• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4934 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲ خرداد

يك پرونده و 8 پرسش/ چه كسي بابك را كشت؟

سليمان محمدي

«... دستور داد تا كار شروع شود. ابتدا دست‌ها و پاهاي بابك قطع شد سپس خنجري در بين دنده‌هايش فرو كرده و بدنش را شكافتند و در خاتمه جنازه تكه‌تكه شده بابك در حومه شهر به نمايش گذاشته شد... 
... روز مرگ بابك خرمدين و تكه تكه كردن بدنش براي ايرانيان بسيار مهم است. مثله كردن بابك چنان واقعه مهمي تلقي شد كه محل كشتنش تا چند قرن ديگر به نام خشبه بابك يعني چوبه‌دار بابك در شهرِ كه در زمان مرگ بابك پايتخت بود، شهرت همگاني داشت و يكي از نقاط مهم و ديدني شهر تلقي مي‌شد.» مشابه اين نوشته را در روزهاي گذشته بارها و بارها شنيده و خوانده‌ايد، اما مشابهش را. در اين روزها بارها اشاره شد كه «بابك خرمدين» يك اسطوره ايراني است كه كشته شده اما كمتر كسي از ميزان شباهت اين دو قتل با جزييات سخن گفت. آنچه در ابتداي متن خوانديد مربوط به حدود 1200 سال پيش است اما به‌ طور عجيبي با امروز مو نمي‌زند! علاوه بر نوع مرگ شباهت‌هاي ديگري هم هست؛ بابك قديم عليه اعراب قيام كرده و اسطوره قهرمان ايراني است و پدر بابك جديد بي‌دليل بعد از قتل مي‌گويد «از اعراب متنفر است.» چه معنايي مي‌خواهد منتقل شود؟ همين مشابهت تاريخي كافي بود كه در روزهاي اول عده‌اي كه مشهورند به توهم توطئه، اين حادثه را فراتر از آن چيزي كه گفته شده تفسير كنند. به دليل همين ضعف استدلال و صرف مشابهت تاريخي اما خيلي كسي با آنها همنوا نشد.  ولي هر چه گذشت بر سوال‌هاي اين پرونده عجيب افزوده شد. ابتدا پرسيده شد كه چطور به اين سرعت جنازه مثله شده بي‌سر شناسايي شد و با چه استدلالي همان لحظه اول پدر و مادر مقتول دستگير شدند؟ تا اينجا هم خيلي خيلي پيچيده نبود و شايعات گوناگون به اين سوالات پاسخ مي‌داد.  زماني هضم داستان دشوارتر شد كه صبحگاه، فرمانده پليس خبر داد كه همكارانش شب گذشته از قاتل اعتراف گرفته‌اند كه. 

