• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5881 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۴ مهر

روزنامه اعتماد در گفت‌وگو با حميدرضا دهقاني پوده مطرح كرد

ماموريت ميداني عراقچي

سفر وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران به عراق و عمان و پيش از آن به دوحه و بيروت و دمشق و رياض نشان‌دهنده افزايش تحركات ديپلماتيك ايران است

​حديث روشني

سفر عباس عراقچي، وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، به عراق و عمان و پيش از آن به دوحه و بيروت و دمشق و رياض در شرايط ملتهب منطقه‌اي، نشان‌دهنده افزايش تحركات ديپلماتيك دستگاه ديپلماسي به منظور مديريت تنش‌ها از طريق اولويت دادن به سياست همسايگي است. تور منطقه‌اي آقاي عراقچي در بازه‌هاي زماني مختلف و در شرايطي انجام شده كه تنش‌ها ميان ايران و اسراييل به اوج خود رسيده و نگراني‌ها از حملات احتمالي ادعايي اسراييل به مواضع ايران افزايش يافته است. به باور برخي ناظران يكي از اهداف كليدي سفر وزير خارجه كشورمان، تلاش براي خنثي كردن تهديدات احتمالي اسراييل از طريق همكاري با بازيگران مختلف منطقه‌اي است. ايران به خوبي بر اين مساله واقف است كه هرگونه حمله احتمالي از سوي رژيم صهيونيستي مي‌تواند پيامدهاي جدي براي ثبات منطقه داشته باشد و در ادامه منافع ساير كشورها بر اثر ماجراجويي‌هاي افسارگسيخته تل‌آويو به خطر خواهد افتاد. به همين دليل به نظر مي‌رسد ايران به دنبال ايجاد ائتلاف‌هايي با كشورهاي عربي حوزه خليج‌فارس است تا از طريق همكاري‌هاي مشترك، به تقويت امنيت خود كه در گرو امنيت منطقه است، بپردازد. در اين راستا روزنامه اعتماد با حميدرضا دهقاني پوده سفير سابق ايران در قطر و رييس سابق دفتر مطالعات مركز خاورميانه و خليج‌فارس گفت‌وگو كرده است.دهقاني ضمن ارايه تحليلي همه‌جانبه از اقدامات ماجراجويانه اسراييل در بازه زماني بعد از عمليات 7 اكتبر و امروز در شرايطي كه احتمال رويارويي مستقيم تهران و تل‌آويو افزايش يافته، به همراهي كشورهاي حوزه خليج‌فارس در راستاي عدم همكاري با اسراييل در اقدام عليه ايران اميدوار است. اين تحليلگر در ادامه اين گفت‌وگو ضمن اشاره به متغيرهاي متعددي منطقه و فرامنطقه‌اي كه مي‌تواند رويارويي احتمالي تهران و تل‌آويو را تحت تاثير قرار دهد، بر اين نكته تاكيد داشت كه بازدارندگي فعال با تكيه بر وحدت داخلي، ديپلماسي فعال و همچنين توجه به مسائل اقتصادي و اجتماعي حاصل مي‌شود. مشروح اين گفت‌وگو در ادامه مي‌آيد:

 

همزمان با افزايش گمانه‌زني‌ها درباره حمله احتمالي اسراييل به ايران، معادلات منطقه پيچيده‌تر شده و گروهي از ناظران بر دو سناريوي احتمالي تاكيد دارند: نخست، رويارويي همه‌جانبه تهران و تل‌آويو كه زمينه‌ساز جنگي فراگير خواهد شد و دوم، پاسخ محدود تل‌آويو كه ممكن است از جانب تهران بي‌پاسخ بماند. به باور شما، با در نظر گرفتن رويكرد اسراييل در طول يك سال جنگ در منطقه، كدام يك از دو سناريو به واقعيت نزديك‌تر است؟

براي اينكه بتوانيم از آينده تحولات منطقه پيش‌بيني دقيقي داشته باشيم، بايد برداشت‌هاي مختلف از گذشته را در نظر بگيريم. به اين معنا كه توجه كنيم آيا برداشت ما از تحولات پيشين، در مسير واحدي بوده است يا خير. به عنوان مثال، ممكن است اين سوال مطرح شود كه چه تحليلي مي‌توان از اقدامات اخير رژيم صهيونيستي داشت؛ آيا عملكرد موفقي داشته است يا خير؟ اين ارزيابي مي‌بايست شامل جبهه‌هاي فلسطين، لبنان، يمن و حتي ايران باشد.

