چرخ آموزش و پرورش
بدون وزير هم ميچرخد
عبدالجليل كريمپور
وقتي نقبي كلي به پيشينه وزارت فخيمه آموزش و پرورش در يكي دو دهه اخير ميزنيم، فكر تحول در اين نهاد را فقط يك شوخي ميبينيم، از اعتبار اين نهاد دل برميكنيم و كليشهوار آن را به جلو هل ميدهيم! در آموزش و پرورش ما نه به آموزشش ميتوان دل بست و نه به پرورش. روزگاري شده كه سواد را نه اعتباري بر جاي مانده و نه براي آن برنامهاي در انتظار است! آنچه ميبينيم شعارهاي فراوان است و آنچه ميجوييم و نميبينيم جايگاه نيكو براي اين نهاد! يكي زيادياش ميخواند و ديگري بيخيالش ميشود. يكي فراموشش ميكند و ديگري به دلخوشي بسنده ميكند. اين است سرنوشت جايگاهي كه بايد انسان خوب و وظيفهمدار و اخلاقي و متفاوت تربيت كند. حالا ما در اين نهاد به دنبال مسوولي ميگرديم كه برايش دل بسوزاند و كمي از دغدغههاي فراوانش كم كند ولي شوربختانه چرخ اين نهاد، بيمسوول هم ميچرخد كه نه نيازي به دغدغهمندي است و نه برنامههاي جامع و اثربخش! اما چه بايد كرد؟ آيا بايد بنشينيم و دل به بيبرنامگيها بدهيم و بيهيچ اميدي كليشهوار، راههاي تكراري را ادامه دهيم يا اينكه معلم بمانيم و اثربخشيمان را اعمال كنيم؟ معلمي كه بيهيچ چشمداشتي، دل در طبق اخلاص نهاده و براي آگاهي بخشي دانشآموزش با همه موانع ميجنگد و آن هنگام است كه احدي به خود جرات نميدهد او را به تعطيلي و كنكور و مزخرفاتي اينچنيني تحقيرش كند! آن گاه است كه حتي صدا و سيما هم نميتواند به مذاق خود يك طرفه به قاضي رود و فرصت دفاع را محو كند و آن گاه است كه فرقي نميكند كدام وزير بيايد تا كه او هم نتواند هيچ تغييري ايجاد كند. راستي چه كسي در اين روند بيبرنامه مقصر است، مسوول، معلم، محتوا، كنكور، آينده يا همه؟ به هر حال سخن از بيمهري است و گفتارهاي هميشگي و همه كساني كه به هر در ميزنند تا مسوول شوند و آن گاه نتوانند هيچ كاري از پيش ببرند. بيگمان اگر اين نهاد را به معلمانش واگذاريم و از مسوولانش بكاهيم شايد هدفمندتر راه به سرمنزل مقصود ببرند.
معلم