بخش اول از گفتوگو با سردار محمد مسعود زاهديان؛ رييس پليس مبارزه با مواد مخدر، ديروز منتشر شد. تشريح ردزني تراكنش داخلي و برونمرزي قاچاق مواد مخدر توسط اتاق مقابله با پولشويي در پليس مبارزه با مواد مخدر، محور غالب بخش اول اين گفتوگو بود. اتاق فكر قاچاق مواد مخدر كه ابعاد و چهره اين تجارت را مطابق ذائقه شكلي و ماهوي دنياي مدرن تنظيم ميكند، از ابتداي هزاره سوم، براي حفظ صفر تا صد گردش مالي بازار جهاني عرضه و تقاضاي مواد مخدر از چنگ دستگاههاي مقابله با قاچاق، به اعضاي شبكه خود سرمايهگذاريهاي جذابي همچون راهاندازي پمپ بنزين، موسسات نيكوكاري، سوپرماركت و رستورانهاي زنجيرهاي، باشگاههاي شبانه يا پاركهاي ورزشي و تفريحي، خريد و فروش ملك و خودرو و اقسام كالاهاي سرمايهاي را پيشنهاد ميدهد. البته پذيرش هر پيشنهاد، بسته به سطح تجارت و كشش بدنه اقتصادي در كشور مبدا و مقصد است. به عنوان مثال، شبكه قاچاق اروپا كه در مركز رونق اقتصادي جهان فعال است، دامنه اين سرمايهگذاري را تا سطح تاسيس هتلهاي 5 و 7 ستاره پيش ميبرد علاوه بر آنكه شائبههايي هم از ورود سرمايه كارتلهاي چندمليتي مواد مخدر به بازارهاي استراتژيك جهاني؛ بازار نفت، دارو، سهام و اسلحه وجود دارد اما شايد در جهان سوم، جانمايي پولهاي به دست آمده از تجارت مواد مخدر، نيازمند عرصه خردتر يا متفاوتتري باشد. حراجهاي بزرگ هنري و سينما در كشورهاي جهان سوم، از بهترين پوششهاي تراكنش قاچاق مواد مخدر هستند و پليس مبارزه با مواد مخدر ايران هم در اتاق مبارزه با پولشويي، در حال بررسي سرنخهاي احتمالي از اين پوششهاست كه زاهديان، ديروز در پاسخ به «اعتماد» از شائبههاي مطرح در اين باره گفت. سوالات «اعتماد» و پاسخهاي رييس پليس مبارزه با مواد مخدر در بخش دوم اين گفتوگو، برخي وجوه عملياتي و اطلاعاتي مبارزه با مواد مخدر را روشن كرده است.
اعلام شد كه ظرف 40 سال گذشته 15 هزار تن كشفيات بر پايه ترياك داشتيم. چند برابر اين مقدار از ايران خارج شده و چند برابر اين مقدار در ايران مصرف شده؟
اين عدد در دورههاي مختلف و بسته به تعداد معتادان، تعداد پستهاي ايست و بازرسي و حتي تعداد ماموران مرزي متفاوت بوده. دورهاي كه ورود مرزي مواد مخدر بيشتر بوده، مصرف داخلي يا ترانزيت مرزي هم بيشتر بوده.
يعني در دهه 70 كه شبكه قاچاق افغانستان، ايران را به عنوان مسير ترانزيت انتخاب كرد.
آن زمان كه سيم خاردار و ديواركشي مرزي نداشتيم، شايد مقدار ورودي مواد مخدر از افغانستان و ترانزيت از مرزهاي ايران و مصرف در داخل كشور بيشتر بوده باشد اما حالا شرايط متفاوت است، نظارتها بيشتر شده، شناساييمان كاملتر شده، اشراف اطلاعاتي بيشتري هم داريم.
بيشترين مقدار ترانزيت در كدام دهه بوده؟
قطعا در دهه 70 ميزان بيشتري ترانزيت ميشده اما در همان زمان، توليد مواد مخدر در افغانستان هم كمتر بوده در حالي كه حالا، ميزان توليد بيشتر شده و مسيرهاي ترانزيت از مبدا افغانستان هم تغيير كرده؛ مسير جنوب و شمال افغانستان فعالتر شده و اخباري در دست داريم كه از انتقال هوايي مواد مخدر توسط نيروهاي غربي خبر ميدهد و در حال بررسي صحت اين اخبار هستيم.
