«گلگون سوار» شعر معاصر
عنايت سميعي
خاطره قومي در شعر منوچهر آتشي موقعيت محوري دارد. اين خاطره از همان آغاز شاعري او در دفتر «آهنگ ديگر» به ويژه شعر معروف «اسب وحشي» بازنمايي شده است. اسب به مثابه نماد حماسي در شعر گلگون سوار از دفتر آواز خاك نيز ظاهر ميشود و صبغهاي سياسي دارد:
«اسبش به بوي خصمي نامرئي سم كوبيد/ و سوي اسب يال افشان تنديس شيهه كشيد»
در اين شعر سوار ياغي ايلياتي نظم شعر را به هم ميزند و دست آخر به خاستگاه خود بازميگردد. به كلام ديگر نوستالژي سلحشوري در شعرهاي دو دفتر نخست تنها بيان خاطرههاي بازيافته نيست، بلكه ذهنيت شاعر را تسخير كرده است. شعر «عبدوي جط» نيز به همين ترتيب اما با اين تفاوت كه اين شعر از معدود شعرهاي دراماتيك فارسي است. منوچهر آتشي از دفتر «وصف گل سوري» به بعد در برابر خاطرههاي جمعي مقاومت ميكند، به احساسات خود لگام ميزند و انديشهورانه به آنها نگاه ميكند:
«نه اين حكايت امشب نيست/ عمري است تا اين دهان بيانسان اين بيدهان و صدا انسان/ از انحناي شبهايم مثل مهي مردد ترسان بالا ميآيد/ و در مسير تهمتن شعرم خندقها انباشته به نيزه و تزوير ميكارد»
خودآگاهي منوچهر آتشي بر اثر انقلاب يا عوامل فردي ديگر و از همان وصف گل سوري ارتقا مييابد. او در شعر خورشيد كه روي سخن با نرودا دارد، ميگويد:
«اينك به راستي جنگي شگفت و پيروز بيجنگافزار و بيقهرمان/ اينك سپاهي آحادش تك تك انسان»
به تبع تحولي كه در نگاه آتشي روي ميدهد، زبان شعر او نيز تغيير ميكند. از اين پس واژگان بومي و نشانههاي طبيعي او نه تنها در معناهاي تازه ظاهر ميشوند، بلكه به نسبت دو دفتر پيشين بسامد كمتري دارند. «ديوار ساحلي 1»، شعر شعرهاي كتاب است. باران در اين شعر همچون بوتيمار است و از بيم آن ميبارد كه دريا خشك و خاكسار شود. آتشي كه استعارهساز قدري است در اين شعر تشبيه را دراماتيزه ميكند:
باران كنار دريا معماري غريب حواصيل است وقتي اريب ميآيد از صخرهها فرود/ و نوك بيقواره خود را پيدرپي در ماسههاي خيس فرو ميبرد و سايه بلندش در موجهاي سركش ميآشوبند و بادها تعادل او را مدام به هم ميزنند.
آتشي اراده باران را در حواصيل ممثل ميكند و در تضاد با باد قرار ميدهد تا ناسازگاري عناصر طبيعت را نشان دهد. او از اين ناسازگاري به ناسازگاري ذهنيت شاعر اشاره ميكند:
«باران كنار دريا معماري خيال پريشان شاعر است»
او در بند پاياني بيآنكه پيوند انسان و طبيعت به ويژه انسان و آب را بگسلد به تنهايي و خوداتكايي او چشم ميدوزد. تجربه ادبي منوچهر آتشي از آهنگ ديگر يا دفتر نخست شعرش غني و پر و پيمان بوده است. او از وصف گل سوري به بعد در بازنگري و تجربه ادبياش هم به آن غناي تازه بخشيده و هم انديشهاش را متحول كرده است. كنش شعري او از آغاز نه پلهپله بلكه قله به قله پريده است.