• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4204 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۸ مهر

به بهانه هفته سلامت روان

براي ايجاد رضايت شخصي در جامعه خوب عمل نكرده‌ايم

فريد براتي‌سده

ضمن گراميداشت هفته سلامت روان و تبريك به تمام دست‌اندركاران و كارگزاران سلامت روان در كشور، در ابتدا ببينيم كه بهداشت و سلامت روان چيست؟ در گذشته، بهداشت و سلامت روان را عمدتا در حيطه پزشكي و با توجه به مدل‌هاي پزشكي مدنظر داشتند و سلامت روان، عبارت بود از اينكه فرد، علاوه بر برخورداري از سلامت جسمي، كار بارآور و كاركردي داشته، از توانايي مقابله با استرس‌هاي روزمره زندگي هم برخوردار بوده و از زندگي هم رضايت نسبي داشته باشد. اين تعريف، تا سال‌ها در سازمان جهاني بهداشت وجود داشت اما امروز در دنيا با توجه به بالا رفتن سطح رفاه جوامع و افزايش اميد به زندگي و همچنين شرايط اجتماعي متفاوت، سلامت روان را در ابعاد ارتقايي و ايجابي مد نظر قرار مي‌دهند. به عنوان نمونه، به اين مقوله توجه دارند كه فرد تا چه حد احساس مي‌كند كه مي‌تواند به سمت كمال و بالفعل كردن پتانسيل‌هاي دروني خود اقدام كند، تا چه حد احساس خوشبختي دارد، تا چه حد احساس مي‌كند كه در مسير خوشبختي قرار دارد و جامعه، تا چه حد اين فضا را براي او فراهم مي‌كند؟

مقوله سلامت روان، امروز شامل سه بحث عمده است؛ نخست، احساس رضايت و احساس شادي دروني كه آن را با بالا بودن حجم هيجان‌هاي مثبت همچون شادي و نشاط و شوخ طبعي در يك بازه زماني نه‌چندان دور مي‌سنجند. دومين بعد، احساس آسايش و آرامش روانشناختي است كه اين احساس هم شامل چندين بعد است؛ از جمله اينكه فرد تا چه حد مي‌تواند در زندگي بر شرايط خودش كنترل داشته و از چه ميزان خودمختاري و استقلال در زندگي برخوردار است و روابط اجتماعي او در محيط خانواده و جامعه و محيط كار، تا چه حد مثبت است و تا چه حد مي‌تواند پتانسيل‌هاي بالقوه خود را به فعل برساند؟ بعد سوم، بعد سلامت اجتماعي است كه آن هم شامل چند بعد است از جمله اينكه فرد تا چه حد احساس مي‌كند كه عضوي از اين جامعه است و تا چه حد احساس مي‌كند كه اين جامعه بر مبناي منطق و اصول و نظم و قاعده پيش مي‌رود و تا چه حد از اين قابليت برخوردار است كه براي زندگي خود، برنامه‌ريزي كند و تا چه حد احساس مي‌كند كه مي‌تواند در اين جامعه پتانسيل‌هايش را به فعل برساند و جامعه هم تا چه حد، امكان به فعليت رساندن ابعاد مختلف فردي و اجتماعي را در خود نهفته دارد؟ مجموع اين شرايط در كنار پايين بودن سطح عواطف و هيجان‌هاي منفي همچون اضطراب و نگراني و افسردگي و همچنين بالا بودن سطح شادي و نشاط و سرزندگي اجتماعي و فردي، به معناي سلامت رواني است. امروز، سلامت رواني را بر مبناي مدل‌هاي پزشكي تعيين نمي‌كنند بلكه تعيين‌كننده عمده، رضايت دروني شخص و احساس آرامش روانشناختي و آسايش اجتماعي است. اما تا چه حد در اين زمينه‌ها پيش رفته‌ايم؟ فكر مي‌كنم متاسفانه در اين زمينه به خوبي عمل نكرديم. اخيرا تحقيقي در كشور در مورد علل شادي و ناشادي مردم انجام شد و يكي از دلايل مورد اشاره مردم درباره ناشاد بودن‌شان، اين بوده كه هيچ گونه تسلطي بر محيط و شرايط زندگي‌شان ندارند و انگار هميشه ديگران براي آنها تصميم مي‌گيرند و اختيار هيچ‌چيز دست خودشان نيست. نتيجه اين تحقيق اين پيام را دارد كه وقتي در جامعه‌اي ناشادي ناشي از چنين احساسي باشد، سلامت روان معنا ندارد.