انتقال هوايي مقدار خرد؟
تناژ را با هواپيما جابهجا ميكنند. به مقصد اروپا، به مقصد امريكا. سال 2001، كل توليد ترياك افغانستان 185 تن بود و 5 سال بعد از حضور امريكاييها در افغانستان به 8هزار و 400 تن رسيد. امريكاييها ميگفتند ما به افغانستان آمدهايم تا با توليد مواد مخدر مبارزه كنيم و در اين كشور، امنيت برقرار كنيم ولي حالا ميبينيم كه حضورشان در خاك اين كشور، باعث افزايش توليد ترياك شده و اين اتفاق، نشان ميدهد كه اتفاقا، ارادهاي براي افزايش توليد ترياك در افغانستان وجود داشته و امريكاييها هم ميتوانستند با توليد مواد مخدر مبارزه كنند و نكردند و كنار مزارع خشخاش، عكس يادگاري گرفتند و به جاي جنگ با قاچاقچيان، مردم بيگناه افغانستان را قتل عام كردند. وضعيت توليد ترياك در افغانستان، نشان ميدهد كه اتفاقا، انگيزه حضور نيروهاي خارجي در اين كشور، انتقال مواد مخدر و استفاده از ظرفيت قاچاق مواد مخدر براي تامين نيازهاي اقتصادي مردم اين كشور بوده تا به اين شيوه، مردم را نسبت به حضورشان، وادار به سكوت كرده باشند.
آيا در ايران شواهدي از ناركوتروريسم پيدا كردهايد؟
گروههاي افراطي مثل جيش الظلم، در مرزهاي شرقي ما فعال هستند و در عمليات درگيري، از اين گروهها مواد مخدر در كنار سلاح و مهمات سنگين كشف كرديم.
كشفيات خرد؟
كشفيات عمده. قاچاق مواد مخدر، منبع تامين مالي اين گروههاست. در غرب كشور، نيروهاي پژاك و پكك، با دريافت يارمتي (كمك مالي در زبان كردي) از تردد محمولههاي قاچاق تغذيه ميشوند و گزارشهايي هم از فعاليت لابراتوارهاي توليد هرويين در خاك تركيه و پشت مرزهاي شمال غرب داريم كه اين اقدام هم، براي گروههاي تروريستي، درآمدزايي داشته و منابع مالي حاصل از فروش هرويين توليد شده، در چرخه جهاني، به بانكهاي اروپايي و عربستان ميرسد و دوباره به اين گروهها تزريق ميشود.
پس در غرب و شرق كشور با ناركوتروريسم مواجهيم. همسايه شرقي ما، قطب توليد مواد مخدر است اما شمال غرب و غرب كشور، مسير ترانزيت محسوب ميشود و خروج توليدات افغانستان، از اين سمت اتفاق ميافتد؛ ضمن اينكه در غرب، تحركات ضد انقلاب بيشتر است. ناركوتروريسم را در كدام قسمت نگران كنندهتر ميبينيد؟
هر دو نگرانكننده است و اولويت ما براي مقابله، غرب و شرق است. هرجا كه منابع مالي براي فعاليتهاي تروريستي ايجاد كند، پول به دست آمده براي سلاح و مهمات و بمب و انتحار و انفجار خرج خواهد شد. اين اتفاق، ميتواند در غرب يا جنوب يا شرق رخ بدهد. درست است كه در مبادي ورودي، تلاش بيشتري براي ورود هرچه بيشتر موادمخدر خواهند داشت چون از اين طريق، درآمد بيشتري هم ميتوانند داشته باشند. اما در نقطه خروج هم به شرط تقويت مالي، با مرزباني درگير ميشوند. پس هر دو نقطه بايد مسدود شود تا تامين مالي اين گروهها به صفر برسد.
در حال حاضر ما از مسير تركيه بابت ورود روانگردانهاي نسل جديد NPS در معرض خطر هستيم. از مرز شرق و جنوب شرقي هم كه مواد بر پايه ترياك و شيشه افغانستان وارد ميشود و شمال غرب، مسير ترانزيت است. شرايط همسايههاي اطرافمان چطور است؟ غرب و شرق و جنوب و شمال از بابت بازار توليد و توزيع و مسيرهاي ترانزيت چه شرايطي دارد؟
امروز، همه دنيا از موادمخدر آسيب ميبيند و برخي كشورها، علاوه بر اينكه آسيب ميبينند، به همسايگانشان هم آسيب ميزنند. اهتمامي كه در جمهوري اسلامي براي مبارزه با مواد مخدر شاهديم، در بسياري از كشورهاي همسايه ما وجود ندارد. كشفيات ما در غرب كشور، اغلب، قرصهاي اكستاسي است اما با ورود اسيدها و پيشسازهاي شيميايي با توليد مخدرها و روانگردانها از غرب و جنوب كشور هم مواجهيم؛ مواد شيميايي كه به صورت ترانزيت، از غرب و جنوب كشور به افغانستان ميرود و در مواردي، به دليل ملاحظات گمركي و تفاهمنامههاي گمركات، حتي مجاز به كنترل برخي از اين بارها هم نيستيم مگر آنكه دلايل مستند و قوي درباره وجود محموله قاچاق در اين بارهاي ترانزيت داشته باشيم. ممكن است يك محموله انيدريد اسيد (پيشساز هرويين)، در قالب روغن موتور از تركيه به مقصد افغانستان ترانزيت شود. اين محموله را ما در مرز ايران باز نميكنيم. اين محموله، در ورودي مرز ايران توسط گمرك پلمب ميشود و در خروجي مرز هم، با همان پلمب، به گمركات كشور همسايه تحويل ميشود. حالا اگر داخل اين محموله به جاي روغن موتور، انيدريد اسيد به مقصد افغانستان باشد، ما اشراف پيدا نميكنيم چون نه فرصتي براي كنترل تمام محمولههاي ترانزيت هست و نه امكانات لازم براي كنترل همه اين محمولهها داريم. بر اساس مقررات گمرك، كل بار ترانزيت قابل كنترل و بازگشايي نيست. از گمرك ما هم روزانه حداقل دو هزار كانتينر ترانزيت رد ميشود.
