به بهانه اجراي نمايش «اژدهاي طلايي» در سالن استاد ناظرزاده كرماني
راز آن دندان كه بر فراز ما پرواز ميكرد
محمدحسن خدايي
گويي نويسندهاي چون رولند شيمِلْفِنيگ در نمايشنامه «اژدهاي طلايي» واجد نوعي وجدان معذب است در باب مهاجران بينام و نشان. همان تودههايي فاقد اوراق شناسي كه ساعتها در آشپزخانه رستوراني چون اژدهاي طلايي در دل كشورهاي توسعه يافته تا سرحد مرگ به كار گرفته ميشوند. رولند شيمِلْفِنيگ از ياد نميبرد كه چگونه با سنت روايي برشت، مطرودان جهان سرمايه را خطاب كند. بنابراين با نمايشنامهاي روبهرو هستيم كه شخصيتها مقابل تماشاگران ميايستند و منطق رئاليستي جهان سرمايهداري را دچار وقفه ميكنند. يك جهان استعاري و شاعرانه كه در آن دندان سوراخ شده يك دختر جوان، محلي است براي گردهمايي خانواده. جهاني كه در آن رابطه مورچهها و جيرجيرك مناقشهآميز است. اشاره به اخلاق مورچهها در انباشت آذوقه و در نهايت به انقياد كشاندن جسم و روح جيرجيرك بينوايي كه تمام تابستان را سرخوشانه زيسته. فرم روايي همراه است با تقطيع، مونتاژ و درهمتنيدگي مكانها، فضاها و زمانها. در پي بازتوليد آن حس و حالي كه كارگران در يك آشپزخانه پر رونق دارند. حتي جابهجايي جنسيتها و فاصلهگذاري مدام آنان در باب روايت هويت خود و ديگري همچون يك تمهيد سياسي و زيباشناسانه عمل ميكند. گويي در جهاني به سر ميبريم كه گرفتار سرگشتگي نشانههاست. جايي كه جهان سرمايه همچون آشپزخانه رستوران اژدهاي طلايي براي جلب مشتريان مملو از كارگراني بينام و نشان است. علي پروشاني در مقام مترجم، طراح و كارگردان تلاش كرده به جهان اخلاقي، اجرايي و زيباشناسانه رولند شيمِلْفِنيگ نزديك شود. تا حدودي اين گرايش به سرانجام رسيده اما نمايشنامه از اجرا جلوتر است. در واقع منطق روايي نمايشنامه مبتني است بر فشردگي و درهم تنيدگي مكاني و زماني. به نظر ميآيد صحنههاي مختلف، شيوههاي اجرايي متفاوتي را طلب ميكند. تمايزي كه منطق سيال و شاعرانه نمايشنامه ميسازد و اشارهاي است بر بيخانماني انسان مهاجر معاصر. رولند شيمِلْفِنيگ جهاني چالشبرانگيز آفريده كه اجرايي كردن آن مهندسي دقيقي لازم دارد. فيالمثل جابهجايي لحنها، لباسها و شخصيتها اگر واجد نوعي نظم و زمانبندي مناسب نباشد، ميتواند به اجرايي شتابناك و پرمخاطره دامن زند. نكتهاي كه گاهي در اجراي علي پروشاني مشهود است. بنابراين تلاش گروه اجرايي ميتواند معطوف به اين تمايزبخشي صحنهها و يافتن بهنگامترين شيوه اجرايي باشد. در باب بازي بازيگران با توجه به سياليت نقشها و جنسيتها، اجراي اژدهاي طلايي، چالش جذابي است. صبا پويشمن، جوانترين بازيگر گروه و البته تاثيرگذارترين آنهاست. خطابهاي كه او هنگام مرگ خود بيان ميكند، درخشان است و استعاري. ابراهيم عزيزي و حسين اميدي تكميل كننده يكديگرند. هر دو مدام با تغيير پوشش، جنسيتهاي متفاوتي را اجرا ميكنند. مرضيه بدرقه و محسن نوري، مورچه و جيرجيرك عجيب و غريب نمايش هستند. بماند كه همگيشان كارگر آشپزخانه اژدهاي طلايياند.