حال و آينده تشكلها در آموزش و پرورش
سيدحسن الحسيني
نقش تشكلهاي صنفي - سياسي در آموزش و پرورش به عنوان نهادي حاكميتي از دير باز محل بحثهاي فراوان و چالشهاي گوناگون بوده است.
براي بررسي شرايط و مشكلات، جلسهاي با حضور مسوولان و صاحبنظران تشكلهاي عمده فعال در آموزش و پرورش در محل روزنامه اعتماد برگزار شد كه مطالب آن به تاريخ 24/11/ 93 منتشر شد. اين اتفاق فرخندهاي بود كه براي نخستين بار در 10 سال گذشته، تشكلها دوباره دور هم جمع شده و نسبت به حال و آينده آموزش و پرورش كشور به بحث و تبادل نظر پرداختند.
تشكلها به عنوان زبان واحد اعضاي خود ميتوانند نقشي بسيار مهم در آموزش و پرورش كشور بازي كنند. شايد تشكل گرايي در سازمانها يا وزارتخانههاي كوچك با چند هزار كارمند معنايي نداشته باشد اما در آموزش و پرورش با بدنه بيش از يك ميليون نفري، با بيش از 12 ميليون دانشآموز بدون وجود تشكلهاي نظاممند نميتوان صداهاي متناقض و متضاد درون اين دستگاه عريض و طويل را شنيد.
هرچند برخي خواستههاي معلمان و در راس آنها خواستههاي معيشتي در ميان اكثريت معلمان يكسان است اما قطعا همه معلمان خواستهاي يكسان ندارند. اين تشكلها هستند كه ميتوانند بلندگوي اين صداهاي متفاوت و اين خواستههاي مختلف باشند. تشكلهايي كه وزنشان مشخص و معلوم است و در نتيجه هنگامي كه از شرايط يا منافعي خاص دفاع ميكنند مديران آموزش و پرورش كاملا آگاهند كه آنها از چه سخن ميگويند. بدون وجود تشكلها در آموزش و پرورش هرچند شايد مديريت بر اين وزارتخانه راحتتر باشد اما قطعا مشكلات هم بيشتر خواهد بود و نارضايتي معلمان هم افزونتر و اين در بلندمدت به هيچوجه براي آموزش در كشور مناسب نيست.
البته تشكلها نيز بايد از دل معلمان درآمده باشند و بازتابدهنده وضعيت واقعي معلمان باشند. به اين منظور تشكلهاي آموزش و پرورشي نيز بايد اقدام به حضوري قويتر در كل بدنه آموزش و پرورش به خصوص در شهرستانها بكنند. بدون حضور جدي در شهرستانها عملا نميتوان نماينده واقعي معلمان در كل كشور بود. تشكلها بايد به صورتي دموكراتيك اقدام به عضوگيري و برگزار كردن انتخابات كنند كه اين امر خود باعث استحكام حضور آنها در عرصه آموزش و پرورش و نيز افزايش قدرت چانهزني آنها در سطوح مديريتي آموزش و پرورش خواهد شد. به عبارت ديگر، اصلاحات در آموزش و پرورش بدون تشكلگرايي فراگير و مشاركت و حضور معلمان بسيار سخت و حتي شايد غيرممكن است.
طبيعي است كه كار تشكلها در جذب و همراهسازي بدنه كارشناسي يا معلمان با خود در شرايطي كه مساله اول آنها معيشت و رسيدن به شغلهاي دوم و سوم يا شيفت دوم يا تدريس در منزل است، كار دشواري است. در چنين شرايطي امكان گسترش تشكلگرايي پايين است اما به هرحال بدنه آموزش و پرورش و معلمان عزيز براي خروج از اين دور باطل چارهاي جز تشكلگرايي و تجيمع صداهاي خود ندارند.
در چنين شرايطي حتما گرايش و خواست معلمان براي شكل يافتگي، تلاش هوشمندانه تشكلهاي مربوط و سرانجام همراهي مسوولان آموزش و پرورش ميتواند به عنوان سه عامل پيشران براي نهادينه ساختن كار تشكيلاتي در عرصه آموزش و پرورش مفيد و موثر باشد.