كنترل بار ترانزيت حتي براي پليس مبارزه با مواد مخدر هم امكانپذير نيست؟
مگر اينكه دلايل و مستندات قوي براي باز شدن پلمب كل محموله داشته باشيم. بارها در گمرك با محموله ماشين دست دوم يا اوراقي به مقصد افغانستان مواجه شدهايم كه نميدانيم اينبار، چه كاربردي در افغانستان دارد. چندي قبل، در گمرك يك محموله آهن قراضه كشف كرديم كه در امارات به مقصد افغانستان بارگيري شده بود. ترفند قاچاقچيان پيشساز اين است كه در امارات، كانتينر را تا نيمه با آهن قراضه پر ميكنند، وسط كانتينر، بشكههاي اسيد جاسازي ميشود و روي بشكهها را مجدد، با آهن قراضه پر ميكنند. آنها ميدانند كه اگر در گمرك، بخواهيم آهن قراضهها را از كانتينر خارج كنيم تا كل محتواي كانتينر چك شود، جاسازي دوباره آهن قراضهها غيرممكن است.
يعني كار پليس را سختتر ميكنند كه پليس از كنترل بار منصرف بشود.
و با اين شيوه، ريسك پذيري كار خودشان را هم پايين ميآورند چون تصورشان اين است كه پليس به بار آهن قراضه مشكوك نميشود. ما از داخل مغز پسته و بافت فرش، مواد مخدر كشف كرديم. يكي از كشفيات ما، جاسازي پيشساز از تانكر پر شده با گاز مايع بود؛ تانكري كه هر لحظه قابليت انفجار داشت. قاچاق، بسيار پيچيده است و ما هم به واسطه محدوديت و ضعف تجهيزات كه با تحريمها، بيشتر هم شده، نميتوانيم تمام محمولههاي قاچاق در مسير ترانزيت را بازرسي كنيم و بخشي از اين محمولهها، از دست ما در ميرود. البته موارد ترانزيت پيشساز از ايران بسيار كم است اما صفر نيست و به دليل همسايگي با تركيه و عراق، خطر ترانزيت پيشسازها از مسير ايران به مقصد افغانستان، بسيار جدي است. اما بنا بر گزارش افسران رابط، ترانزيت قاچاق پيشسازها معمولا از مسير پاكستان است چون پاكستان براي قاچاق پيشسازها امنتر است و دسترسي به مسير دريايي، بيشتر است و مسير پاكستان به افغانستان، نزديكتر است و مهمتر از همه اينكه ترانزيت پيشسازها، منافع پاكستانيها و حتي منافع آيساي (دستگاه نظامي تحت امر امريكا و اروپا در پاكستان) را هم تامين ميكند.
پس ما در مرز غرب با خطر فعاليت لابراتوارهاي هرويين و ورود پيشسازها براي ترانزيت به سمت مرز شرقي مواجهيم. خطر عراق براي ما چيست؟
وضعيت عراق هيچ حساب و كتابي ندارد.
ولي شبكه قاچاق مواد مخدر، براي رقابت با افغانستان، در توليد ترياك فعال شده.
گزارشهايي داريم كه در برخي مناطق عراق، كشت ترياك انجام ميشود و با توجه به شرايط امنيتي عراق ممكن است در آينده توسعه پيدا كند. ما به همكارانمان در عراق اين خطر را گوشزد و منعكس و براي توانمند سازي پليس عراق، اقدامات مشتركي هم با آنها شروع كرديم. نگراني ما از بابت روانگردانهاي نسل جديد NPS اين است كه اين مواد، صرفا از تركيه نميآيد بلكه بيشتر از طريق مرز هوايي به كشور ما ميرسد. يك دفترچه صد برگ حاوي NPS، حداقل براي 40 هزار نفر جوابگوست و هيچكسي هم در نگاه اول، متوجه نميشود كه اين دفترچه چيست و به چه درد ميخورد.
