ادامه از صفحه اول
مجمع و اتفاقنظر داخلي
در شرايط پرتنش منطقه، طبيعي است كه بايد از اثرگذاري خود در مجمع عمومي و ديدارهايي كه در اين حاشيه اتفاق ميافتد، حداكثر بهرهبرداري صورت بگيرد. فرآيندهاي منجر به صلح و عدم تخاصم، طوري كه طرفين مخاصمه را دربر بگيرد و منافع جمهوري اسلامي ايران را هم تامين كند، طبعا در دستور كار سفر هيات ايراني به مجمع عمومي سالانه سازمان ملل متحد است.
بهطور خاص مسائل ايران و كشورهاي 1+5 و خصوصا سرنوشت برجام، دستور كار ديگري است كه انتظار ميرود در حاشيه ديدارهاي مجمع عمومي سازمان ملل دنبال شود و اتفاق مهم و اثرگذاري را به دنبال داشته باشد. باتوجه به جهتگيريها و رهنمودهايي كه سياستگذاران عالي كشور و مقام معظم رهبري، چه اخيرا و چه در جلساتي كه قبلا با دولت و شوراي عالي امنيت ملي داشتند، اميد است كه موضوع به سمتي برود كه با بازگشت ايالاتمتحده امريكا به ميز برجام و تشكيل دوباره گروه 1+5 در ايران، بار ديگر شاهد احياي مذاكره باشيم. اين چيزي است كه انتظار ميرود در مجمع عمومي سازمان ملل اتفاق بيفتد.
سال گذشته با اتفاقاتي كه در اين مجمع و جلسه شوراي امنيت به رياست ترامپ افتاد، مجموعا فضايي به وجود آمد كه به انزواي ايالاتمتحده امريكا و پيروزي گفتمان جمهوري اسلامي منجر شد.
اميدواريم دولتمردان ايالاتمتحده امريكا امسال با درنظر گرفتن تجربهاي كه سال گذشته در مجمع عمومي و شوراي امنيت داشتند، در مجمع شركت كنند، خصوصا كه دو اتفاق مهم رخ داده كه فضا را نسبت به سال گذشته متفاوت كرده است و آن عدم حضور دو عنصر جنگطلب گروه موسوم به گروه بي در نشستهاي مجمع عمومي امسال است؛ يكي بنيامين نتانياهو، نخستوزير جنگطلب و كوتهنظر رژيم غاصب صهيونيستي و ديگري جان بولتون مشاور جنگطلب سابق رييسجمهور ترامپ است كه به تازگي از سمت مشاوره بركنار شد.
طبعا رييسجمهور و هيات همراه پيش از سفر هماهنگيهاي لازم را در سطوح عالي به عمل ميآورند. اميدواريم كه اين هماهنگيها به سياستي منسجم و برنامهاي مدون، قدرتمند و عملي انجاميده باشد و با حمايت و پشتيباني از داخل همراه شود. جناحها و طيفهاي سياسي داخل كشور هم، به جز اقليتي معدود و محدود، به نظر ميرسد با دستور كار هيات ايراني در مجمع هماهنگ و همانديش هستند و به مقولاتي چون صلح در منطقه، ضرورت روشن شدن سرنوشت برجام و احياي آن در صورت بازگشت امريكا به مسير تعهداتش اعتقاد دارند. به جز آن اقليت كه صدايشان هم معمولا بلند است، اكثريت جامعه و نيز طيفهاي سياسي با گرايشهاي مختلف اصولگرا، ميانهرو و اصلاحطلب، همه بر درستي دستور كار دولت اتفاقنظر دارند و از رييسجمهور و ديپلماتهاي ايراني در اين سفر حمايت خواهند كرد.