10 سال پيش داماد و 4 سال پيش دخترش را هم به همين روش كشته است. پس از آن هم متهم بدون پوشش چهره در دادگاه نشان داده شد كه با خونسردي سخن مي‌گفت و از كارش دفاع مي‌كرد و علامت پيروزي نشان مي‌داد. 
كم‌كم علامت سوال‌هاي پرونده زياد شد؛ چرا سال 90 كسي پيگير گم شدن داماد خانواده نشد، مگر مي‌شود آدمي غيب شود و خانواده‌اش به راحتي از كنار آن بگذرند؟ مي‌گويند همسرش خبردار شده بود؛ پس چرا دم نزد و فرار نكرد و باز در كنار همان پدر و مادر ماند. وقتي بعد از هفت سال دختر خود را كشتند با اينكه زن هم مثل شوهرش غيب شده بود؛ چرا پليس كه اينجا بلافاصله متهمان را شناسايي و دستگير كرد، نتوانست كاري بكند؟ مي‌گويند بابك به مرگ خواهرش مشكوك بود، پس چرا به ايران بازگشت و باز در همان خانه ماند كه كشته شود! چرا توصيف پدر از فرزندش زمين تا آسمان با توصيف همه افرادي كه او را مي‌شناختند متفاوت است؟ نقش مادر در اين ماجراها چيست و چرا تاكنون سخني نگفته است؟ چرا اعضاي ديگر اين خانواده هيچ‌وقت واكنشي به اين همه اتفاقات عجيب نشان ندادند؟ اينها بعضي از سوال‌هايي است كه شايد براي هميشه بي‌پاسخ بماند، چراكه تنها كساني كه جواب آن را مي‌دانند، كارآگاهان پرونده و شايد پدر بابك باشند. اما پليس و دستگاه قضا موظف هستند جواب اين سوال‌ها را به جامعه بدهند؟ بي‌ترديد در اين زمينه نبايد ذره‌اي درنگ كرد چون اين پرونده روح جمعي يك كشور را جريحه‌دار و امنيت جامعه را مخدوش كرده است. خبر آن‌قدر هوش و حواس مردم را برده كه عده‌اي با تاكيد بر بي‌جواب ماندن اين سوالات، استدلال مي‌كنند كه اين داستان جعلي است و تنها مي‌خواهد افكار عمومي را از يك داستان بزرگ‌تر مغفول كند. اين دسته زماني بر استدلال خود اصرار ورزيدند كه ناگاه خانمي با عينك آفتابي و ماسكي كه پشت اين دو قابل شناسايي نبود ادعاي بزرگي را مطرح كرد؛ تجاوز پدر به دخترش! و همين ماجرا را پيچيده‌تر كرد. يك شهروند چطور به خودش اجازه مي‌دهد چنين ادعاي بزرگي در پرونده‌اي كه ابعادش كل كشور را گرفته، مطرح كند. ادعايي كه به هيچ عنوان قابل اثبات نيست و متهم ‌اكنون مي‌تواند با شكايت از اين خانم او را به محكمه كشانده و حتي به دليل جريحه‌دار كردن افكار عمومي و از بين بردن امنيت رواني جامعه از او به عنوان محارب شكايت كند! معناي مجرم شدن در اين اتهام مرگ است. واقعا اين شهروند از اين تبعات بي‌خبر بوده؟  دختر اگر مورد تجاوز قرار مي‌گرفته چرا فرار نكرده و در همان شرايط زندگي‌اش را ادامه داد؟ در حالي كه گفت زنداني نبوده و با دوستانش در ارتباط بوده و اين امكان برايش فراهم بود.  انتشار فيلم اين گفت‌وگو، ظن و گمان‌ها را به اين سمت برد كه انگار دستي غيبي مي‌خواهد ماجرا را كش‌دار‌تر و عجيب‌تر كند. حال اين ترديدها را چه ناشي از يك ذهن بيمار توهم توطئه‌اي دانست چه حاصل يك بررسي ساده و پخش ريزترين جزييات هر حادثه‌اي در كسري از ثانيه به مدد فضاي مجازي، دستگاه‌هاي ذي‌ربط بايد به آن پاسخ دهند، چراكه با قرار گرفتن در چنين برهه حساسي كه در روزهاي آينده چند انتخابات قرار است برگزار شود، دولت به پايان برسد و برجام دوباره آغاز شود، اين ابهامات مي‌تواند مستند خوبي براي كساني باشد كه مي‌خواهند ثابت كنند اين داستان براي منحرف كردن افكار عمومي ساخته شده است.  بنابراين گمان مي‌كنم نهادهاي امنيتي و انتظامي بايد هر چه زودتر در اين باره آن هم به شيوه‌اي كه براي مردم قابل پذيرش باشد نه با اعتراف تلويزيوني؛ به اين ابهامات پاسخ بدهند تا امنيت رواني جامعه و بي‌اعتمادي به اطلاع‌رساني رسانه‌هاي رسمي، بيش از اين آسيب نبيند. اين مساله روشن شود تا جامعه بداند اين قدرت جنون است كه مي‌تواند چنين كند يا قدرت جعل زمانه! هر چند كه اگر اين سوال هم پاسخ بگيرد، صد باده نخورده هنوز در رگ تاك است و به قول بابك خرمدين قديم: «هيچ‌كس راز قدرت را نمي‌داند... هيچ‌كس! انسان موجودي است عجيب؛ پياله‌ام را پركن، دلم خيلي گرفته است».

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون