فوتبال زنان ايران هم روزي جام جهاني را ميبيند
نيلوفر حامدي
1- بند كفشش را سفت ميكند؛ نيمخيز كه ميشود جمعيتي چندين هزار نفره تشويقش ميكنند. ميدان بزرگ، مسابقه بزرگ، حريفان بزرگ و حالا و اين روزها چشمهاي بيشتري هم نگاهشان ميكند. كجاي زندگيشان چه كار كرده بودند كه سنشان به اين مسابقات رسيده و شاهد چنين جوي هستند، مشخص نيست اما قطعا خوششانس بودند. خوششانستر از چند نسل قبلترشان كه هنوز بايد براي راضي كردن خانوادههايشان ميجنگيدند. خانوادههايي كه فوتبال را سهم زنان نميدانستند.
2- بعد از سالها تمرين حالا كه به تيم ملي رسيدند انگار هيچ خبري نيست. نه مسابقهاي، نه تورنمنتي. دو سال در ميان صدايشان ميزنند، يك هفته برايشان اردو برگزار ميكنند، به مسابقه ميروند و بيشتر وقتها آنقدر از تمرين دور بودهاند كه با سه باخت به كشور برميگردند. هر بار وعدههايي ميشنوند كه حاكي از تغيير اوضاع و اختصاص بودجه به فوتبال زنان است اما هر بار مثل سال گذشته، دستشان از هر ميداني كه فوتبال حرفهاي ملي در آن برگزار شود، دور ميماند. اوضاع ليگ هم كه تعريفي ندارد. تعداد تيمهاي ليگ به زور به عدد 8 ميرسد و همان تعداد كمكم شروع ميكنند به انصراف دادن. اكثرا هم دردشان بيپولي است.
3- غير از 6 ماهي كه در ليگهاي داخلي با حضور دستكم 15 تيم بازي ميكنند، بقيه سال را درگير مسابقات مختلف هستند. از جام باشگاههاي اروپا گرفته تا جام حذفي. از تورنمنتهاي چند جانبه تا رقابتهاي بين قارهاي. فوتبال همه زندگيشان شده و به معناي واقعي كلمه ورزشكار حرفهاي محسوب ميشوند. حالا حتي مدتي است در برخي كشورها مثل سوييس حقوق مساوي با مردان دريافت ميكنند و در برخي كشورهاي ديگر در پي گرفتن اين حق هستند.
4- تازه يك سال شده كه كمي روي آرامش را ديدهاند. البته نه به اين معني كه ديگر در ليگ دردسر نداشته باشند، نه؛ منتها ديگر تعداد اردوهايشان بهتر شده و كيفيت مسابقات دوستانهاي كه در آن شركت ميكنند هم ارتقا يافته است. حتي حرف مربي خارجي هم برايشان زدهاند؛ هر چند در حد حرف بود. همين يك سال گذشته و كمي توجه و حمايت بيشتر كاري با اين تيم كرده كه دنبال جايگاه بهتر در آسيا هستند.
5- جام جهاني فوتبال زنان اين روزها هشتمين دوره خودش را با حال و هوايي متفاوت تجربه ميكند. پيش از آغاز مسابقات چندين خواننده مطرح جهان براي فوتبال زنان آهنگ ساخته بودند. بيلبوردهاي شهري به ويژه در فرانسه، ميزبان مسابقات صحنه نمايش چهره زنان فوتباليست شده بود. حالا هم كه مسابقات در جريان است، حتي رسانههاي ايران كه تيمش غايب مسابقات است هم به اين رقابتها ميپردازد و از آن مينويسد. رشتهاي كه ورزشكارانش در روزهاي نخست - علاوه بر داخل مستطيل سبز بايد با تمام دنيا هم براي اينكه عشقشان فوتبال است ميجنگيدند - حالا جلد اول خيلي از روزنامهها را به چهره خودشان اختصاص دادهاند.
6- فوتبال زنان ايران اگر چه فاصله زيادي با ساير تيمهاي حاضر در اين رقابتها دارد اما جايي كه اين روزها در آن ايستاده، نقطهاي است كه 10 سال پيش، تصورش را هم نميكرد. اگر چه به اندازه تيم امريكا درآمد ندارد، اگر چه به اندازه فوتبال زنان ژاپن بودجه و برنامه ندارد، اگر چه مثل برزيل باسابقه نيست، اگر چه همچون فوتبال آلمان مديران دلسوز ندارد، اما اميد دارد؛ عشق دارد. فوتبال زنان ايران بازيكناني دارد كه در ذهنشان روياي توپ زدن در جام جهاني را ميبافند و روزي ميرسد كه اين رويا را زندگي كنند. شايد به عمر ورزشي سارا قمي و الهام فرهمند و زهرا قنبري نرسد، اما حتما نسل آينده فوتبال زنان ايران هم روزي، وقتي بند كفشش را بست و سرش را بلند كرد، ورزشگاهي را ببيند كه گويندهاش ميگويد: خانمها، آقايان، به جام جهاني فوتبال زنان خوش آمديد.