پرهيز از طرحهاي پر خطر
اصغر محمدي فاضل
فارغ از خبر تلف شدن پنج راس گورخر يا خبر تلف شدن يك قلاده پلنگ، علاقهمندم درباره موضوع اجراي طرحهايي مانند جابهجايي گونههاي حياتوحش به صورت كلانتر نكاتي را اشاره كنم. فرآيندهايي مانند تكثير در اسارت، جابهجايي گونههاي حياتوحش، مديريت و دستكاري جمعيتهاي حيات وحش جزو فرآيندهايي مرسوم در تمام نقاط جهان است. البته اين فعاليتها در همه كشورها با ريسكهاي بالا همراه است. هر سازمان، نهاد و كارشناساني كه دست به جابهجايي جمعيتهاي حيات وحش ميزنند يا اقدام به تكثير گونهها در اسارت ميكنند، حتما اطلاع دارند اين كارها بسيار پرريسك هستند. اگر به تجربه تاريخيمان نگاه كنيم، نمونههاي مختلفي از اجراي اين طرحها سراغ داريم؛ طرحهايي مانند انتقال گوزن زرد از خوزستان به مازندران يا از خوزستان به درياچه اروميه قابل اشاره است. درباره گورخر هم تجربه انتقال به استان يزد را داشتهايم. در نمونههاي باغ وحشي هم مكررا مواردي داشتهايم و گاهي اتفاقاتي افتاده كه منجر به صدمههاي غيرقابل جبران شده است. با تمام اين احوال درباره استفاده از اين روشها نكاتي را بايد مورد توجه قرار دهيم. با اين ملاحظات اگر اين سوال مطرح شود كه آيا سازمان حفاظت محيط زيست توانايي كارشناسي، دانش فني و...
صلاحيت تخصصي براي انجام چنين فرآيندي را دارد؛ من با توجه به شناختم از اين سازمان ميگويم بله اما مشروط به اينكه از تواناييهاي فني دانشگاهي كشور هم استفاده شود. توانايي فني داخل سازمان بايد با توانايي مجموعههاي دانشگاهي در كنار هم قرار گيرند. نكته دوم اين است كه عامل تجربه ميتواند در طرحهايي مانند انتقال گونههاي حيات وحش جلوي خسارتهاي احتمالي را بگيرد. اما به دليل محدوديتهاي سازمان در زمينه هزينه يا به دليل فقدان جسارت مديران يا دلايل ديگر، اين تجربهاندوزي كمتر اتفاق افتاده است. هر چند ما از نظر فني صلاحيتهاي لازم را داريم، اما از نظر تجربي متاسفانه بسيار دستمان خالي است. نكته سومي كه در ايران هميشه به دلايل مختلف به آن كم توجهي ميشود، استفاده از تجربيات بينالمللي است. ما به جاي سعي و خطا ميتوانيم از توان كارشناساني كه در آفريقا، آسيا و... قبلا اين كارها را انجام دادهاند، استفاده كنيم. يعني با بهره گرفتن از توانايي كارشناسان بينالمللي ريسك اقدامات مان را پايين بياوريم. اما سازمان حفاظت محيط زيست به دلايل مختلف نميتواند از اين تجربه بهرهمند شود. سازمان از طرفي در تامين هزينههاي اوليه اداره خودش ناتوان است و از طرف ديگر حيات وحش و مديريت گونههاي زيستي جزو اولويتهاي كاري مديريت كلان سازمان قرار ندارد. در چنين سازماني بروز اتفاقاتي مانند تلف شدن گونههاي حيات وحش چندان دور از انتظار نيست. به نظر ميرسد مديريت فني سازمان در حوزه معاونت طبيعي و استانها كه اقدامات فني انجام ميدهند با توجه به شرايط مديريت كلان در سازمان محيطزيست، ضعف اعتبارات و حاشيه رفتن تنوع زيستي در نگاه مديران بهتر است تا اطلاع ثانوي دست از اين اقدامات پرمخاطره بردارند. چون وقتي اين اقدامات بروز ميكند اولين كساني كه بايد پاسخگو باشند و معمولا در اين فرآيندها قرباني ميشوند، كارشناسان و مديران شهرستانها هستند. پذيرفتن ريسكهاي بالا در چنين وضعيتي به نظر من قابل قبول نيست و بايد از آن پرهيز كرد. اگر قرار است چنين طرحهايي در سازمان حفاظت محيط زيست اجرا شوند اول بايد يك هسته فني متشكل از كارشناسان سازمان، بدنه مغز افزاري سازمان حفاظت محيط زيست (دانشكده و پژوهشكده محيط زيست) و دانشگاههاي تخصصي كشور كه در حوزه حيات وحش و دامپزشكي حياتوحش تخصص دارند، شكل بگيرد. بعد از تاييد فني اين بدنه تخصصي تازه ميتوانيم وارد فاز عملياتي شويم. نبايد فراموش كرد كه فاز عملياتي در اين اقدامات بسيار پر ريسك است و بايد با پشتوانه فني لازم انجام شود.