راهي براي فرار از قرارداد الجزاير
علي شكوهي
گفتيم كه چند واقعيت منجر به تصميم عراق براي حمله به ايران شد؛ اول اينكه جمهوري اسلامي از سوي هيچ ابرقدرتي مورد حمايت قرار نداشت. دوم اينكه وضعيت ارتش و قدرت نظامي ايران، نابسامان و كمبود تجهيزات و امكانات و سلاح محسوس بود. سوم اينكه هيات حاكمه جمهوري اسلامي در مقطع شروع جنگ تحميلي، فاقد انسجام دروني بود و جنگ قدرت ميان رييسجمهوري و مجلس و دولت جريان داشت. حال به اين موضوع ميپردازيم كه دولت عراق با تحميل جنگ به ايران در پي چه اهدافي بود؟
رقابت ميان ايران و عراق براي تثبيت موقعيت منطقهاي و كسب قدرت نظامي و سيطره بر آبراههاي مهم خليجفارس سابقه طولاني دارد و اين امر تابع رژيمهاي سياسي در دو كشور هم نبوده است. عراق از سالهاي دور با ايران بر سر مالكيت اروندرود (و به قول عراقيها شطالعرب) اختلاف داشت و درصدد بود مالكيت خودش را بر كل اروند تثبيت كند. از سوي ديگر خطمشي سياسي دولتها در دو كشور هم متفاوت بود، هم در زمان شاه كه رژيم ايران به غرب گرايش داشت و هم در زمان جمهوري اسلامي كه يك دولت انقلابي بر ايران حاكم شد. حمايت از مخالفان دو كشور هم هميشه از سوي كشور رقيب انجام ميشد و مخالفان سياسي ايران و عراق در درون كشور همسايه مستقر بودند. پيش از انعقاد قرارداد الجزاير در سال 1975 ميزان حمايتهاي علني دولت ايران و عراق از مخالفان، بسيار زياد و به شكل علني بود. دولت عراق به مخالفان شاه، امكانات متعدد سياسي و اقتصادي و رسانهاي ميداد و گروههاي مخالف ايران از جمله روحانيت انقلابي يا سازمان مجاهدين خلق و برخي گروههاي تجزيهطلب كرد و عرب از اين حمايتها به اشكال مختلف برخوردار ميشدند. شايد بسياري به خاطر داشته باشند كه «راديو ميهنپرستان» (متعلق به مجاهدين خلق و چريكهاي فدايي خلق) و «راديو روحانيت مبارز شيعه» از بغداد برنامههاي خود را پخش ميكردند و فعاليت مخالفان شاه در عراق با مانع جدي مواجه نميشد. رژيم شاه هم از مخالفان دولت عراق حمايت ميكرد و از جمله با حمايت از ملامصطفي بارزاني به شكل مستقيم و نظامي، شمال عراق را از چنبره تسلط دولت عراق خارج كرده بود. نتيجه اين رقابتها ميان ايران و عراق اين شد كه عراق از موضع ادعايي خود عقب نشست و با ميانجيگري دولت الجزاير، قراردادي ميان دو كشور به امضا رسيد كه در آن، دولتها به مرزهاي رسمي اعلام شده تمكين كردند و دست از حمايت مخالفان خود برداشتند و قرار بر همكاري و مودت شد. دقيقا بعد از اين سازش و انعقاد قرارداد 1975 الجزاير بود كه اكراد مخالف صدام، قرباني شدند و ملامصطفي بارزاني به صورت تبعيد به اطراف كرج آورده شد و حمايت از مخالفان دو كشور به شكل علني كاهش يافت.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، روح قرارداد الجزاير از سوي دولت عراق ناديده گرفته شد. عراقيها كه مطابق توافق الجزاير تن به مالكيت ايران بر اروندرود داده و «خطالقعر» رودخانه را به عنوان خط مرزي پذيرفته بودند، دوباره به فكر مالكيت بر تمامي اروندرود افتادند. آنان نيروهاي تجزيهطلب عرب را كه مدعي استقلال خوزستان ايران بودند، مجدد تسليح كرده و به سوي داخل خاك ايران گسيل داشتند تا با انفجار لولههاي نفت و مناطق صنعتي و تاسيسات اقتصادي، عملا به تضعيف جمهوري اسلامي مبادرت كرده باشند. عراق در اين مقطع به گروههاي كرد تجزيهطلب در ايران هم پايگاه و امكانات ميداد و هم ديگر گروههاي سياسي مخالف جمهوري اسلامي از جمله طرفداران بختيار را تحت حمايت خود گرفته بود. در مقابل، ايران هم پايگاهي براي مخالفان صدام شده بود و غالب گروهها و احزاب شيعي عراقي در ايران مستقر شده و خواهان سقوط دولت بعثي بودند. در اين مقطع جنگ سرد ميان دو كشور جريان داشت.
شايد عدهاي گمان كنند سران جمهوري اسلامي ميتوانستند مانع شروع جنگ بشوند اما مراجعه به آن شرايط خاص و در كنار هم قرار دادن همه مستندات و با در نظر داشتن انگيزه عراق از حمله به ايران، بايد پذيرفت كه عراق در هر صورت براي تامين نظراتش يعني به هم زدن قرارداد 1975 الجزاير به ايران فشار ميآورد و اگر تامين نظراتش از طريق مذاكره ممكن نبود، حتما به اقدام نظامي متوسل ميشد چون با توجه به وضعيت منطقه و جهان و شرايط داخلي ايران، شانس پيروزي نظامي را براي خود قائل بود.
عراق با شروع جنگ
- اولا ميخواست قرارداد الجزاير را ملغي كند چون صدام معتقد بود كه امضاي آن قرارداد از سر اضطرار بود و آن توافق اكنون منافع ملي عراق را تامين نميكند.
- ثانيا ميخواست چند روزه بر بخشي از خاك ايران مسلط شود و بعدها بر سر ميز مذاكره، جمهوري اسلامي را تسليم كند تا مسوولان ايراني در قالب قراردادي جديد، كاملا به خواستههاي عراق تن بدهند.
- ثالثا در مرحلهاي بالاتر، درصدد بود بخشي از ايران را از كشورمان جدا كند و مشخصا ميخواست خوزستان با منابع عظيم نفت آن را مستقل كرده و به عنوان بخشي از عراق جا بزند. در اين زمينه نقشههايي در عراق منتشر شده بود كه مطابق آن، خوزستان يا به صورت كشوري مستقل ترسيم شده بود يا به عنوان بخشي از خاك عراق.
- رابعا در بالاترين مرحله، ميخواست جمهوري اسلامي را سرنگون كند و دولتي همسو با منافع عراق را در ايران به قدرت برساند. در اين زمينه شايد هيچ الگويي طراحي نشده بود زيرا احتمال وقوع آن كم بود اما در بالاترين چشمانداز احتمالي، بحث سرنگوني جمهوري اسلامي را هم بايد مورد توجه قرار داد.
ادامه دارد