دريابندري، ايستاده بر قله ترجمه
كاوه ميرعباسي
استاد نجف دريابندري بزرگترين مترجم زنده ايراني است. دريابندري كارنامه درخشاني در حوزه ترجمه دارد و با بيش از نيم قرن سابقه در امر ترجمه، از اولين كساني است كه به رعايت سبك نويسنده در كارش پي برد و آن را دقيق و موبهمو رعايت كرد. اگر آثار مختلف با ترجمه استاد نجف دريابندري را باهم مقايسه كنيد، ميبينيد نثر «متفكران روس» آيزايا برلين با «پيامبر و ديوانه» جبران خليل جبران و «بازمانده روز» كازو ايشيگورو كاملا متفاوت است. در هر كدام از اين آثار ما به نثر دريابندري برنميخوريم و اصلا ردپايي از او نميبينيم. در اين آثار به طرز شگفتانگيزي با مهارت مترجم در بازآفريني سبك نويسنده مواجه ميشويم؛ از اين رو ميتوان بزرگترين دستاورد نجف دريابندي را اين نكته مهم دانست و بعد اضافه كرد كه اين مترجم بزرگ، در زمينههاي داستاني و غيرداستاني آثار بسيار مهمي را براي ادبيات ايران ترجمه كرده است.
من در 18 سالگي «تاريخ فلسفه غرب» اثر برتراند راسل را با ترجمه نجف دريابندري خواندم. اين اولين گامي بود كه در زمينه فلسفه به بركت ترجمه دريابندري برداشتم. اين مترجم در زمينه تاريخ سينما هم كتابي به فارسي برگردانده است و علاوه بر آن ترجمههاي خلاقانهاي را هم در كارنامه خود دارد كه نمونه آن را در «چنين كنند بزرگان» ويل كاپي ميبينيم. در اين اثر دريابندري طنز را به شكل زيبايي درآورده است، البته او در مقدمه ذكر كرده كه در ترجمه اين اثر دست خود را باز گذاشته و آن را آزادانهتر ترجمه كرده است. متاسفانه چند سالي است خوانندگان ايراني از ترجمههاي او محرومند، ولي به قدري دستاورد نجف دريابندري ارزشمند و ماندگار بوده كه جايگاه رفيع او تا سالها و سالها در ادبيات ايران حفظ خواهد شد.