• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4473 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۴ مهر

عكس‌هايت را براي خودت نگهدار!

احمد نامداريان

 

 

پديده عكس و عكاسي در پهناي زمان، تغيير كم نداشته است. اين يادداشت، يك جستار فني يا تاريخي پيرامون عكاسي نيست، بلكه به دنباله‌هاي اجتماعي عكس امروز مي‌پردازد. تحليلي كه شايد عموميت نداشته باشد يا حتي بدبينانه به نظر آيد، اما مي‌رود كه فراگير شود. بنابراين اگر شما خواننده محترم در قاب اين تحليل نمي‌گنجيد، پوزش مي‌خواهم. ضمن آنكه اين يادداشت به دنبال آن نيست كه يك حكم كلي راجع به پديده تصوير و تصويرشدگي دهد، بلكه يك جستار انتقادي است در خصوص نحوه استفاده از شبكه‌هاي مجازي كه بر پايه تصوير و به صورت بديهي درآمده است.

تقريبا در هر خانه‌اي آلبومي است از عكس‌هاي قديمي. اما رفته‌رفته، اين آلبوم‌ها «دود مي‌شوند و به هوا مي‌روند». زماني نه چندان دير، آلبوم‌ها همانند يك دفترچه خاطرات بود و عكس‌ها جهت ثبت در تاريخ برداشته مي‌شدند تا روزي، در خلوت و جلوت، به مثابه يك ضيافت ورق بخورند. امروزه اما، تغييرات فني و سبك زندگي مفهوم اين ايده را به كلي دگرگون كرده است؛ بيراه نيست اگر همين آينده نزديك، سخن از زبان تصوير گفته شود. پديده سلفي (خويش‌گرفت) يكي از بديهيات زندگي روزمره شده است. در كنار آن، شبكه‌هاي پرشمار اجتماعي به مثابه بازار پر رونق عكس‌هاي خوشبختي است كه به همان سرعتي كه توليد مي‌شوند، مصرف مي‌شوند. اما حتي اين پديده نيز امر مذمومي نيست. مشكل از آنجا شروع مي‌شود كه از مرحله‌اي، مخاطبان آلبوم‌هاي مجازي، در همان حالي كه تصوير شما را پسند مي‌كنند، خويشتن خويش را قضاوت مي‌كنند؛ زماني كه مخاطب با چند تصوير منتخب از چند فرد گوناگون مواجه شود، ذهنش شروع به سناريوسازي كرده و قبل و بعدي براي عكس‌ها مي‌سازد. با افزايش اين تصاوير، مخاطب به دنبال جايگاه خويش است و تلاش مي‌كند قد و قامت خود را در رديف اين خوشبختي‌ها بيابد؛ مقايسه خود با موقعيت‌هايي كه از ديگران ساخته شروع مي‌شود؛ كنجكاوي‌ تشديد مي‌شود؛ بازديد مدام صفحه يك اعتياد مي‌شود. بازخواست خود آغاز مي‌شود: چرا من به اندازه كافي خوشبخت نيستم؛ چرا من موقعيت ديگران را ندارم؛ چرا ديگران خوش‌اقبال و طالع من شوم است. استفاده ناصحيح از اين شبكه‌ها يا پيامد اجتناب‌ناپذير استفاده از آنها، «تصوير‌سازي» و «حسرت‌زايي» را موجب مي‌شوند. از يك مرحله‌اي، مقصريابي شروع مي‌شود: خانواده، همسر، كار، دوستان، شهر محل زندگي و... مظنونين هستند و ارتباطات پيشين آسيب مي‌بينند. بديهي است كه اين قياس‌ها و سناريوسازي‌ها و ميزان مقاومت در برابر اين جريان، به عوامل بسياري بستگي دارد: آموزش، تربيت، عزت نفس، تجربه و پختگي، آگاهي و غناي فرهنگي و بسيار عوامل ديگر در كند شدن و حتي خنثي‌سازي اين فرآيند كمك مي‌كند. اما متاسفانه، سازوكار اين آلبوم‌ها، مبتني است بر پرتوافكني بر لحظات خوب ديگران و برجسته ساختن كمبودهاي خويشتن. با تكرار چند باره و چند روزه اين فرآيند، لحظات تاريك و كمبودها بيشتر شده و به استيصال فزاينده‌اي مي‌انجامد. البته سيستم شما را فراموش نكرده است. شما هم براي فرار از اين حملات مي‌توانيد وارد اين «بازي تصاوير» شويد و شما هم لحظات خوب‌تان را به مقابله بفرستيد. اگر لحظات خوب نداشته باشيد، كم باشد يا در قد و قواره‌هاي تصاوير رقبا نباشد، حركت بعد شما آغاز مي‌شود: خوشبختي بسازيد. اين فعاليت‌هاي شما، دعوتنامه ناخودآگاهي است براي ديگران تا به اين بازي تصوير ملحق شوند. بازي ادامه مي‌يابد. اضطراب‌ها بيشتر مي‌شود؛ از تصاوير، هويتي براي‌تان ساخته شده است كه بازتابنده كامل واقعيت