«دختراني كه افاده ميكنند» و كليشههايي كه بازتوليد ميشوند
آذر منصوري
«مثلا دختر يا خانوادهاش براي خواستگار افاده ميكنند، عيب و ايراد ميگيرند و شروط عجيب ميگذارند تا اينكه دختر ازدواج نميكند، پير ميشود و در خانه ميماند. تصميمهاي سياسي ما از اين جهت مانند مواجهه با خواستگار است؛ اگر به وقتش كار به سرانجام نرسيد، ديگر فايدهاي ندارد.»
اين جملات را برادر عزيزمان جناب آقاي سعيد حجاريان در مصاحبهاي كه روز گذشته منتشر شد، بهكار بردهاند.محور اصلي مصاحبه انتقادي ايشان وضعيت تعليق در تعليق تصميمگيريها در كشور است و نقدي كه به دولت وارد دانستهاند.
صرفنظر از بحث اصلي اين گفتوگو، اين نوشتار در نقد ادبياتي است كه ايشان در تشريح وضعيت تعليق در تعليق تصميمگيريهاي دولت استفاده كردهاند.دختري كه آنقدر تعلل ميكند و خواستگاران متعدد را رد ميكند تا پير ميشود و فرصت ازدواج را از دست ميدهد!!!
اين در حالي است كه در شماره قبل مجله زنان يادداشتي را از ايشان خواندم كه به موضوع چرايي فرادستي مردان و فرودستي زنان پرداخته بودند. از ديدن اين جملات تعجب كردم. چرا كه ذكر اين مثال خود نشان و نمادي است از تداوم اين نگاه و احتمالا وقتي كه اين مثال را زدهاند توجه نداشتند كه اين هم نمادي از همان كليشههاست كه در يادداشت اخير خود آن را نقد كردهاند.
روانشناسان در تحليل رفتار انسانها از چرخهاي به نام چرخه افكار نام ميبرند. به اين معني كه رفتار انسان در چرخهاي شكل ميگيرد كه نقطه آغاز آن افكار و باورهاي فرد است. افكار و باورهايي كه تحتتاثير مجموعه آموزشهايي است كه انسان فراميگيرد. چه آموزشهاي رسمي و چه آموزشهايي كه نتيجه حضور فرد در محيطهاي متفاوت است.اين آموزشها باور فرد را ميسازد، اين باور تبديل به احساس ميشود و اين احساس در نهايت در رفتار اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي انسان خود را نشان ميدهد.
با اين توضيح مجموعه رفتارهايي كه از ما سر ميزند و مجموعه ادبياتي كه در ارتباطات خود به كار ميبريم، تحت تاثير اين آموزههاست.
فرق هم نميكند كه فرد در جايگاه يك روشنفكر نوگرا و پست مدرنيزم منتقد سنت مسائل را تجزيه و تحليل كند و يا فردي كه سنت گراست و اساسا باوري به مدرنيزم ندارد.
اين باورها در ضمير نا خودآكاه افراد شكل گرفته كه در مواقع مختلف خود را نشان ميدهد. اين باور ساخته وپرداخته يك روز و دو روز نيست. اين باور ريشه تاريخي دارد و تغيير و اصلاح آن نيز با يك مقاله و يك نوشته امكانپذير نخواهد بود.به بيان ديگر تغيير نگاه جنس دومي به زنان، نياز به تغيير آموزشهاي ما دارد واين آموزشها بايد مجموعه رسانههاي ديداري و شنيداري ما را در برگيرد.
ادبيات جنسيتي بخش اثرگذار كليشههاي جنسيتي را شامل ميشود.اگر دقت كنيم، كلمات و جملاتي مشابه آنچه آقاي حجاريان بهكار بردهاند، بيشمار در گفتوگوهاي روزمره ممكن است تكرار شود و اين تكرارها در چرخهاي ناخواسته بازتوليد ميشود.
فارغ از تفسير جملهاي كه آقاي حجاريان بهكار بردهاند، بايد ديد چگونه ميتوان اين آموزهها و باورهاي ذهني كه تبعيض عليه زنان را بازتوليد ميكند تغيير داد.
اين تغيير امروزه در كشورهاي توسعه يافته به يك استراتژي نزد دولتها تبديل شده است و ما نيز گريزي از به كارگيري اين استراتژي نداريم. استراتژي كه مجموعه اركان تصميمگير و موثر جامعه را بهكار ميگيرد و هدفي جز ايجاد فرصتهاي برابر ندارد. «استراتژي جريانسازي فرصتهاي برابر»