ابتدا در جبهه فلسطين، دو عمليات مهم اجرايي شد: عمليات 7 اكتبر و همچنين عملياتي كه پس از آن تاريخ توسط اسراييل انجام شده است. در عمليات 7 اكتبر كه به سرعت به پايان رسيد، اسراييل ضربات متعددي را متحمل شد؛ ازجمله به حاشيه رفتن افسانه شكست‌ناپذيري اين رژيم. به گونه‌اي كه اين رژيم در وضعيتي غافلگيرانه‌اي گرفتار شد. اينكه فلسطيني‌ها به لحاظ اطلاعاتي و امنيتي، در يك سرزمين كوچك كه وسعت بسيار محدودي دارد، توانستند عمليات بزرگي را انجام دهند، پيروزي بزرگي براي آنها محسوب مي‌شود و شكست بزرگي براي اسراييل. بنابراين پس از عمليات ۷ اكتبر، اسراييل با هدف جبران ضربات وارد شده به هيمنه خود، حملات شديدي را در غزه آغاز كرد. اين حملات در طول يك سال گذشته به شكل مستمر ادامه داشت و اكنون كمي فروكش كرده است. اسراييل اهدافي را در غزه براي خود ترسيم كرده بود، از جمله آزادي اسرا، نابودي حماس و ايجاد وضعيتي كه غزه تهديدي براي اسراييل نباشد. در خصوص آزادي اسرا، اسراييل قادر به كسب دستاوردي چشمگير نشد؛ تعدادي از آنها تبادل شدند، برخي نيز كشته شدند ولي اسرا آزاد نشدند. در مورد نابودي حماس نيز بايد گفت كه نيروهاي حماس در تمام سرزمين‌هاي اشغالي، از غزه گرفته تا كرانه باختري، حضور دارند. اين گروه همچنان اسراي اسراييلي را در اختيار دارد و اين به معناي اين است كه حماس به رغم تحمل ضربات، همچنان سازمان‌دهي خود را حفظ كرده است؛ حتي برخي حملات حماس در غزه ادامه دارد. نمي‌توان ادعا كرد كه حماس طي يك سال گذشته لطمه‌اي نخورده است، اما اينكه بگوييم اين گروه نابود شده‌ است، به هيچ‌وجه حرف درستي نيست؛ هرچند كه از توان عملياتي حماس كاسته شده باشد. سومين نكته اين است كه ادعاي عدم وجود تهديدي براي اسراييل، به واقع هدفي پوچ است. چرا كه به محض اينكه اسراييل كمي عقب‌نشيني كند، حماس پيش خواهد آمد. حماس گروهي كوچك چريكي است كه در ۳۶۱ كيلومتر مربع و در يك باريكه در حال فعاليت است. با اين حال در ساير اراضي اشغالي و بيرون فلسطين نيز در بين فلسطيني‌ها حضور دارد. در جبهه لبنان نيز، اگرچه اسراييل ضربات سنگيني به حزب‌الله وارد كرده است، از جمله شهادت آقاي سيد حسن نصرالله دبيركل رضوان‌الله عليه و همچنين رهبران جهادي حزب‌الله، اما بايد گفت كه اين اقدامات به عنوان پيروزي اسراييل قابل توصيف نيست. بنابراين هرچند مقاومت در فلسطين و لبنان ضربات سنگيني را متحمل شده، اما به اسراييل نيز ضرباتي وارد شده است. عمليات‌ پيجرها و يك سري عمليات اطلاعاتي، امنيتي و ترورها را نمي‌توان پيروزي اسراييل در جنگ دانست. گفته مي‌شود كه دولت لبنان از حزب‌الله خواسته است قطعنامه 1701 را اجرا كند. اما بايد توجه داشت كه حزب‌الله اين قطعنامه را در سال 2006 پذيرفته و اين قطعنامه توافق جديدي نيست. به ‌طور كلي، مي‌توان گفت كه تل‌آويو در ابعاد خاصي از اقدامات تهاجمي خود موفق عمل نكرده است. از طرفي يك افسانه‌اي جدا از افسانه شكست‌ناپذيري، وجود داشت به نام افسانه مظلوميت، كه مدعي بود اسراييلي‌ها مردمي هستند كه مورد ظلم واقع شده‌اند و اين تصور نيز با جنايت‌هاي انجام شده اسراييل طي يك سال گذشته كم رنگ شده است. لازم به ذكر است كه شگرد اسراييل مساوي دانستن صهيونيست‌ها با يهوديان است كه امر نادرستي است. آنها همواره سعي كرده‌اند در جهان و به ويژه در غرب نقد سياست‌هاي تجاوزكارانه و جنايت‌هاي خود را، يهود ستيزي معرفي كنند. اين حربه به دليل جنايت‌هاي آنها به ويژه در يك سال اخير، از دست آنها گرفته شد و تا حدودي با روشنگري‌هاي صورت گرفته در پرتو انقلاب ارتباطات، رنگ باخت. شاهد روشن آن مخالفت‌ها و تظاهرات مردمي در جهان و به ويژه در غرب است. البته نمي‌توان منكر توانايي بالاي اسراييل در نيروي هوايي و تجهيزات نظامي دريافتي از امريكا شد؛ اما در مقابل، حزب‌الله و حماس نيز قادر به انجام اقدامات مخصوص به خود در جنگ غير متقارن هستند. علاوه بر اين، نتانياهو و مجموعه كابينه او با توجه به برخي موارد مانند شهادت سيد حسن نصرالله، كه آن را دستاورد مي‌دانند، تصور كردند كه مي‌توانند به اين ترورها ادامه دهند و حزب‌الله توان بازسازي خود را ندارد. ولي بايد بدانيم آقاي سيد حسن نصرالله در سال 1992 به عنوان دبيركل حزب‌الله انتخاب شد و اين زماني بود كه آقاي سيد عباس موسوي دبيركل قبلي حزب توسط اسراييل به شهادت رسيده بود. آنها آن زمان هم فكر كردند حزب‌الله زمين‌گير شده است و توان بازسازي خود را ندارد. در حالي كه مقاومت پيامد اشغال است و نه سبب آن، بنابراين تا در اشغال قرار دارد، مقاومت‌هاي مردمي در فلسطين و لبنان وجود خواهد داشت. همچنين فرماندهان ميداني حزب‌الله كه ترور شدند، آنها زيرمجموعه و تربيت‌شدگان عماد مغنيه بودند كه خود در سال ۲۰۰۸در كفرسوسه دمشق به شهادت رسيد. نه آن روز كه سيد عباس موسوي به شهادت رسيد حزب‌الله نابود شد، نه امروز كه سيد حسن نصرالله به شهات رسيده است و به طريق اولي فرماندهان نظامي.