اما يك بعد سلامت روان هم نبود نگراني‌ها و دغدغه‌ها و افسردگي‌هاست كه در اين زمينه هم آمار وزارت بهداشت درباره شيوع اختلال رواني در 23.5 درصد جمعيت 18 تا 64 ساله كشور، متاسفانه آمار قابل توجهي است هرچند كه همين عدد هم آمار حداقلي است چون در جمعيت بالاي 18 سال انجام شده اما به هر حال قابل توجه است. با وجود آنكه براي ارتقاي سلامت روان هم تلاش‌هاي خوبي از سوي دستگاه‌هاي مختلف و از جمله وزارتخانه‌هاي بهداشت و درمان، وزارت آموزش پرورش و وزارت رفاه و سازمان بهزيستي كشور انجام شده اما واقعا سلامت روان چندان مورد توجه نبوده كه به چنين آماري رسيده‌ايم. ما در خانواده ايراني دچار مشكل گفت‌وگو هستيم اما لازم است در اين باره اين اصلاح را داشته باشيم كه بر خلاف اعلام اخير بعضي جامعه‌شناسان درباره كاهش زمان گفت‌وگو در خانواده‌هاي ايراني به ميانگين 20 دقيقه، هيچ آمار متقن علمي مبتني بر تحقيق ملي در اين باره نداريم اما مي‌دانيم و شواهد حكايتي و باليني به ما مي‌گويد كه زمان گفت‌وگو در خانواده‌هاي ايراني كاهش يافته و اين هم، شايد ضرورت زمان است. ممكن است ورود دستگاه‌هاي جديد و ديجيتال و فضاي مجازي اين فرصت را به خانواده‌ها ندهد كه مثل قديم دور هم بنشينند و حرف بزنند اما بايد بپذيريم كه چنين خانواده‌اي دچار مشكل است و بايد به ارتقاي سلامت رواني اين خانواده فكر كرد كه البته كار دشواري است اما با برنامه‌ريزي امكان‌پذير است و حتي مي‌توان از خود خانواده‌ها هم در اين مسير كمك گرفت. امروز، خانواده ما به اين باور رسيده يا به او القا شده كه آموزش و پرورش و دانشگاه مسوول فرزند اوست و بنابراين، خانواده، خودش را كنار كشيده در حالي كه در گذشته، خانواده‌ها مسووليت‌پذيرتر بودند اما امروز، به نظر مي‌رسد مي‌خواهند مسووليت را به گردن ديگران بيندازند و شايد به دليل شرايط اقتصادي‌شان، مايلند مشكلات‌شان توسط ساير نهادها حل شود چنانكه از آموزش و پرورش انتظار دارند فرزندشان را آموزش دهد و حمايت كند و البته آموزش و پرورش هم از خانواده انتظار دارد كه مسووليت آموزش فرزندانش را به او واگذار كند اما در اين ميان، حلقه مفقوده عدم همكاري متقابل اين دو نهاد است؛ البته من به بحران در خانواده ايراني معتقد نيستم و اعتقاد دارم كه خانواده ايراني كاركردهاي محكم و وزيني دارد اما بايد ببينيم چطور مي‌توانيم به كمك اين خانواده برويم. شايد سهل‌ترين كمك، توجه به سيستم رفاهي خانواده است چرا كه پس از تامين رفاه، ممكن است خانواده به اين فكر بيفتد كه مي‌تواند به جنبه‌هاي ديگر از جمله بهداشت روان خود توجه كند؛ البته ارتباطات اعضاي خانواده هم بر آرامش خانواده و فرزندپروري و تربيت نسل تاثيرگذار است.

در گذشته مي‌گفتند كه نقش مادر در تربيت فرزند بسيار مهم است اما نتايج تحقيقات جديد نشان داده كه نقش پدر هم تاثير قابل توجهي در تربيت فرزندان و به خصوص، در تربيت ارتباطات عاطفي و روانشناختي دختران دارد چون پدر، اولين غير همجنسي است كه دختر با او ارتباط عاطفي برقرار مي‌كند. نتايج تحقيقاتي كه در كشورهاي اسكانديناوي انجام شده نشان مي‌دهد بسياري از دختراني كه در دوران كودكي با پدران‌شان به كليسا و اماكن مذهبي رفته‌اند، در بزرگسالي به مراتب، كمتر دچار آسيب‌هاي اجتماعي شده‌اند. بنابراين، تعاملات عاطفي پدران و مادران با فرزندان مي‌تواند نقش مهمي داشته باشد در‌حالي‌كه امروز متاسفانه در خانواده‌هاي ايراني، پدر مثل يك حاكم معزول است كه هم وجود دارد و هم وجود ندارد و اگر پدر، نقش خودش را از دست داده باشد كه اين‌طور هم به نظر مي‌رسد، سلامت روان خانواده بسيار آسيب‌پذير مي‌شود و حتي ارتباطات غيركلامي خانواده هم دچار مشكل خواهد شد. در اين ميان اما نبايد از تاب آوري اجتماعي غافل شد و فراموش نكنيم تا زماني كه تاب‌آوري فردي را تقويت نكنيم، جامعه تاب‌آوري نخواهيم داشت و همچنين، اگر تاب‌آوري اجتماعي را از تاب‌آوري فردي جدا كنيم، هيچ‌كدام وجود نخواهد داشت چرا كه اين دو مقوله، مستقل از يكديگر نيست. متاسفانه ما در ارتقاي تاب‌آوري فردي و اجتماعي هم خيلي خوب عمل نكرديم. يكي از ابعاد تاب‌آوري اجتماعي، محيط برساخته و فضاهاي بيروني در شهرها و دكوراسيون و مبلمان شهري است و البته نحوه تعامل افراد با يكديگر و توانايي مقابله اجتماعي با بحران‌ها و شرايط هم بخشي از تاب‌آوري اجتماعي است. تاب‌آوري اجتماعي در واقع، تعاملات مثبت اجتماعي را شامل مي‌شود به اين معنا كه مردم، بياموزند كه در همين ساختارهاي شهري و در وسايل حمل و نقل عمومي، با يكديگر تعاملات مثبت اجتماعي داشته باشند.

اطلاع دارم كه دستگاه‌هاي اجتماعي و مسوول، طرح‌هاي مختلفي براي ارتقاي سلامت روان دارند اما بايد دقت كرد كه طرح‌هاي مختلفي اجرا مي‌شود و مبالغ زيادي هزينه مي‌شود اما بازده نهايي و ارزشيابي اثر بخشي اين طرح‌ها چيست و تاثير اين طرح‌ها، تا چه حد براي جامعه و مسوولان و سياستگذاران اهميت دارد؟ شايد پاسخ اين سوال نياز به تامل دارد. روانشناس

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون