شرف المكان بالمكين
محسن آزموده
در خبرها آمده روز سهشنبه 11 ديماه محمدرضا شفيعيكدكني را به دليل نداشتن كارت پرسنلي به دانشگاه تهران راه ندادهاند و حتي رييس دانشگاه نيز نتوانسته كارساز باشد. نفس همين خبر، بدون هيچ شرح و توضيحي براي نشان دادن وضعيت اسفبار دانشگاه ما كفايت ميكند. البته لازم به ذكر است كه اتفاقاتي از اين دست، بخصوص در مورد دانشگاه تهران، با وجود ندرت و كميابي بيسابقه نيست. مشهور است كه در سالهاي دور جلالالدين همايي، استاد برجسته ادبيات و عرفان را به دليل كهنه بودن لباس و مندرس بودن سر و وضع، به جا نميآورند و به او اجازه ورود به دانشگاه نميدهند. در اتفاقي مشابه، به خاطر دارم سال 86، در روز 16 آذر استادمان دكتر محمدرضا ريختهگران بسيار ديرتر از موعد در كلاس حاضر شد. علت آن بود كه ايشان نيز در آن روز كارت پرسنلي به همراه نداشت و از قضا در آن روز به دليل آنكه روز دانشجو بود و فضاي دانشگاه ملتهب، عبور و مرور به فضاي دانشگاه با بگير و ببند همراه بود. در مورد اخير نيز در خبرها نوشته شده كه نيروهاي بيرون از دانشگاه اجازه ورود به استاد شفيعيكدكني را ندادهاند. ممكن است، بگوييم كه مامور معذور است و همه، استاد و دانشجو، موظفند به قانون احترام بگذارند و از اين جهت نبايد به نگهباني كه به او دستور دادهاند، از ورود كساني كه كارت ندارند جلوگيري كند، خرده گرفت. بگذريم كه در ماجراي مذكور، چنانكه از خبرها بر ميآيد، قضيه ربطي به انتظامات دانشگاه تهران نداشته «و تلاشها براي عدم ورود ايشان به دانشگاه، بيشتر معطوف به نيروهايي بيرون از دانشگاه بود». اينكه در نهايت علت ممانعت از ورود اين استاد برجسته به دانشگاه چه بوده، از آن معماهايي است كه بعيد است، هيچ وقت حل شود. نكته اما آنجاست كه به مصداق «شرف المكان بالمكين» به خاطر داشته باشيم كه دانشگاه تهران يا هر دانشگاه ديگري، اگر فخر و شرفي دارد، به واسطه بزرگاني است كه در آن حضور مييابند. استاد محمدرضا شفيعيكدكني، در رديف نامهايي چون بديعالزمان فروزانفر و سعيد نفيسي و محمدابراهيم باستانيپاريزي و عبدالحسين زرينكوب و عباس اقبالآشتياني و سيد جعفر شهيدي و ايرج افشار و محمدمعين و محمدتقي دانشپژوه و ناصر كاتوزيان و دهها چهره نامدار ديگر، افتخار اين دانشگاه و بلكه تاريخ و فرهنگ معاصر ايران محسوب ميشود. بايسته است مديران دانشگاه و بلكه مسوولان مملكتي تمهيدي بينديشند تا چنين اتفاقهاي تلخ و ناراحتكنندهاي ديگر رخ ندهد. اگر خاطر بزرگي چون شفيعيكدكني كه زبان فارسي و در نتيجه همه فارسيزبانان مديون او هستند، از اين برخورد غيرمسوولانه رنجيده خاطر شود، چه كسي يا كدام نهاد پاسخگوست؟ پيامدي كه گردش اين خبر در رسانههاي داخلي و خارجي به همراه خواهد داشت و تاثيرش بر افكار عمومي چه خواهد بود؟ اين را مقايسه كنيد با زماني كه فلان مقام لشكري يا كشوري ميخواهد براي سخنراني يا هر كار ديگري به دانشگاه بيايد تا ابعاد قضيه روشن شود.