با جان خودت بازي كن
افسانه پرچكاني
44 سال پس از افتتاحيه موزه هنرهاي معاصر تهران، اثر «ماده و فكر» نوريوكي هاراگوچي يكبار ديگر خبرساز شد؛ در آن شبِ پاييزي در مهر 1356 موزه هنرهاي معاصر تهران با حضور چهرههاي سرشناس جهان و شاه ايران، افتتاح ميشد. محمدرضا پهلوي كه برخلاف فرح ديبا، چندان از هنر جديد سر در نميآورد، در مواجهه با حوضي پر از نفت سوخته (يا روغن سوخته) با خنده پرسيد اين ديگر چيست؟ توضيح دادند كه اثر هنرمند ژاپني است و اين مايع، نفت است! او باور نكرد و دستانش را وارد حوض كرد تا مطمئن شود در آن حوض بزرگ فولادي در مركز موزه، واقعا نفت ريختهاند. دستش را كه از حوض بيرون آورد، از آن نفت ميچكيد كه كاملا كنايهآميز بود و البته مايه خجالت شد. عكاسان، عكس گرفتند اما ساواك -احتمالا به دليل همين كنايههاي مفهومي- آن تصاوير را از بين برد. حالا پس از 4 دهه مراقبت از اين اثر يگانه كه مهمترين «ماده و فكر» هاراگوچي در جهان شناخته ميشود، يك پرفورمر (هنرمند اجرا)، با نقض اصول حرفهاي، بدنش را در حال اجرا وارد مايع درون حوض كرد و بخشي از نفت بيرون ريخت و ناخواسته بار ديگر آن نمايش خجالتآور شب افتتاحيه را به يادها آورد.
اگرچه ياسر خاسب، مجري پرفورمنس ناموفق در موزه، در پي واكنشها، اعتراضها و بعضا فحاشيها، عذرخواهي كرده و اطمينان داده اين اثر آسيب نديده اما به ايسنا گفته: «متاسفانه بعضي از ما دنبال حاشيهايم درحالي كه اصل ماجرا براي گروه ما ارتباط موثر با ديگر رشتههاي هنري است.» «اگر بخواهيم با ديدي مثبت اتفاق ديروز را تحليل كنيم، گويي اين حادثه سبب شد تا اين حوض دوباره بجوشد و زندگي آن به جريان بيفتد.» «اجراي چنين برنامههايي به نوعي بازي كردن با جان است و من آنچنان عاشق اين كار هستم كه با جان خودم بازي ميكنم.» اين پاسخها از شيرجه او به داخل حوض، شوكآورتر است؛ حتي اگر به اثر آسيب وارد نشده و ايده هاراگوچي جاودانه باشد و مايع درون آن طبق اعلام موزه قابل جايگزيني باشد، اين شيوه پاسخگويي نشان از عدم پذيرش مسووليت هنرمند است.
او اعتراض به اين اجرا را «دنبال حاشيه بودن» دانسته و اصل ماجرا براي گروهش را ارتباط موثر با ديگر رشتهها عنوان كرده در حالي كه اولا ارتباط موثر، آسيب زدن به آثار هنري ديگران نيست و ثانيا اصل ماجرا براي مردم ايران هم حفظ گنجينه بينظير موزه هنرهاي معاصر تهران است و بايد اين را درك كند نه اينكه آن را حاشيهسازي بنامد.
او اتفاق نامبارك شيرجه زدنش داخل اثر ارزشمند موزه را به احياي زندگي اين اثر تعبير كرده كه بدترين قسمت ماجراست؛ يعني هنرمند اجراي ما نه تنها جايگاه اثر هاراگوچي را درك نكرده بلكه در ذهن خود ميپندارد كه اين اثر را با اين كارش احيا كرده است. بيان چنين ديدگاهي كل عذرخواهي او را زير سوال ميبرد.
در ادامه هم منتي بر سر مخاطبان ميگذارد و ميگويد اين برنامهها بازي كردن با جان است كه البته در اين مورد بازي كردن با اعتبار و جايگاه يك موزه بينظير در شرق جهان است.
خانم مارينا آبراموويچ، مهمترين هنرمند اجرا در جهان امروز هم با جان خود بازي ميكند و مفاهيم مهمي از زندگي روزمره و محدوديتها و ضعفهاي بشر را پيش چشم مخاطبان ميگذارد و ارتباط موثر با مخاطب و پيرامون خود دارد اما در اثر هنري ديگران شيرجه نميزند و از جان خود مايه ميگذارد تا به جايگاه امروزش دست يابد و البته براي اجراهايش مانيفست دارد. او گاهي سالها تلاش كرده تا مجوز اجرايي را بگيرد و برخي از اين اجراها هرگز در مكان مدنظر او اجرا نشدند به دليل بيم تاثيرات مخرب بر ميراث فرهنگي. به مارينا با آن همه سابقه و دقت در اجراهايش، اجازه پخش صداي تخريب يك ساختمان را در كنار يك پل قديمي ندادند از بيم آنكه اين صداي مهيب، واقعا موجب ريزش پل شود.
از ماجراي چگونگي اخذ مجوز چنين اجرايي كه بگذريم، اين سوال وجود دارد كه چرا با وجود تاكيد مديران موزه هنرهاي معاصر مبني بر نزديك نشدن پرفورمرها به سطح اثر، اين تعهد از سوي آنها نقض شده و به خود اجازه آسيب به اثر هنري را دادهاند.