در شرايط كنوني شرايط را چگونه ارزيابي مي‌كنيد، بالاخص پس از آنكه رويارويي احتمالي تهران و تل‌آويو بيش از هر زمان برجسته‌تر شده است.

جمهوري اسلامي ايران، دو عمليات تحت عنوان «وعده صادق 1» و «وعده صادق 2» را اجرايي كرد كه هر دو نشان‌دهنده جديت ايران در دفاع از خود و حمايت از محور مقاومت و همچنين نشان‌دهنده عدم ترس جمهوري اسلامي از جنگ هستند. اين عمليات‌ها همچنين نشان داد كه ايران اگر چه قصد ندارد در تله جنگ گرفتار شود، ولي در طرح تله جنگ هم گرفتار نخواهد شد. امروز، اگر بخواهيم از آينده يك برآورد درستي داشته باشيم، اين تحليلي واقع‌بينانه است كه اگر اسراييل بخواهد حمله مستقيم و همه‌جانبه‌اي عليه ايران صورت دهد، بدون هماهنگي با امريكا قادر نخواهد بود. البته اين به معناي آن نيست كه اسراييل گزينه اطلاعاتي و امنيتي را ناديده مي‌گيرد. كمااينكه ممكن است تحركات خرابكارانه تل‌آويو در آينده ادامه يابد. اما در يك جنگ فراگير، اسراييل نياز به حمايت امريكا دارد و امريكا براي ورود به چنين بازي خطرناكي در وضعيت فعلي، بايد احتمالات متعددي را مورد بررسي قرار دهد. با اين حال، جمهوري اسلامي ايران نيز، به رغم اينكه به دنبال جنگ فراگير نيست، اما اگر جنگ به او تحميل شود، ترديدي در دفاع از خود نخواهد كرد، ولو اينكه اين موضوع به جنگي فراگير ختم شود. به نظر مي‌رسد تله اصلي، نه جنگ است و نه تله جنگ، تله اصلي تلاش براي معرفي ايران به عنوان تهديد جهاني و ايجاد ائتلافي به رهبري امريكا براي مقابله با اين تهديد است. بايد از هر اقدامي در داخل، در منطقه، در اروپا و در سطح جهان كه به اين تهديد‌سازي كمك مي‌كند پرهيز كرد.

آيا مقاومت وارد ميدان رويارويي همه‌جانبه ايران و اسراييل خواهد شد؟

قطعا. اما بايد تاكيد كنم كه ما هيچ‌گاه دفاع از خودمان را بر دوش هيچ كشوري، از جمله محور مقاومت، نگذاشته‌ايم. اكنون نيز در دفاع از خود بر پاي خودمان ايستاده‌ايم. گاهي در محافل غربي اين ادعا مطرح مي‌شود كه ايران محور مقاومت را براي دفاع از مواضع منطقه‌اي خود ايجاد كرده است. اما بايد گفت كه محور مقاومت بر مبناي مصالح ملي ملت‌هاي خودشان پديد آمده‌اند و ما نيز البته از مواضع آنها حمايت كرده‌ايم؛ اما هرگز توقع نداشته‌ايم كه وظيفه دفاع از ايران بر عهده محور مقاومت باشد. اين سياست كه ضروري است در مقابل دشمن مشترك ايستادگي كنيم، سياست درستي است و دايره شمول آن منحصر به مقاومت نيست، بلكه شامل كشورها نيز مي‌شود.

