نبايد تلاش كنيم افراد از قطار انقلاب پياده شوند
عباس سليمينمين
عليالقاعده حركت در جهت مصالح ملي داراي مختصات و خصوصياتي است. انقلاب سراسري ملت ايران عليه سلطه امريكا و استبداد يك تلاش همگاني بود براي اينكه كشور در مسير تعالي و سعادت قرار بگيرد. در ابتدا، اكثريت جامعه، گروهها و احزاب سياسي خودشان را با اين مختصات وفق دادند. برخي مانند جبهه ملي و نهضت آزاديها كه حتي به مبارزه با امريكا يا به نفي سلطنت اعتقاد نداشتند و معتقد بودند كه مبارزات را بايد در چارچوب مشروطه دنبال كرد، در پاريس با امام همپيمان شدند تا با دو ركن اساسي خيزش سراسري ملت ايران همراه شوند. بعد از پيروزي به تدريج برخي جريانات سياسي به مواضع قبلي خودشان برگشتند. يعني بر پيمانشان وفادار و پايدار نماندند. عدم پايداريشان عليالقاعده آنها را از همراهي با اين حركت بزرگ محروم كرد. البته امام تلاش زيادي كردند تا اينها از قطار انقلاب پياده نشوند. حتي بعد از اينكه با اعتراضات مردم مواجه شدند و مردم آنها را نقض كردند، باز هم امام مسووليتهايي به اين افراد دادند تا در اين مسير بمانند اما نماندند و جدا شدند. خيليها به دلايلي كه به ضعف نفس خودشان برميگشت، از انقلاب فاصله گرفتند و از اين حركت ملت ايران به طرف استقلال و آزادي دور شدند. همانگونه كه امام به ما آموختهاند ما نبايد تلاش كنيم كساني كه دچار ضعف هستند، از قطار انقلاب پياده شوند بلكه تلاش ما تا آخرين لحظه بايد اين باشد كه اينها را حفظ كنيم. اين هم به لحاظ انساني وظيفه ما است و هم به لحاظ ديني. آنها به لحاظ انساني برادران و خواهران ما هستند و به عنوان يك انسان با ما اشتراك دارند لذا ما هرگز نبايد بدي آنها را بخواهيم و بايد تلاش كنيم كه خطاي آنها اصلاح شود. حالا اگر كسي بر خطايش اصرار داشت و خودش خواست در اين مسير ادامه دهد، بحث ديگري است. اما ما هم به لحاظ ديني و هم انساني وظيفه داريم با تمام توان در جهت حفظ انسانها در مسير درست گام برداريم. امروز هم در ميان سياسيون ما كساني هستند كه از مجاهدين خلق دفاع ميكنند، كساني هستند كه از تحركات دشمن دفاع ميكنند. طبيعتا اين نوع مواضع، در مسير مصالح ملت ايران نيست اما نبايد به محض اينكه اين خطا رخ داد ما آنها را از خودمان برانيم و بيرون كنيم. تلاش كنيم با استدلال و منطق آنها را هدايت كنيم و به سوي مصالح ملت بخوانيم. امكان دارد منافع برخي در جاي ديگري تامين شود. ما براي آن نميتوانيم كاري كنيم. درست است ما وظيفه داريم كسي را نرانيم و وظيفهمان جذب حداكثري است اما اگر كسي به دلايل مختلفي خواست خودش را جاي ديگري تعريف كند و در جاي ديگري بايستد، اين ديگر كمال ظلمي است كه آن فرد به خودش ميكند و ما نميتوانيم براي آن كاري بكنيم. بدون شك درست است كه ما نبايد با مشاهده اولين ضعفها فردي را از خودمان برانيم. فردي كه سابقه داشته، خدماتي ارايه كرده، منشأ تلاشهايي در كشور بوده، امكان دارد در مقطعي خطا كند؛ دچار هواي نفس شود، دنبال مطامع دنيوي برود و به مصالح ملت پشت كند، دچار زيادهخواهي يا دستاندازي به اموال عمومي شود، زيادهخواهي در مسائل جنسي يا سياسي شود. همه اين ضعفها ممكن است زماني گريبان هر انساني را بگيرد. وظيفه ما در قبال اين مسائل اين است كه فرد لغزش يافته را به جايگاه اوليه خودش برگردانيم. اين را ما هم در مشي امام و هم در مشي رهبري كنوني ميبينيم. اميدواريم همه ما از اين مطلب را درس بگيريم. البته طرد امروز منحصر به يك جريان نيست. اينچنين نيست كه فقط يك جريان، جريان يا افراد ديگر را براند. هر يك از طيفهاي سياسي براي خودشان جزايري ساختهاند كه به دليل كم تحملي و نداشتن سعه صدر لازم در مسائل حكومتي كسي را كه با آنها همراه نيست، بلافاصله با انگهاي محتلف از جزاير خودشان بيرون راندهاند و هرگز حتي حاضر نيستند نه به عنوان يك فعال سياسي كه به عنوان يك انسان با آنها تعامل و گفتوگو داشته باشند. صرفا به دليل اينكه فردي با آنها همخواني و همفكري ندارد به شدت با او قطع رابطه كرده و به نوعي او را از قطار خودشان بيرون ميرانند. اين پديده ديگري است كه ما در مجامع سياسيمان با آن مواجه هستيم. مساله قطار انقلاب يك اصل كلي است كه هر حركتي به سوي تعالي ممكن است افرادي را زماني با خودش داشته و زماني با خودش نداشته باشد و اين ديگر انتخاب افراد است اما ما در جامعه با پديده ديگري مواجه هستيم و آن تنگ كردن دايره ارتباطات است.
فعال سياسي اصولگرا