دشمن ميكروسكوپي
سيد علي ميرفتاح
بزرگواري را ميشناسم كه دقيق و عالم و فرهيخته است. در شغلش استاد است و مهارتي مثالزدني دارد. محال است به قول و فعلش بيمبالاتي و سربههوايي راه يابد. دقيقتر بخواهم بگويم، پرنسيب علمي دارد و به كار و حرفهاش احترام ميگذارد، هيچوقت هم حرف بيسند نميزند و اظهارنظر بيوجه نميكند. با اين حال چند روز پيش در محيط تلگرام برايم پيامي فرستاد كه از بيخ و بن دروغ بود. اين روزها در فضاي مجازي، دروغ از هر جنس و مدلي به وفور يافت ميشود. به نظر ميرسد، كارخانه توليد دروغ و شوخي سياه راه انداختهاند و خط توليد ياوههاي سياسي و عقيدتي و اجتماعي و تاريخي را توسعه بخشيدهاند. از يك در عكس و خبر و شعر و خاطره را وارد كارخانه ميكنند از در ديگر پكيجهاي خبري دروغ و باطل بيرون ميدهند. يكي از اين توليدات را اين دوست بزرگوار كه ذكر خيرش رفت، برايم فرستاد. از اين پيامها زياد ميرسد. احتمالا گوشي شما هم لبريز است از اخبار جعلي و شوخيهاي خطرناك. در اين ميان اكثر مردم دقت و تامل ندارند و بيدرنگ هر آنچه را به دستشان ميرسد، براي دوستانشان فوروارد ميكنند. دروغها فقط هم سياسي و عقيدتي نيستند. بعضيهاشان ادبياند و اگر فرشتهاي خبرش را براي بزرگان ادب فارسي ببرد ريزههاي عظامشان در گور ميلرزد. گاهي ياوهاي را به مولوي نسبت ميدهند و شعر ركيكي را به ايرج ميرزا، چند كله خندان را هم ضميمهاش ميكنند.
حجم اين لاطائلات آن قدر زياد است كه سخت بشود از پسشان برآمد. با اين حال از دوست فرهيختهام دور بود كه خبري را نديده و نسنجيده بفرستد. براي همين زنگ زدم و به او گفتم، اين خبري كه شما فرستادهايد از بيخ و بن دروغ است. با تعجب شنيدم كه گفت «خودم هم حدس ميزدم، اما من فقط آن را فرستادم...» گفتم «آيا همين فرستادن مسووليتي را به گردن شما نمياندازد؟» به او برخورد اما من از حرفم عقب ننشستم. بحث مفصلي كرديم اما خيلي زود وارد وادي سياست شديم و دوست بزرگوار عكسالعملم را حمل بر گرايش سياسيام كرد. عجيب است. كسي كه در كار و بار خودش دقيق و موثق است، به حوزه سياسي و اجتماعي كه ميرسد يكباره «عوام» ميشود و مسووليت پيام دروغ را به گردن موجود مجهول و ناپيدايي مياندازد كه اين دروغها را ساخته. او خيلي ساده ميگويد «من فقط آن را براي شما و چند نفر ديگر فرستادم و هيچ نقشي در توليدش ندارم» و با اين كار از خود سلب مسووليت ميكند. قديم هم بعضي از علما حديث جعلي را با علم به اينكه جعلي است، محض جذابيت، بازگو ميكردند، آخرش هم منباب رفع تكليف ميگفتند «العهدة عليالراوي». البته كه مسووليت به عهده راوي است، اما آيا من و شما مسووليتي در برابر دروغهاي كه ميبينيم و ميشنويم، نداريم؟ غريب روزگاري است. باسواد و بيسواد، عارف و عامي، به جهت دلخوريهاي بجا و نابجايي كه از بعضي مسوولان سياسي و احيانا سيستم مديريتي كشور دارند، امور را كج و معوج ميبينند و اخبار را توام با سوءتفاهم ميشنوند، بعد هم با گفتن توجيهاتي احساساتي وجدان خود را آسوده ميكنند كه «تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها.» و «لابد يك اشكالي هست كه اين دروغها خوش مينشينند.» من اما بحث ديگري با شما دارم: آيا ما در برابر فايلهايي كه در فضاي مجازي سند و ريسيو ميكنيم، مسووليتي نداريم؟ آيا به لحاظ اخلاقي مجازيم كه دروغي را نشر دهيم و بعد هم مسووليت دروغ را از گردن خود باز كنيم؟ علاوه بر دروغ شوخيهاي سياه هم زياد بين مردم دست به دست ميشود. اين شوخيها جز اينكه مردم را نااميد كنند و جز اينكه اعتماد به نفس ايرانيها را از بين ببرند و جز اينكه تصوير تيره و تاري از امروز و فردا بسازند، كاركرد ديگري ندارند. اين را كسي به شما ميگويد كه حرفه اصلياش طنز و طيبت است و طرفدار گسترش شوخي است. من سالها در مطبوعات طنز نوشتهام هنوز هم جايي دستم برسد مضمون كوك ميكنم و براي اين و آن، با اسم و بياسم دست ميگيرم. اما چيزي كه در فضاي مجازي جريان دارد، طنز نيست. شوخي هم نيست. هزل و هجو هم نيست. بلكه تخريب و ترور است. تخريب و ترور محض... بعدا در اين باره بيشتر بحث خواهم كرد، عجالتا به سوالم برگردم و مجددا از محضر باهرالنور سرورانم بپرسم كه آيا شما در كپي پيست فايلهاي سياسي و اجتماعي مسووليتي نداريد؟ آيا در دنيا و آخرت ميتوانيد جواب عقلپسند و اخلاقي دهيد كه چرا بيمحابا هر فايلي را كه به دستتان رسيده سريع، سند توآل كردهايد و آن را گسترشاش دادهايد؟ اگر دروغ بد است، مجازياش هم بد است. چه بسا اين دروغها تبديل به ابري ضخيم شوند و جلوي ديدمان را بگيرند و آينده را با خطر مواجه كنند. آيا شما سهمي در اين آينده پرخطر نداريد؟ چه كسي فكر ميكرد اين گوشيهاي موبايل روزي تبديل به اسب تروا شوند و درونشان پر شود از سربازان ميكروسكوپي امريكا و اسراييل و عربستان؟