ارز دولتي را به دست چه كساني سپرديد؟
سيفالله يزداني
مدير مسوول هيچ نهاد فرهنگي و روزنامهاي كارش تجارت نيست. به جز تعاوني مطبوعات هيچيك از تشكلهاي مربوط به رسانهها و نشريات سبقه كار تجاري ندارند. اصل كار در نشريات و رسانههاي اين است كه عدهاي از اهالي دانش و قلم و فرهنگ جمع شدهاند تا بخش اطلاعرساني كشور را شكل دهند و براي همين است كه موضوع تجارت كاغذ و رفع كمبود بازار جزو وظايف نهادهايي است كه تخصص اين كار را دارند. حالا اما سوال اصلي ما اين است كه آيا وزارت صنعت، معدن و تجارت و هر نهاد ديگري كه اين وظيفه را بر عهده دارد آيا واقعا اين سازوكار را فراهم كرده است يا نه؟ سابق بر اين بازرگاني دولتي و نشرآوران وزارت ارشاد، در زمان جنگ مركز تهيه و توزيع چوب و كاغذ را داشتيم و اين امور متولي داشت، متولياني كه نسبت به كساني كه قرار بود از اين اقلام بهره ببرند احساس مسووليت ميكردند و سعي ميكردند بازار پشتيباني مطبوعات را سر پا نگه دارند. آيا حالا نسبت به ملزومات رسانهها اين ملاحظات صورت گرفته است يا اينكه صرفا اعلام كنيم كه جهت تامين كاغذ مورد نياز فرهنگ و مطبوعات ارز دولتي مورد نياز تامين شده است؟ آيا اين شيوه مديريت مسوولانه است؟ به كساني كه كارشان قلم و اطلاعرساني و حفظ حيثيت فرهنگي جامعه است نميتوانيد بگوييد ارز اختصاص داده شده و حالا برويد كاغذ مورد نيازتان را تامين كنيد. مگر وقتي پاي تغذيه كودكان در ميان باشد ميتوانيم مواد اوليه غذايي را در اختيارشان بگذاريم و بگوييم سير شويد؟
تاسف از اين است كه در مقطعي در جريان تخصيص ارز به اصطلاح كار از سر باز شده است. اين ارز به دست كساني سپرده شد كه به موضوع فرهنگ هم كاملا كاسبكارانه و تجاري نگاه كردند. به اعتقاد من اين انديشهها را بايد اصلاح كرد چون نميشود همهچيز را بر مبناي تجارت و سود پيش برد. رسانهاي كه نميتواند كاغذ مورد نيازش را به دست آورد بايد خبرنگارش را دنبال تهيه كاغذ بفرستد؟ روزنامه بايد وارد بازار معاملات كاغذ شود؟ نميتوان با حوزه فرهنگ اينگونه برخورد كرد و باز هم بايد پرسيد كه اين ارز را دست چه كساني سپرديد و چقدر نسبت به امانتداري آنها اطمينان داشتيد؟
نتيجه اين نحوه عمل اين است كه حدود 20 هزار فرصت شغلي سطح بالا در خطر افتاده است. اشتغال در مطبوعات در رده توليدهاي ساده نيست، اشتغال تحصيلكردهها و فرهيختگان است و از جمله حساسترين بخشهاي كشور محسوب ميشود و حالا اين بخش به حال و روز كنوني افتاده فقط به اين دليل كه در زمان تامين كاغذ به آنها گفته شد كه ارز مورد نياز تامين شده و حالا بگرديد دنبال كاغذ. بيتالمال و پول مردم هزينه شده است تا بازار چاپ و مطبوعات تعادلش را حفظ كند، نه اينكه در اين ميان بگرديم دنبال قاچاقچيان ارز. وضع مطبوعات بزرگ و پرسابقه كشور هم در خطر افتاده است و بايد براي گذر از اين وضعيت فكري اساسي شود.