گروه ديپلماسي|در رابطه با اينكه توافق خوب براي ايران چه توافقي است،گفتوگويي با عبدالرضا فرجيراد، استاد دانشگاه و سفير اسبق ايران در نروژ و مجارستان داشتيم كه در ادامه ميآيد:
يك توافق خوب براي ايران چه توافقي است؟
جمهوري اسلامي ايران از ابتداي فعاليت هستهاي به دنبال به دست آوردن اين تكنولوژي بوده است و بارها از سوي كشورمان هم اعلام شده است كه قصدش از استفاده فناوري هستهاي براي رشد، توسعه و آباداني است و قصد هرگونه استفاده براي مصارف غيرصلحآميز و نظامي را ندارد. وقتي اين شعار بيان ميشود، نشان ميدهد كه به دست آوردن اين فناوري برايش اهميت دارد پس قاعدتا هم در مذاكرات هستهاي به دنبال حفظ اين دستاورد است. از سوي ديگر، طرف غربي هم مدعي است كه به ايران به اين خاطر كه در طول سالهاي گذشته فعاليتهاي مخفيكارانه داشته، اعتماد لازم براي انجام فعاليت هستهاي را ندارد و از ايران ميخواهد تا روند هستهاياش را كند سازد و رفتارهايي مبتني بر اعتمادسازي را انجام دهد تا بتواند نسبت به فعاليت هستهاي كشورمان اعتماد لازم را كسب كند. ايران نيز در مقابل اين ادعا بيان ميكند كه حاضر است علاوه بر رفع دغدغههاي جهاني، اعمالي را انجام دهد كه اين اعتماد جلب شود و از سويي خواستار اين است كه با اين انجام اعمال، اصل فناوري هستهاي در كشور حفظ شود.
مساله مهمي كه با موضوع فناوري هستهاي و مذاكرات هستهاي گره خورده است، مساله تحريمها ست. در اين باره نظر جمهوري اسلامي چيست؟
تحريمها بر اساس روند بياعتمادي شكل گرفته است و از سوي ديگر جلب اعتماد و ايجاد اعتمادسازي همزمانبر است و اينطور نيست كه يكي دو روزه درست شود يا ترميم يابد. طرف ايراني در مذاكرات هستهاي چون به طرف مقابل اعتماد ندارد و رفتار ضداعتمادساز در طول اين سالها از سوي طرف مقابل ديده است، ميگويد هنگامي كه طرفين به توافق دست يافتند، همزمان با اقداماتي از سوي ايران مانند افزايش بازرسيها، بايد اين تحريمها هم كه زمينههاي مختلفي دارند، به شكل يكجا برداشته شوند و براي لغو آنها ميكوشد. از سوي ديگر هم طرف مقابل به تعليق يا لغو مرحلهاي تحريمها ميانديشد كه با روح اعتمادسازي مغايرت دارد و از طرف ديگر هم مرحلهايسازي برداشتن تحريمها متناسب با امتيازي كه طرف ايراني ميدهد نيست پس ايران امتيازي را ميخواهد كه با امتيازي كه ميدهد، برابر باشد.
شما بيان كرديد كه اين تحريمها زمينههاي مختلفي دارند و از طرف ديگر هم نهادي يكسان آن را اعمال نكرده است. نهادي مختلف با سازوكارهاي غيريكسان آن را اعمال كردهاند. به نظر شما اين خواسته كه يكجا پس از توافق همه تحريمها برداشته شوند، منطقي است؟
بله. تحريمها در زمانهاي مختلف و از سوي نهادهاي مختلف اعمال شده است اما اصل اين تحريمها براي چه بوده است؟ و با فشار چه كسي صورت گرفته است؟ اين تحريمها به بهانه بياعتمادي به ايران و با فشار امريكا اعمال شده است. شوراي امنيت سازمان ملل متحد ايران به دليل گزارشي تحريم كرده است كه هماينك دروغ و ساختگي بودنش روشن شده و از سويي تلاش امريكا براي ورود اطلاعات غيرواقعي در پرونده كشورمان در آژانس مشخص شده است. به همان ميزاني كه امريكا موجب اعمال و وضع تحريمها شده است، به همان اندازه نيز ميتواند فشار بياورد تا آنها لغو شود. البته منظور از اين لغو شدن هم برداشته شدن تحريمها در يك شب نيست.
به نظر شما چه مدتي مناسب است تا تحريمها برداشته شود؟ چند ماه؟ چند سال؟
نميتوانم بگويم. اين مساله در مذاكرات بايد مشخص شود اما به نظرم ميتواند يك فضاي چند ماهه مانند شش ماه تا يك سال باشد كه اين مساله هم بايد روشن و بيابهام در توافقنامه بيايد و راهحلهاي برداشته شدن هم به شكلي صريح در اين توافق تصريح شوند. اينكه مساله لغو تحريمها زمانبر است يا بايد صبر كرد و ديد اگر قرار بر اين است كه يك بازي برد – برد باشد و هر دو طرف بتوانند برنده باشند، بايد هر دو طرف اعتمادسازي كنند.