زادروز جان جهان
امروز ميتوانست سرشار از مهر باشد، شبيه هفتاد و سومين زادروزت كه در دفتر جهان سخن گلچيني از سرآمدان فرهنگ، ادب، هنر و موسيقي اين سرزمين به افتخار وجود نازنينت گرد هم آمدند و اينگونه بودن و ماندنت را شادباش گفتند و تو از انسانيت گفتي، از مردمي كه همه غرورت هستند، از فرهنگي كه تمام قد به آن ميبالي، از شادي كه سخاوتمندانه آن را تقسيم ميكني و از زندگي كه برايت جز ديدار نيست! حالا اما زندگي ما بدون ديدارت چقدر كم دارد، چقدر تهي و كم وزن شده اين روزها! تو در سرزميني باليدي كه «سر عشق» ميداند و سر تعظيم بر «آستان جانان» فرود ميآورد. دياري كه از جلوه «سرو چمان»ش كه قد كشيده تا «آسمان عشق» غافل نميماند. ما نميخواهيم ستايشگر شكوه از دست رفته باشيم، نميتوانيم مرثيهخوان اسطورههاي خاموشمان باشيم. ما نبايد تبحرمان بدرقههاي حسرتباري از افتخار باشد بر شانههاي ندامت وقتي رد آدمها و دامنه وجودشان را در هويت مليمان و جوهر شريعتمان ميبينيم. ما ميدانيم قدمت تاريخ و عظمت بناهايش تنها بر تارك هستي انسانها پايدار و ماناست. وقتي آدمهايي در اين ديار هستند كه حضورشان رويدادي است برآمده از دل تاريخ و درهمتنيده با مليت و طريقتمان، دلواپس نميشويم و هياهو نميكنيم. از آدمهايي حرف ميزنم كه هستند اما نيستند!
و من به جاي خالياش عادت نميكنم، به نبودنش، به نشنيدن «راز دل»ش خو نميكنم وقتي هنوز نغمه «نوا»يش جادوي عبور در زمان است، وقتي طنين آوازش گويي700 سال است از باغهاي شيراز از حنجره غزل ميتراود، همان سرود سماعي كه پيش از آن در خانقاهي در قونيه دم گرفته بود، وقتي پيشترش در نيشابور رباعيهاي طرب زندگي را نغمه كرده بود تا همين امروز كه هنوز كوكترين صداي دنياست به تناسب نتهاي زمانهاش. او شد وسيعترين صداي دوران، وقتي با خلوص روحش، كلام خدا را به ترنم ربنا بانگ برداشت به «غوغاي عشقبازان». صدايي كه سكوت نميداند و جاني كه خاموشي برنميدارد، او «چاووش»خوان تمام نغمهها و مرثيههاي مردمانش شد در اين سالها؛ از سپيدهدم قيامشان خواند، از فرو ريختن بم در غم با آن همنوا شد و...
و حالا، اول مهر براي من در هفتاد سالگيام بوي دلتنگي دارد، براي زيباترين لبخند جهانم! اين مهر برايم اندوه «ياد ايام» را دارد. برايم حسرت نديدن و نشنيدنش را دارد، برايم دريغ اين سالها را دارد كه بود اما نبود. برايم غبطه تمام غزلهايي را دارد كه نخواند و همه نغمههايي كه نميخواند. برايم رشك تنهايي خودخواستهاش را دارد وقتي اينقدر بلد است آدم زمانهاش باشد، زمانهاي كه سكوت رساترين «فرياد»ش است. امروز برايم اندوه آزردگي خاطر عزيزش را دارد، او كه بهتر از هر كسي «طريق عشق» ميداند به جهاني كه عاشقي كردن را از ياد برده است.
امروز اول مهر است، زادروز جان جهانم، شجريانمان!
كاش ميشد امروز را «چهره به چهره»ات شد و گفت «آرام جان»ي هستي كه «بي تو به سر نميشود» حتي وقتي ديگر «آهنگ وفا» را در گوش زمانهات زمزمه نكني! كاش بداني نغمههاي جهان بيصداي تو رنگ ندارند و زنگ آوازت بزرگترين فقدان اين مهر است.