گروهي از ناظران اين ادعا را مطرح مي‌كنند كه خويشتنداري ايران در برابر ترور شهيد اسماعيل هنيه، تل‌آويو را جسورتر كرد، اين گزاره تا چه اندزاه درست است، بالاخص آنكه گروهي ديگر متغيرهاي ديگري را مطرح كرده و مدعي‌اند كه ترورهاي هدفمند و اقدامات خرابكارانه بخشي از پروژه جنگ طلبانه اسراييل است.

اسراييل هر گونه اقدامي عليه ايران را حتي اگر محدود باشد، حتما با هماهنگي و موافقت امريكا انجام خواهد داد. ما نيز اقدامات احتمالي اسراييل ولو محدود را بي‌پاسخ نخواهيم گذاشت. عدم پاسخ به اقدامات اسراييل مي‌تواند توهم ناتواني ايران در پاسخ متقابل را براي نتانياهو به وجود آورد. درخصوص پاسخ به ترور شهيد هنيه نيز برخي كشورها پيام‌هايي مبني بر برقراري آتش‌بس در ازاي خويشتن‌داري ايران ارسال كردند. جمهوري اسلامي ايران معتقد بود كه اگر انتقام يا تهاجمي مانع آتش‌بس در غزه و ادامه تهاجمات اسراييل شود و عامل آن كشور ما باشد، اقدام درستي نيست. بنابراين، به دليل پيام‌هايي كه ارسال شد، ايران نيز اقدام را به تاخير انداخت ولي هيچ‌گاه آن را منتفي اعلام نكرد؛ بلكه اعلام كرديم كه با هدف برقراري آتش‌بس در غزه و توقف تهاجمات اسراييل به اين‌باريكه و همچنين توقف تجاوزات به لبنان كه باعث مي‌شود كشتارهاي كمتري صورت بگيرد، در زمان مقتضي اقدام خواهيم كرد. احتمالا اسراييل از خويشتنداري زماني ايران و فرصت دادن به ديپلماسي، برداشت ضعف و ناتواني كرد. ولي اتخاذ اين سياست كار درستي بود و با مشورت با ساير اعضاي محور مقاومت اتخاذ شده بود. پاسخ فوري مي‌توانست بازي در زمينه نتانياهو باشد. به نظر اينجانب اين تحليل نادرست است كه تاخير در پاسخ موجب عمليات پيجرها يا به شهادت رساندن آقاي نصرالله و فرماندهان ميداني حزب‌الله بود. اينها هر يك طراحي زماني و عملياتي خود را داشتند و اصل براي ما توقف تجاوز و كشتار مردم فلسطين و لبنان است و اگر اين احتمال وجود داشته باشد كه اين مهم از طريق برقراري آتش‌بس كه هزينه مادي و معنوي كمتري دارد، به دست‌ايد، چرا از آن استقبال نكنيم؟

اگر سناريوي رويارويي ايران و اسراييل محقق شود، آينده خاورميانه را چگونه مي‌توان تبيين كرد؟

تل‌آويو در اين مرحله براي انجام هر اقدامي، بر چند نقطه متمركز خواهد بود. يكي غزه و لبنان و ساير گروه‌هاي حامي مقاومت در عراق و يمن هستند. به ميزاني كه آنها ايستادگي كنند، اسراييل متوجه تصورات نادرست خود خواهد شد. ديگري واشنگتن است كه بايد منتظر تغييرات احتمالي معادله قدرت در آنجا بماند. كمتر از يك ماه ديگر به انتخابات امريكا باقي مانده است. سياست‌هاي كلي دموكرات‌ها تاحدودي در روش، با جمهوري‌خواهان به رهبري ترامپ متفاوت است. اما شخص بايدن طي يك سال گذشته در اهداف و روش‌هاي اتخاذ شده در حمايت از اسراييل، كوتاهي نكرد؛ به عكس او مي‌توانست فشارهاي بيشتري به نتانياهو وارد كند يا حداقل امكانات كمتري را در اختيار او قرار دهد و از بروز فجايع انساني و جنايت جنگي جلوگيري كند. اما او به اميد كسب راي براي خود و در ادامه براي خانم هريس به عنوان نامزد حزب دموكرات، راهي شبيه ترامپ پيمود. غافل از اينكه وقتي شما خودت را شبيه ديگري مي‌كني، انتخاب‌كننده، به اصيل راي مي‌دهند و نه به شبيه، و اين، اشتباهي بود كه شيمون پرز در سال ۱۹۹۶، هنگامي كه بعد از ترور اسحاق رابين، كفيل نخست وزيري اسراييل شد و عمليات خوشه‌هاي خشم را بر ضد لبنان و حزب‌الله به راه انداخت و شكست خورد و انتخابات را به شخص كمتر شناخته شده‌اي به نام بنيامين نتانياهو باخت. اينك در امريكا اگر بايدن و هريس خود را در قساوت و همراهي با اسراييل در سطح ترامپ تنزل دهند، انتخاب‌كننده امريكايي و لابي صهيونيستي اصيل را كه ترامپ است، انتخاب خواهد كرد و نه شبيه را كه هريس باشد ... مگر آنكه دمكرات‌ها از اين فرصت كم بهره‌گيري كنند و آتش جنگ را متوقف كنند. جنگي كه اسراييل، برافروخته و آنها با حمايت سياسي، ارسال سلاح‌هاي پيشرفته و چشم بستن بر جنايت‌ها، او را و اين جنگ ظالمانه را فراگير كرده‌اند. البته راي‌دهندهديهودي امريكايي، تمام تخم‌مرغ‌هاي خود را در سبد ترامپ نخواهد گذاشت. اما مساله‌ مهم آن است كه وجود هاله جنگ در منطقه و امكان درگير شدن امريكايي‌ها در آن، انتخاب‌كننده امريكايي را به اين نتيجه مي‌رساند كه هريس مرد اين ميدان نيست. پس اگر اداره فعلي امريكا قصد حفظ و استمرار دولت خود را دارد، بايد زودتر دست به كار شود و مانع استمرار جنايت نتانياهو شود. از طرفي اسراييل با آوارگاني در شمال فلسطين اشغالي مواجه است كه به دليل تهديدات حزب‌الله، احتمالا تعداد آنها افزايش خواهد يافت. ذكر اين نكته مهم است كه وجهه تل‌آويو و نتانياهو در ميان افكار عمومي امريكا به‌شدت تخريب شده است. چهارمين نگاه اسراييل به ايران است. اكنون ديگر بحث بر سر پاسخ به ايران نيست، بلكه آنها بايد به پاسخ ايران به پاسخ آنها نيز فكر كنند. ظاهرا بحث تحويل سامانه تاد، توسط امريكايي‌ها، به اين منظور است. آيا تغييراتي در سامانه ايجاد كرده‌اند يا نه؟ نمي‌دانم، آنها قبلا اين سامانه را داشته‌اند و مانع موشك‌هاي ايران نبوده است. صرف‌نظر از پاسخ ايران به پاسخ آنها، حمله آنها نيز، با مشكلاتي روبه‌روست. ادعايي مطرح شده كه مراكز هسته‌اي ايران را هدف قرار مي‌دهند. تحقق اين ادعا براي اسراييل كار آساني نيست، چراكه اين رژيم با ايران مرز ندارد و مجبور است از فضاي كشورهاي همجوار براي اين اقدام احتمالي استفاده كند. البته بعيد است كشورهاي همجوار اجازه اين اقدام را بدهند و در صورت در اختيار قرار دادن فضاي هوايي خود، قطعا با واكنش ايران مواجه خواهند شد. علاوه بر اين، سوخت‌گيري جنگنده‌هاي اسراييل بايد در آسمان كشورهاي منطقه انجام شود و همچنين استفاده از بمب‌هاي سنگرشكن نيز به موافقت امريكا نياز دارد. اين عوامل نشان مي‌دهد كه هرگونه اقدام نظامي اسراييل عليه ايران با چالش‌هاي جدي مواجه است و نياز به دقت و هماهنگي بالايي دارد. بنابراين، انجام حمله‌اي در اين سطح براي اسراييل غيرممكن و غيرمحتمل نيست ولي با دشواري‌هايي مواجه است. با فرض انجام اين اقدام تحت هر شرايطي، امكان نتيجه‌بخش بودن و تاثيرگذاري آن جاي سوال دارد. اغلب زيرساخت‌هاي هسته‌اي ايران، در ميان كوه‌ها قرار دارند و از طرفي امكان رهگيري تسليحات آنها توسط ايران وجود دارد. بنابراين، اين موارد قطعاً در محاسبات اسراييل مد نظر قرار مي‌گيرد. كمااينكه ايران نيز اين محاسبات را در نظر دارد و در حال بررسي است. در صورت وقوع حملات احتمالي، همچنان حق دفاع براي ايران محفوظ است. اگر احيانا تاسيسات نفتي ايران نيز مورد حمله قرار بگيرند، اين امر مي‌تواند بحران انرژي بزرگي را در سطح جهان به وجود آورد و انتخابات امريكا را نيز كاملا تحت تاثير قرار دهد و معادلات را به هم بزند. بنابراين، بايد نتايج هر اقدامي كه اسراييل در دست دارد، به دقت مورد بررسي قرار گيرد.

شكاف‌هاي متعددي در زمينه‌هاي مختلف ژئواستراتژيكي و امنيتي ميان اعراب و ايران وجود دارد و همچنين مواضع منفعلانه‌اي كه كشورهاي عربي، ازجمله عربستان، در طول جنگ يك‌ساله غزه و هم‌اكنون در لبنان اتخاذ كرده‌اند، نشان‌دهنده اين است كه به نظر مي‌رسد اين كشورها نمي‌خواهند به ميداني براي رويارويي احتمالي ايران و اسراييل تبديل شوند. اين كناره‌گيري و عدم ورود تا چه حد قابل عملياتي شدن است و در صورت عملياتي شدن، تداوم خواهد داشت؟

ما شايد داراي برخي سوءتفاهمات با برخي كشورهاي عربي باشيم و و هر يك از ما رويكردهاي متفاوتي را در تحقق منافع خود در پيش بگيرد؛ اما داراي نقاط اشتراك بيشتري با اين كشورها هستيم. سفر آقاي عراقچي به منطقه نشان مي‌دهد كه ايران همچنان الگوي دوستي و همراهي را برگزيده است. من تصور مي‌كنم همسايگان مي‌دانند كه هرگونه اقدام اسراييل از طريق اين كشورها چه نتايج مخربي به دنبال خواهد داشت. بنابراين، من خوش‌بين هستم كه پيام دوستي ما با اجابت آنها مواجه خواهد شد. نوع برخورد آنها نشان‌دهنده بازخورد مثبت اين كشورها است. با سفري كه آقاي دكتر پزشكيان به قطر داشتند و ملاقات‌هايي كه داشتند، نشان مي‌دهد كه ما ارتباطات گسترده‌اي با كشورهاي آن‌سوي خليج‌فارس داريم و نقاط پيونددهنده، بيشتر از برخي سوءتفاهم‌هاست.

اخيراً تحركات دستگاه ديپلماسي ايران در منطقه افزايش پيدا كرده و سفرهاي اخير آقاي عراقچي به قطر، لبنان، سوريه، عربستان، عراق، عمان و احتمالا مصر قابل تأمل است. گفته مي‌شود هدف ظاهري از اين سفرهاي منطقه‌اي، بسترسازي براي همكاري و هشدار به اعراب جهت حفظ رويكرد بي‌طرفي است. فراتر از اين هدف، آيا تور منطقه‌اي آقاي عراقچي نتايجي نيز به همراه داشته است؟ ارزيابي شما در اين زمينه چيست؟ بر اساس ادعاي يك رسانه غربي، سفر آقاي عراقچي به بيروت با استقبال نخست‌وزير لبنان مواجه نشده است.

در اين مورد اخير نمي‌توان براساس داده‌هاي غيرمتقن نقل شده از سوي رسانه‌هاي غربي، شرايط و تحولات را تحليل كرد. اين قبيل ادعاها معمولا در چارچوب جنگ رواني مطرح مي‌شوند. و اما تحركات دستگاه ديپلماسي و شخص آقاي دكتر عراقچي در مدت كوتاهي كه مسووليت پذيرفته‌اند، بسيار قابل توجه است. علاوه بر سفر آقاي دكتر پزشكيان و سفرهاي آقاي دكتر عراقچي. بايد گفت اين قبيل اقدامات، توسط ساير اركان جمهوري اسلامي مانند سفر آقاي دكتر قاليباف و اقدام معظم رهبري در نماز جمعه نصر، همراهي و حمايت شده است. بايد همچنين باشد و تمامي قوا و اركان نظام بايد در چهارچوب سياست‌هاي كلي اتخاذ شده حركت كنند. اين اقدامات نشان‌دهنده دو موضوع است: اول، درايت و انتقال اين پيام كه جمهوري اسلامي ايران صرفا به دنبال اين نيست كه پيام‌هاي خود را از طريق موشك‌هايش به جهان ارسال كند. و دوم شجاعت در حفظ امنيت، منافع ملي و تماميت ارضي. بايد بگويم متوهم است كسي كه تصور كند بدون ديپلماسي مي‌توان قدرت را به اقتدار تبديل كند و توهمي بيش نيست كه كسي فكر كند بدون پشتوانه نظامي و ميدان مي‌توان با مذاكره و ديپلماسي صرف به اهداف دست يافت. تجارب ديگر كشورها، از جمله خود فلسطيني‌ها، گواه بر اين مطلب است، چراكه موفقيت يك ديپلماسي زماني است كه با ميدان همراه باشد و بالعكس. نبايد هيچ يك فداي ديگري شود، بلكه اين دو بايد مكمل يكديگر باشند. اقدامات رييس‌جمهور محترم و وزير خارجه محترم، و همچنين ساير قوا، انتقال‌دهنده اين پيام به دوستان و دشمنان است كه جمهوري اسلامي ايران يكپارچه از هيچ كوششي براي دفاع از خود و دوستانش فروگذار نخواهد كرد و مسوولان لشكري و كشوري، در راستاي حمايت از منافع كشور، لحظه‌اي به خود ترديد نمي‌دهند.