چگونه اين اعتمادسازي صورت ميگيرد؟
همزمان با اعتمادسازي فعاليتهاي هستهاي كشورمان طرف مقابل نيز به سمت لغو تحريمها در يك بازه كوتاهمدت حركت كند.
اگر به اين فرض كه مذاكرهكنندگان به اين نتيجه برسند كه تحريمها مرحلهاي لغو شود، به نظرتان كدام تحريمها بايد ابتدا برداشته شوند؟
به نظرم بايد لغو و برداشته شدن تحريمهايي مانند تحريم بانكي، نفت و بيمه ابتدا در دستوركار قرار گيرد.
آقاي فرجيراد! غرب مدعي است كه به ايران بياعتماد است و مدعي است كه ايران ممكن است پس از برداشته شدن تحريمها و گذشت چند سال به سمت فعاليت هستهاي غيرصلحآميز حركت كند و بر اين اساس برتعليق اصرار دارد تا لغو تحريمها. به نظرتان چه روندي بايد از سوي كشورمان در پيش گرفته شود تا اين بهانه را از غرب بگيرد؟
بايد بگويم كه روند اعتمادسازي در يكي دو سال گذشته انجام شده است. دو طرف در ابتداي مذاكرات كاملا به يكديگر بياعتماد بودند. الان هم به يكديگر بياعتماد هستند اما اين بياعتمادي مانند آن بياعتمادي سابق نيست. درك متقابل نسبت به نيازها و مسائل مختلف ميان ايران و كشورهاي 1+5 و از جمله مسائل منطقهاي ايجاد شده است. اگر آن بياعتمادي امروز هم حاكم بود آيا سخنگوي وزارت امور خارجه امريكا از نقش مثبت ايران در ايجاد ثبات منطقهاي سخن ميگفت؟ اگر اين بياعتمادي وجود داشت آيا اعمال گسترش و اعمال نفوذ ايران در منطقه بدون تنش با امريكا ميتوانست صورت بگيرد؟ معتقد هستم كه تا حدودي اين اعتمادسازي انجام شده است. اينكه يعني ميخواهد اعتمادسازي كند. گزارش آژانس نشانه چيست؟ اينكه آژانس ميگويد ايران به تعهداتش پايبند بوده يعني ايران رفتار اعتمادساز داشته است. وقتي ايران اين كار را كرده است يعني نميخواهد فعاليت غيرصلحآميز داشته باشد و حال ديگر نوبت شما براي اثبات برادريتان و اعتمادسازيتان است.
از سوي تندروهاي ايران و امريكا، مذاكرهكنندگان هر كشور به دادن امتياز به طرف مقابل متهم ميشوند. تندروهاي ايراني توافق را به نفع امريكا و تندروهاي امريكايي توافق را به نفع ايران ميدانند. نظر شما در اين باره چيست؟
اين مساله طبيعي است. هر دولتي مخالفاني دارد. در امريكا اين گروهها مشغولند و از طرفي نتانياهو هم به شدت مشغول كار است تا مانع از توافق شود. نتانياهو احساس ميكند كه نگاه امريكا نسبت به اسراييل عوض شده و بخشي از اين مساله با توجه به درك تواناييهاي ايران است. در واقع، مساله هستهاي براي نتانياهو بهانه است تا از اين طريق با ايجاد هراسافكني و سروصدا جناياتش را بپوشاند اما در همين امريكا، آيپك كه لابي حاميان اسراييل در امريكا ست، بيان ميكند كه در سخنراني نتانياهو در كنگره شركت نميكند. آنها متوجه شدهاند كه آنچه نتانياهو مطرح ميكند چيزي جز براي تامين منافع خودش نيست و حتي منافع اسراييل را هم تامين نميكند چه برسد به امريكا. هم در ايران و هم در امريكا با وجود همه مخالفتها، نهايتا اين دولتمردان هستند كه تصميم نهايي را ميگيرند و نه گروههاي فشار و من مخالفتي جدي از سوي دولتمردان براي عدم توافق مشاهده نميكنم.
به نظرتان تصميمگيري براي توافق در كدام كشور راحتتر است؟
در ايران بسيار راحتتر از امريكا ست. در ايران اين رهبري است كه تصميم نهايي را ميگيرد ولي در امريكا هرچند اين رييسجمهور است كه تصميمگير نهايي است ولي نهادهايي مانند كنگره وجود دارند كه ميتوانند بر تصميم رييسجمهور اثر بگذارند ولي همانطور كه بيان كردم اگر در هر دو كشور به اين تصميم برسند كه به توافق برسند، ديگر فشار گروههاي فشار اثرگذار نيست. به نظرم هر دو طرف به اين نتيجه رسيدهاند كه اثرات و سودهاي رسيدن به توافق بيشتر از نرسيدن به توافق است. اگر به روابط امريكا و رژيم صهيونيستي نگاه كنيد متوجه ميشويد كه چقدر اين توافق براي امريكا مهم است كه حاضر است روابطش با كشورهايي كه روابط استراتژيك با يكديگر دارند يعني كشورهايي مانند اسراييل و عربستان، تحتالشعاع قرار گيرد.