برخيز و اول بكش (116)
فصل دوازدهم
غرور- حمله بزرگ
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در حالي كه فتح تمركز فعاليتهاي تروريستي خود را در داخل اسراييل قرار داده بود، جبهه خلق براي آزادي فلسطين حملات مرگبار خود را عليه يهوديها و اسراييليها در اكناف دنيا به ويژه اروپا ادامه ميداد. اين جبهه در كنيسهها، نمايندگيهاي اسراييلي و دفاتر ال عال، بمب ميگذاشت. شبه نظاميان آن هوايپماهايي را كه به سمت اسراييل پرواز ميكردند، ميربودند؛ تكنيكي كه آنها در آن بهطور كامل حرفهاي بزرگ شده بودند.
جرج حبش هنوز رهبر جبهه بود اما مغز هوشمندترين عملياتهاي اين سازمان متعلق به معاون حبش، وادي حداد بود.
ايلان ميزراهي كه افراد را در سازمان حداد مديريت ميكرد، گفته بود، «او يك مهارت ذاتي براي حمل پنهاني مواد منفجره به مكان يك حمله و پنهان كردن آنها را داشت.» شيمشون اسحاقي رييس بخش ضدترور موساد هم گفته بود، «او كيفيت عملياتها را ترجيح ميداد بهطوري كه گاهي اوقات بعد از يك برنامهريزي دقيق به عقب ميافتد. آموزشي كه او به افراد خودش در پايگاه يمن جنوبي ميداد كاملا از آنچه ما عادت به آن داشتيم كاملا فرق ميكرد.»
ديگران هم حرفهايگري حداد را تحسين ميكردند. كاگب هم كه به او نام رمزي ناسيوناليست را داده بود كمكهاي شاياني به وي ميكرد. آنطور كه يوري آندروپوف، رييس كاگب در سال 1969 به لئونيد برژنف، رهبر شوروي نوشته بود اين كمكها به منظور، «رسيدن به برخي از اهداف خودمان از طريق فعاليتهاي جبهه خلق براي آزادي فلسطين درحالي كه مخفيكاري لازم رعايت شود»، بود. حداد فراريان شوروي را حذف ميكرد و به اهدافي كه به سيا مرتبط بود حمله ميكرد و در ازاي آن او پول، آموزش، سلاحهاي پيشرفته و اطلاعات از كاگب و استاسي (سازمان اطلاعات آلمان شرقي) دريافت ميكرد.
حداد مستقل و ثابتقدم بود. زماني كه حبش در درون جبهه اظهار كرد كه او درخواست عرفات را مبني بر آنكه فعاليتهاي تروريستي در خارج از خاورميانه متوقف شود قبول كرده است، «حتي بهطور موقت»، حداد گفته بود كه حبش ميتواند آنطور كه دلش ميخواهد عمل كند اما او (حداد) و راه خودشان را ميروند.
حداد براي سالهاي مديد، يك حمله مهمي را برنامهريزي كرده بود، حملهاي كه دنيا را تكان ميداد. او زمان زيادي را صرف برنامهريزي و جمعآوري اطلاعات كرده بود اما به خاطر موانع گوناگون عملياتي آن را به عقب ميانداخت. يكي از مهمترين چالشهاي او اين بود كه افراد عملياتي را پيدا كند كه شبيه اروپاييها باشند. در اواسط سال 1975 اين چالش برطرف شد.
ساف با تعدادي از سازمانهاي نظامي چپ تندرو در اروپا ارتباطات خوب داشت و حتي براي آنها در اردوگاههاي آموزشي در لبنان و يمن جنوبي كه با اتحاد جماهير شوروي رابطه نزديكي داشت و خط تند ضداسراييلي را طي ميكرد، درست كرده بود.
حداد هم با فرقه ارتش سرخ آلمان غربي كه به گروه بادر ماينهوف معروف بود روابط خوب و ويژهاي داشت. اعضاي اين گروه ايدئولوژي آنارشيستي ماركسيستي را اتخاذ كرده بودند و عليه بازرگانيهاي بزرگ آلمان مبارزه مسلحانه شهري را در پيش گرفته بودند. آنها اسراييل را به خاطر آنكه فلسطينيها را سركوب ميكرد، جبهه ديگري در جنگ عليه امپرياليسم شيطان ميديدند.
دو تن از اعضاي بادر ماينهوف به نامهاي توماس رويتر و بريژيت شولتز، كه به تازگي از زندان آزاد شده بودند، به خارج از آلمان و به اردوگاه آموزشي جبهه خلق براي آزادي فلسطين در نزديكي عدن رفتند كه به ديگر رفقاي گروه خود بپيوندند. اين افراد همان نفرات اروپايي مورد نياز حداد بودند.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.