با افزايش احتمال رويارويي ايران و اسراييل، نقش روسيه در معادلات خاورميانه و رويكردش در ارتباط با ايران برجسته‌تر شده است. تحليل شما در اين باره چيست؟ به باور گروهي از ناظران، روس‌ها از تنش‌هاي مديريت ‌شده حمايت مي‌كنند تا بتوانند توجه‌ها را از جنگ در اوكراين منحرف كنند. آيا اين فرضيه درست است؟

بايد همواره اين اصل اساسي را در نظر داشته باشيم كه هر كشوري منافع خود را تحت هر شرايطي پيگيري مي‌كند. در اين راستا، بايد به امكانات خودمان اتكا كنيم. اين رويكرد شايد دشواري‌هايي به دنبال داشته باشد، اما ترديد و شبه‌هاي در آن وجود ندارد. بايد در اين زمينه دقت داشته باشيم كه در بازي ديگران وارد نشويم و به عنوان مهره بازي آنها مورد استفاده يا سوءاستفاده قرار نگيريم. هر كشوري در ابتدا منافع خود را در نظر مي‌گيرد و اين رويكرد مذموم نيست. نمي‌توان اين كشورها را مورد شماتت قرار داد كه چرا به دنبال تامين منافع ملي خود هستيد، بايد سياست‌هاي خود را به نحوي ترسيم كنيم كه سوخت ديگران نشويم. بايد حداكثر تلاش خود را به منظور درك محدوديت‌هاي دولت‌هاي مختلف، داشته باشيم و نبايد از دولت‌ها، توقع داشته باشيم كه منافع خود را رها كنند و ديدگاه ما در قبال مقاومت و فلسطين را دنبال كنند. روسيه نيز از اين قاعده كلي مستثني نيست. كما اينكه آنها نيز نبايد توقع داشته باشند كه ما منافع خود را به كنار نهيم و از منافع آنها حمايت كنيم. بنابراين، در تحليل نقش روسيه در خاورميانه، بايد به اين نكته توجه كنيم كه هر كشوري در پي منافع خود است و اين منافع ممكن است با منافع ما هم‌راستا باشد يا هم راستا نباشد. در نهايت، ما بايد استراتژي‌ خود را با در نظر گرفتن اين واقعيت‌ها تنظيم كنيم و به دنبال ايجاد همكاري‌هاي موثر با كشورهايي باشيم كه منافع آنها هم راستا با منافع ماست.

اين نگاه درباره كشورهاي عربي نيز صادق است؟

درباره كشورهاي عربي نمي‌توان حكم واحدي داد. در مجموع، ۲۲ كشور عربي در منطقه داريم كه رنگين‌كماني از مواضع با توجهات و محدوديت‌ها هستند. حتي كشورهايي كه با مواضع ما در قبال موضوع فلسطين، همراه هستند، ممكن است در روش‌ها و رويكردها مشابهت نداشته باشيم. كشورهاي عربي نيز محدوديت‌هايي دارند و با مشكلات عديده‌اي دست و پنجه نرم مي‌كنند. به همين دليل، در عين اينكه اگر دولتي در كنار دشمن ما قرار گيرد و در ضربه زدن به ما. به او كمك كند، در پاسخ درنگ نمي‌كنيم، اما بين كمك كردن به دشمن و تفاوت ديدگاه، فرق قائل هستيم. بي‌طرفي در موضوع فلسطين از سوي كشورهاي عربي و اسلامي موجب سياستي است كه در دنيا و آخرت موجب وزر و وبال براي صاحبان اين نظريه مي‌شود.