هنوز هم در قانون مبارزه با مواد مخدر، پيشبيني براي برخورد با اين مواد نداريم؟
پيشبينيها در بازنگري قانون جديد اعمال خواهد شد. از شيوع مصرف گل هم نگرانيم چون امكان توليد و تكثير گل در گلخانهها فراهم است و همين امكان، كار ما براي برخورد با زمينه توليد را بسيار دشوار ميكند. چندي قبل، گلخانهاي را كشف و ضبط كرديم كه مجوز توليد صيفيجات گرفته بود و حتي براي همين مجوز، وام هم گرفته بود و از امكانات دولتي استفاده ميكرد. اما غير از خطر گسترش توليد داخلي، با واردات قاچاق بذر گل و تجهيزات كشت از اروپا و تبليغ فروش اين ادوات در فضاي مجازي هم مواجهيم كه تا به حال، چند باند مهم فروشنده بذر و اين ادوات را شناسايي و دستگير كرديم. بخش پايش و رصد فضاي مجازي ما، بر خريد و فروش غيرقانوني انواع مواد اعتيادآور در فضاي مجازي نظارت دارد اما به هر حال با اين تهديدها مواجهيم.
در روند مبارزه با جرايم سازمانيافته، خبرچينهايي با دستگاه مقابله همكاري ميكنند كه ممكن است خودشان هم از عوامل همان شبكه جرم باشند. علاوه بر اين، ماموران دستگاه مقابله هم گاهي بايد در اين شبكهها براي كسب اطلاعات و زمينگير كردن شبكه نفوذ كنند و شايد مشهورترين مصداق اينكه عوامل پليس ماهها به صورت نفوذي در خاك سفيد حضور داشتند تا بالاخره «خاك سفيد» تخريب شد. در مورد اين خبرچينها و نفوذيها بگوييد.
لازمه كار اطلاعاتي، حضور در محيط جرم است. در محيط جرم هم اگر با محاسن و تسبيح و لباس نيروي انتظامي برويد، چيزي نميبينيد. بايد نفرِ شما، همرنگ همان جماعت بشود و بتواند خودش را تطبيق دهد تا در لايههاي پنهان شبكهها نفوذ كند و بفهمد كه آقاي ايكس كجا خريد و فروش ميكند، چطور خريد و فروش ميكند، انبارش كجاست، چطور و از كجا مواد به دستش ميرسد، چه وقت پولش را ميگيرد، چطور پولش را جابهجا ميكند. تمام اين موارد را ما با كار اطلاعاتي به دست ميآوريم. بخش مهمي از اين اطلاعات، توسط ماموران خودمان به دست ميآيد كه در پوششهاي مخفي، وارد شبكه جرايم سازمانيافته ميشوند كه شرايط خاص خودش را دارد. بخشي از اطلاعات مورد نياز را هم مجبوريم بخريم و از عناصر كنار گوش قاچاقچي، براي دسترسي به اين اطلاعات استفاده كنيم. حتما براي رسيدن به اين اخبار و اطلاعات، بايد از افراد آلوده و حتي از قاچاقچياني كه دستگير ميكنيم، براي شناخت همكاران و رقبايشان بهرهبرداري كنيم تا به اطلاعات ناب براي برخورد با شبكه قاچاق برسيم. اين فرآيند، بسيار پرخطر و سخت است اما اصل كار ما هم همين است كه همه ما، از خودِ من تا درجهدار اين مجموعه در زمانهاي مختلف اين كار را انجام دادهايم.
ممكن است بين شهداي مواد مخدر، ماموران نفوذي باشند كه بر اثر لو رفتن به شهادت رسيدهاند؟
بله حتما. شهيد احمدپور يكي از همكاران ما بود كه در شبكه قاچاق سيستان و بلوچستان نفوذ كرده بود و هويتش لو رفت و اشرار، او را مثله كردند. جنازهاش هم سالها مخفي بود تا وقتي يك نفر از همان شبكه را دستگير كرديم و محل اختفاي جسد شهيد را لو داد و توانستيم جنازه را برگردانيم.
هرجا كه منابع مالي براي فعاليتهاي تروريستي ايجاد كند، پول به دست آمده براي سلاح و مهمات و بمب و انتحار و انفجار خرج خواهد شد.
لازمه كار اطلاعاتي، حضور در محيط جرم است. در محيط جرم هم اگر با محاسن و تسبيح و لباس نيروي انتظامي برويد، چيزي نميبينيد.