غر میزنیم
مصطفی مشایخی
صبح تا شب، مستمر غر میزنیم
ما اصولا بیشتر غر میزنیم
طبق تحقیقات، حتی توی خواب
یا به پهلو یا دمر، غر میزنیم
صبح بعد از پاشدن از خواب هم
ابتدا یک مختصر غر میزنیم
توی منزل هم اگر ممکن نشد
میرویم این دور و بر غر میزنیم
ظاهرا خوب است، حالی میدهد
علتش این است اگر غر میزنیم
هرکجا باشیم، در آپارتمان
یا که ویلا و کپر، غر میزنیم
پشت رل در مرسدسبنزی قشنگ
یا که بر پالان خر، غر میزنیم
گاهگاهی نمنمک یا زیر لب
گاهگاهی با تشر غر میزنیم
یا که خیلی بدادا همراه با
پیچ و تابی در کمر، غر میزنیم
گاه با کوبیدن یک لنگهکفش
یا دودستی توی سر، غر میزنیم
از کسی هروقت دلخور میشویم
هفتهها کلی پکر غر میزنیم
وقت بیماری که محشر میشویم
بیشتر از سی نفر غر میزنیم
همسفرها بیشتر تک میپرند
بسکه دائم در سفر غر میزنیم
بچه تا میگوید «از بیرون برام
چیپس یا چیزی بخر» غر میزنیم
توی شرکت از مدیر آزردهایم
رو به این مشدی صفر غر میزنیم
یا که از داییکیارش دلخوریم
هی به زنداییقمر غر میزنیم
وقت برگشتن به منزل از سرِ
کوچه یا از پشت در غر میزنیم
چانه و این فکمان اوراق شد
بسکه هی بر همدگر غر میزنیم
ما کماکان نیمی از این عمر را
بیخودی یا بی ثمر، غر میزنیم
نق میزنیم
عبدالرضا قیصری
ما دلیران، با ثمر یا بیثمر، نق میزنیم
در شکست و موقع فتح و ظفر نق میزنیم
توی تاریخ از زمان زندگی در غارها
تا زمان نادر و عصر قجر نق میزنیم
مبحث بعدی ما در حوزه جغرافیاست
از خلیج فارس تا سهم خزر نق میزنیم
چون زمان پهلوی را نسل قبلی نق زدند
همچنان... ایندفعه اما مختصر نق میزنیم
ما معلمها برای دانشآموز و حقوق
ما مهندسها به جان کارگر نق میزنیم
صبحها در تاکسی، در مدرسه... شبها ولی
کنترل در دست، هنگام خبر نق میزنیم
در دبستان موقع زنگ ریاضی ساکتیم
زنگ انشا را ولی از هر نظر نق میزنیم
در نمایش، سینما، موسیقی و نقاشی و...
در همه انواع و اقسام هنر نق میزنیم
پیش روی زورمندان ساکتیم و سربهزیر
چون که یارو رفت مثل شیر نر نق میزنیم!
غربیان با سعی و سختی چیزها آموختند
ما ولیکن راحت و بیدردسر نق میزنیم
در عروسی یا تولد، با وجود خستگی
حین چرخانیدنِ آن شافنر نق میزنیم!
مطلقا فرقی ندارد در هتل یا پنت هاوس
با کمال میل حتی در کپر نق میزنیم
«مصطفی» در شعر طنزش گر فقط غر میزند
ما بهطور جد و با خون جگر نق میزنیم
توی جمع نقزنان حرفهای گر پا دهد
میرویم و ناگهان آنجا ابرنق میزنیم!
طبق آمار جناب مستطابِ بیستوسی
از میانگین جهانی بیشتر نق میزنیم
یکنفر از هر صد انسان در جهان، ایرانی است
هریکی صدتای انواع بشر نق میزنیم!
بخواب
مسلم حسنشاهی
آیا شده مثل آدم، یکلحظه راحت بخوابی؟
دور از هیاهوی مردم، یک جای خلوت بخوابی
یا مثل یکعده بیغم، از بهترینهای عالم
قبل از عبادت بخوابی، بعد ازعبادت بخوابی
سرزنده از سرنوشتت، با حوریان بهشتت
طبق روال گذشته، از روی عادت بخوابی
چون صاحب اختیاری، راهی بهجز این نداری
یا روز اول بمیری، یا تا قیامت بخوابی
آیا شده بچههایت، شبها گرسنه برایت
لالایی نان بخوانند، تا از خجالت بخوابی؟
وقتی غم نان نباشد، یکذره وجدان نباشد
باور بکن میتوانی، تا بینهایت بخوابی
شاعر که باشی چنینی، طوفان بی سرزمینی
آرامشت در سکون نیست، باید به سرعت بخوابی
دکتر نوشته مریضی، از دست خود میگریزی
باید بهجای سرودن، روزی دو ساعت بخوابی!
گیر کردیم این وسط
عبدالله مقدمی
این سخن میگفت روزی با خودش دیوانهای
ای خوشا بیدردسر، چُرتی تهِ ویرانهای
بی سرِ خر حالوحولی، بیفضولی نعرهای
بیهراسی، نشئگی در گوشه میخانهای
عشقوحالی پشت باغی، کیف کوکی در سری
بیخیالِ محتسب دستت رود بر شانهای
چون بلایی خواهد آید بر سرت از هر طرف
بر ستمگرها کشی بیترس، شاخ و شانهای
حیف اما گیر کردیم این وسط چون خر به گل
ما همه در خرج و برجی، گیر قسط خانهای
ای خدا! چیزی بفرما، ای خدا! کاری بکن
یا تو هم، چون من اسیر و لنگ این یارانهای؟!
گفت شیخی پشت بنزی: حرف بیش از حد مزن!
با خدا آخر چرا تو، در چک و در چانهای؟
رفتهای در محضر باریتعالی بیوضو
زلفهای خویش را حتی نکردی شانهای
گفت: عمری با خدا اینطور صحبت کردهام
این شمایی که پی تزیین مهمانخانهای
مرغ را باری، خدا روزیرسان باشد، شما
بهر استحصال خود، دنبال دام و دانهای!
بر جفای خار هجران، صبر بلبل کردهایم
این سخن میگفت روزی با خودش دیوانهای
...