و ثالثا چنگ زدن به آن براي توجيه امروز، به تعبير نيچه سه شيوه ناسودمند و مضر در مراجعه به تاريخ است.

در مقابل اين سه شيوه بيمارگونه از مراجعه به تاريخ، مواجهه آگاهانه و انتقادي با آن قرار مي‌گيرد كه هدف از آن فراچنگ آوردن روح تاريخ (همچون روح زبان)، تا سر حد فراموشي و نسيان آگاهانه و ارادي آن است. تنها در اين صورت است كه انسان مي‌تواند از دست ارواح و اشباح گذشتگان كه بر ذهن و ضمير او فشار مي‌آورند، خلاصي يابد و با ذهني پر نشاط و شاداب، دست به عمل خلاقانه بزند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون