درباره نمايش «كوريولانوس» به كارگرداني مصطفي كوشكي
فلسفه نبرد سلبريتيها و فرودستان
سروناز آقازماني
اين روزها نمايش «كوريولانوس» به نويسندگي ويليام شكسپير و كارگرداني مصطفي كوشكي در تئاتر مستقل روي صحنه رفته كه محصول تمرين بازيگران تازهكار زيرنظر كوشكي است.
گروهي اعتقاد دارند كه نمايشنامه «كوريولانوس» شكسپير اصلا مهم نيست و مورد توجه هم قرار نگرفته است! در وهله اول بايد اين گزاره را رد كنيم و به اين دوستان بگوييم كه به نظرتان برتولت برشت آلماني از كدام نمايشنامه شكسپير اقتباس كرده است؟! آيا او تنها يك نمايشنامه از اين نويسنده انگليسي را لايق اقتباس ندانست كه همين كوريولانوس باشد؟ اگر به ويكيپديا رجوع ميكنيد و نقدهاي آبكي مينويسد واي به حال نقد و انتقاد. نمايشنامه شكسپير بهطور خاص به نظامهاي سياسي و رابطه مردم و قهرمانان سياسي ميپردازد و با همين تفسير بهشدت انضمامي عمل ميكند و دست به نقد سبك زندگي درباريان دوران خود ميزند. از اين منظر، انتقاد اول به اجراي كوشكي اين است كه
اي كاش نمايشنامهاي سياسي با رويكردي انضمامي (داراي زمان و مكان مشخص) و باتوجه به شرايط زندگي روزمره ايرانيان حاضر نوشته و اجرا ميشد. با اين حال او از «دراماتورژي انضمامي و انتقادي» بهره ميگيرد. كار كوشكي بسيار مهم است، زيرا كيفيت اجرايي مناسبي دارد و براساس ايده كارگرداني پيش ميرود و به متن وابسته نيست. البته اين گزاره مخالفان و موافقان فراواني دارد ولي اغلب نظريات كارگرداني براساس مطالعات اجرايي پيش ميرود و متن نيز همان واژگان روي كاغذ است تا وقتي هم شكل اجرايي به خود نگيرد خبري از تئاتر نخواهد بود. داستان به سرداري رومي و قهرمان به نام گايوس مارسيوس كوريولانوس ميپردازد كه ميخواهد رهبر سياسي شود، ولي درگيريهاي او با مردم و توهينهاي او نسبت به مردم باعث ميشود تا مردم به او حملهور شوند و او هم به منظور انتقام سراغ دشمنان ميرود و اتحادي خطرناك را شكل ميدهد؛ پس ساختار اين درام براساس انتقام شكل گرفته اما نبايد از نگاه طبقاتي شكسپير غافل شد. او يك نبرد طبقاتي را نشان ميدهد كه در آن اشراف و نظاميان در يكسو هستند و مردم پابرهنه و گرسنه هم در سوي ديگر. اقتباس برشت را هم ميتوان باتوجه به يكي از شعرهاي او تحليل كرد، زيرا او ميسرايد: «و چون جنگ در پنجمين بهار نيز/ دورنمايي از صلح را نشان نداد/ سرباز تصميم خود را گرفت/ و به مرگي قهرمانانه مرد.» شكسپير نگاهي هوشمندانه و تحليلي به جنگ دارد و سرداران را «قهرمان مردم» ميداند ولي برشت بهشدت ضدجنگ است و سربازان را قهرمان ميداند. كوشكي در كارگرداني خود به مردم ميتازد و آنان را تودهاي خيانتكار، تنآسا، در حال خواب و خوردن و باري به هر جهت ميبيند و قهرمانان هم مانند سلبريتيهاي امروز هستند. او رسانههاي جمعي و پرچمهاي كشورهاي مختلف را هم نمايش ميدهد حتي موسيقي اخبار شبكه بيبيسي را هم مدام پخش ميكند. در پايان بايد به كيفيت بسيار بالاي بازيگر نقش كوريولانوس اشاره كنيم كه ديدني است.