دولت چهاردهم با تاكيد بر اصل تنش‌زدايي و عبور از تحريم‌ها پيروز شد، اما در شرايط كنوني به نظر مي‌رسد تحقق اين گزاره دور از ذهن است. رويارويي تهران و تل‌آويو و همچنين حمايت‌هاي ادعايي ايران از روسيه، روابط طرفين را به نقطه جوش رسانده است. آيا آينده‌اي براي تحقق اين اصول در درازمدت قابل تصور است؟

آقاي دكتر پزشكيان به درستي موضوع تنش‌زدايي، رفع تحريم‌ها و مساله FATF را مطرح كردند. به نظر مي‌رسد اكثريت مردمي كه پاي صندوق حاضر شدند، با در نظر گرفتن اين رويكردها به ايشان رأي دادند. احتمالاً تشديد تنش‌ها توسط اسراييل نيز، به دليل نگراني آنها از اين موضع درست كشورمان بود؛ چرا كه آنها به خوبي از اين رويكرد آگاه بودند و نگران اين بودند كه اين رويكرد به نتيجه برسد و منافع نامشروع آنها محقق نشوند. با اين حال، اين امكان وجود دارد كه تشديد تنش‌ها، باعث شود سريع‌تر به اين سمت حركت كنيم. جمهوري اسلامي ايران هيچ‌گاه به دنبال تنش و درگيري نبوده است. ملت ايران و اركان نظام با اين رويكرد آقاي دكتر پزشكيان همراهي كردند. مقام معظم رهبري حفظه‌الله نيز با حمايت‌هاي خودشان از وحدت و انسجام دولت و ملت و همچنين وحدت قواي سه‌گانه، يك پيام را به دنيا مخابره كردند كه ملت بزرگ ايران، ذره‌اي از حقوق خود، در داشتن استقلال و آزادي كوتاه نخواهد آمد. ايران در امور ديگران دخالت نمي‌كند و اجازه دخالت را به ديگران نيز نمي‌دهد. از عناصر قدرت خود كوتاه نخواهد آمد. در عين حال، ايران به دنبال تهديد و تجاوز به ديگران نيست، بلكه براي دفاع از منافع سرزميني خود ذره‌اي كوتاه نخواهد آمد. ما با يك تنش تحميلي، به جمهوري اسلامي ايران، مواجه هستيم، اما همچنان كه از جنگ تحميلي، عبور كرديم، از تنش‌ تحميلي نيز، عبور خواهيم كرد، مشروط بر اينكه در درون كشور انسجام و وحدت داشته باشيم

طرح اين موضوع كه رفتن ايران به سمت ساخت سلاح هسته‌اي مي‌تواند بازدارندگي ايران را در شرايط فعلي تثبيت كند، موضوعي پيچيده و بحث‌برانگيزي است. در اين زمينه، نظرات متنوعي وجود دارد كه هر يك از زواياي مختلف به اين موضوع نگاه مي‌كنند. نگاه شما به تحليل‌هايي كه اخيرا در اين زمينه مطرح شده چيست؟

برخي معتقدند كه ساخت سلاح هسته‌اي مي‌تواند به عنوان يك عامل بازدارنده عمل كند و ايران را در برابر تهديدات خارجي محافظت كند. در مقابل، برخي ديگر بر اين باورند كه توسعه سلاح هسته‌اي نه تنها به افزايش امنيت منجر نمي‌شود، بلكه مي‌تواند به تشديد تنش‌ها و انزواي بين‌المللي ايران منجر شود. از سوي ديگر، برخي افراد به دنبال رفع سوءتفاهمات از طريق مذاكره هستند و بر اين باورند كه ديپلماسي مي‌تواند به حل مشكلات و تنش‌ها كمك كند. همچنين، عده‌اي ديگر بر اهميت بازگشت به مردم و افزايش سرمايه اجتماعي تاكيد دارند و معتقدند كه بايد شكاف‌هاي ميان ملت و حاكميت را كاهش داد. نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه برخي تصور مي‌كنند پيگيري فقط يكي از اين رويكردها كافي است، در حالي كه واقعيت اين است كه براي ايجاد بازدارندگي موثر، نياز به تركيب و هم‌افزايي اين رويكردها داريم. بازدارندگي مفهوم بسيطي نيست. بازدارندگي بايد در همه ابعاد آن مورد توجه قرار گيرد. به ويژه بازدارندگي در يك بعد نبايد به تضعيف بازدارندگي در ساير ابعاد بيانجامد. مقام معظم رهبري در سطحي بالاتر يعني صدور فتوا مبني بر حرمت ساخت، داشت و به‌كارگيري سلاح هسته‌اي دارند. اين فتوي، استراتژي جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه است. نكته ديگر اينكه ايجاد بازدارندگي موثر، نيازمند يك رويكرد جامع است كه شامل تقويت وحدت ملي، ديپلماسي فعال و همچنين توجه به عناصر قدرت در ابعاد نظامي، اقتصادي و سرمايه اجتماعي است. ايجاد بازدارندگي برايند مجموعه‌اي از گزاره‌هاي مذكور است و سرانجام آنكه ستون‌هاي قلعه منيع بازدارندگي بر شانه ملت هر كشوري قرار دارد و اين استواري بايد خود را در همه ابعاد نشان دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون