دينگريزي، دينستيزي و اسلامهراسي (2)
دينگريزي و مسووليت ما
نقش مروجان دين در تحكيم ايمان يا گريز جامعه از دين، نقش موثري است.
احمد مازني
در يادداشت قبلي، مساله دينگريزي از منظر دينگزيني مطرح شد. در آن يادداشت روي اين نكته تاكيد شد كه عامل اصلي دينگريزي، دينگزيني است. منظور از دينگزيني روش انتخاب دين است. به اين معني كه انتخاب دين نميتواند تقليدي و ارثي باشد و هركس بايد خودش تحقيق كند و به يك دين متدين شود. اما اينكه تكليف دينداران مسلمان ارثي و احساسي چيست؟ از نظر روابط اجتماعي اين افراد مسلمانند و در مسلمان بودنشان ترديدي نيست. اما وقتي بحث بر سر اين است كه فلاني از دين گريزان شد و ميگويد من ديگر نماز نميخوانم، اسلام را قبول ندارم. چون فلان روحاني دروغ گفت، فلان فرد متظاهر به دين اختلاس كرد و از اين قبيل پاسخها. نكته اين است كه اگر اين فرد خودش تحقيق كرده بود و اسلام را به عنوان دين مورد قبول خودش با مطالعه انتخاب كرده بود، ايمان خودش را با رفتار و گفتار افراد نميسنجيد بلكه افراد را با حقيقت دين ميسنجيد. در اين صورت ميگفت فلان فرد مدعي دين بر خلاف اصول و ارزشهاي ديني رفتار ميكند و من بايد دين خودم را از شر اين شيطانهاي مدعي دين حفظ بكنم. پس هم چنان كه حفظ ايمان در گرو بنيه علمي و عقلاني دينداران است، فرار از دين نيز در گروی دينگزيني احساسي و غير عقلاني است. اما رهبران ديني و مبلغان دين چه نقشي دارند؟ پاسخ اين است كه اولين وظيفه مبلغان دين ترويج دين عقلاني است. برخي افراد معمم يا مداحان اهلبيت(ع) با تاكيد افراطي روي عنصر عشق، نقش عقل را كمرنگ ميكنند و اخيرا ديده شده كه اساسا براي عقل جايگاهي قائل نيستند! و براي اثبات اين نظر به واقعه عاشورا استناد ميكنند. در حالي كه اين ادعا ناشي از ضعف علمي و كج فهمي است. اسلام راه رسيدن به ايمان و اعتقاد ديني و نيز روش پياده كردن احكام فقهي و اخلاقي دين را استفاده از عقل ميداند و حتي مراجعه به متن ديني را فرمان عقل و مقدمه استفاده از وحي ميداند و اين عقل است كه ما را به پرسش درباره آفرينش و آغاز، انجام و هدف آن ارشاد ميكند و براي پاسخ به اين پرسش ما را به تدبر در پيام وحي راهنمايي ميكند و در مورد واقعه عاشورا نيز هيچ اثري از گفتار و رفتار حضرت سيد الشهدا(ع) نيست الا اينكه منطبق با عقل است. طلاب جوان اهل منبر و ذاكرين اهلبيت(ع) بايد بيشتر مطالعه كنند و توجه داشته باشند به اينكه وقتي با شعر و صداي خوب و حرفهاي احساسي جوانان را پاي منبر كشيدند و اشك آنها را هم در آوردند اما براي شبهات آنها پاسخ عقلاني نداشتند، آن احساس مقدس از دين او صيانت نخواهد كرد.
نميدانم چرا حوزه علميه و موسسات فرهنگي ديني براي توليد محتواي مناسب براي اهل منبر و مداحان و نيز نظارت بر كار آنها اقدامي نميكنند؟ چند سال قبل در سفر كاري به بيروت به يك مركز فرهنگي اسلامي رفتم. يكي از ماموريتهاي آن مركز تهيه منابع معتبر براي اهل منبر و ذاكرين بود تا در كنار صحت منابع، به شرايط فرهنگي جامعه لبنان هم توجه شود. همچنين شبكه المنار روي سريال ولايت عشق براي پخش در لبنان كار ميكرد، يكي از كارشناسان ميگفت بعضي از صحنهها و ديالوگهاي اين سريال با توجه به باورهاي ديني مردم لبنان قابل پخش نيست. اما در ايران كه مركز اسلام و تشيع است هيچ كنترلي روي اين مسائل نميشود و چه بسا صدا و سيما در جهت عكس آن حركت ميكند.
بنابراين نقش مروجان دين در تحكيم ايمان يا گريز جامعه از دين، نقش موثري است.
مساله ديگر مربوط به نقش حكومت ديني در حفظ دين يا دين گريزي است كه قابل بحث است. حكومت ديني بايد به اين نكته بديهي توجه داشته باشد كه گفتار و كردارش در نگاه مردم به پاي دين نوشته ميشود و بايد چون رسول خدا(ص) عملكردش موجب گرايش بيشتر جامعه به دين شود نه آنكه خداي ناكرده موجب دينگريزي نسل جوان شود. چنان كه در برخي دورههاي تاريخ خلفا، آيه شريفه و رايت الناس يدخلون في دينالله افواجا، يخرجون من دينالله... خوانده ميشد.
بنابراين وقتي در مقام ادعا خود را ناشر احكام دين و آيت خدا و حجج اسلام و مسلمين معرفي ميكنيم، اما در عمل دين را ابزار رسيدن به قدرت و از هر وسيلهاي براي حفظ قدرت استفاده ميكنيم مردمي كه باورهاي ديني خويش را از گفتار و رفتار ما برگزيدند، نسبت به اين باورها دچار ترديد ميشوند و ميگويند اگر پشت كتاب چيز ديگري نوشته به ما هم بگوييد، تا ما هم بدانيم كه آخرتي در كار نيست!
در اين صورت ضعف بنيه ديني مردم نقش اصلي را در اين ترديد دارد اما نافي مسووليت مدعيان حكومت ديني نيست.