شما نيست. از يك جايي بايد خودتان را شبيه تصاويرتان و تصورات ديگران از خودتان كنيد و اين آسان نيست. معاشرت‌ها كمتر خواهد شد، چراكه هر لحظه امكان مخدوش شدن تصويرتان مي‌رود. خودتان مي‌توانيد ادامه اين روند را حدس بزنيد. درست شبيه به بازي‌هاي استراتژيك كه تقريبا همه تجربه آن را داشته‌اند. ما نيز مهره‌هاي بازي ديگراني شده‌ايم كه چندان پيدا نيستند. شما براي پيشبرد بازي بايد خودتان را قوي كنيد؛ از انبار پررونق سيستم قرض كنيد؛ مبادله كنيد؛ چانه بزنيد؛ حقه بزنيد؛ نقش بازي كنيد؛ تيم بسازيد؛ خيانت كنيد و... يك بازي كه مي‌شود «تصويرشدگي» ناميد. تصاويرتان از آخرين دورهمي، تازه‌ترين سفر، عادت‌ها، ژست‌ها و كژنمايي‌هاي مبهوت‌كننده و «همين حالاهاي» پرشمار كه غايبان را به تصور مي‌اندازند. ارتباط اجتماعي به ارتباط و مبادله تصورات تقليل مي‌يابد؛ رابطه فرد- فرد به رابطه تصور- تصور فروكاهيده مي‌شود. هر لغزشي كه تصوير ذهني افراد را از ديگري مخدوش كند، مي‌تواند به افسردگي‌ها و بي‌اعتمادي‌هاي وسيع منجر شود. مثل هر ساختار زباني ديگر، در اينجا نيز تصاوير، بار نمادين و استعاري دارند؛ مجموعه‌اي از رفتارها و سبك‌هاي مختلف زندگي را با خود تعريف كرده است. حتي زاويه دوربين، نور و حركات دست به مثابه الفباي اين زبان، مفهومي را منتقل مي‌كنند كه پيش‌تر و بر اثر بمباران تصاوير، بين مخاطبان به صورت قاعده پذيرفته شده است. ديگر حتي تصاوير كوچك و به ظاهر كم‌اهميت مي‌تواند ويرانگر شود. كم نيستند افرادي كه با ديدن تصوير كيك عصرانه يك دوست، بد اقبالي‌هاي خويش را شماره مي‌كنند. اين روزها، تصويرها از ابزار ثبت، به هدف بدل شده‌اند. چندي پيش با يكي از دوستان مقيم بارسلونا همكلام شدم كه تورگردان هم بود و گردشگران ايراني زيادي را در بارسلونا و اروپا گردانده است. خاطرات ايشان از گروه‌هاي مختلف بسيار شنيدني بود: از گردشگراني مي‌گفت كه با صرف هزينه زياد آمده بودند و بيشتر از آنكه كشف فضا كنند، تنها به فكر توليد تصوير و ممتاز شدن از گروه مخاطبان صفحه‌هاي شخصي‌شان بودند. ايوان كليما زمانه اكنون را عصر زباله اطلاعات ناميده است: انبوه اطلاعات به همان سرعت كه توليد مي‌شوند، دور ريخته مي‌شوند. اما به نظر مي‌رسد امروز از اين هم فراتر رفته‌ايم و عصر زباله تصاوير آغاز شده است. تصويرهاي پرشمار توليد مي‌شوند، به سرعت مصرف مي‌شوند، اما دور ريخته نمي‌شوند. اين تصاوير در ذهن مخاطبان بسيار انباشت مي‌شود و كم‌كم به ناخودآگاه‌شان منتقل مي‌شود؛ به قضاوت‌ها و پيشداوري‌هاي فراوان ختم مي‌شود؛ آستانه تحمل مشكلات را كاهش داده و خلاقيت عبور از بحران‌ها را كمرنگ كرده و اميد و اعتماد به نفس را پايين آورده است و در نهايت «اينكه ديگران خوشبخت و ما بدبختيم». متاسفانه پديده «عقل‌شان به لنزشان» در حال فراگيري است و ما از عصر تحليل و تخيل به عصر تصوير و تصور غلتيده‌ايم. شايد بهتر باشد اين گونه عنوان شود كه ذهن ما زباله‌دان تصاويري است كه ديگران توليد كرده‌اند كه شايد در نگاه نخست هدف ديگري داشته‌اند، اما در لايه‌هاي پسين خود، تسلسلي از «ديگركس پنداري‌» و «خودخس‌ پنداري‌» را همراه دارند.

بازي تصوير از اين هم فراتر رفته است. احساسات مختلف روزمره، به ايموجي‌ها و شكلك‌ها تقليل يافته‌اند. حتي معماري و شهرها هم در حال برساخته شدن با تصاويرند. اين روزها سبكي در معماري، بازارپسند شده است كه معماري رومي ناميده شده است. برخي از برجسته‌ترين اين بناها صرفا ساخت يك پوسته كاذب از روي عكس شهرهاي اروپايي است. استعاره‌اي تلخ به اين معنا كه بناهاي معمولي براي ديده ‌شدن و بازارپسند شدن بايد نقاب بزنند يا كمي آن‌طرف‌تر نوعي معماري سطح بالاتر، معماري archdaily كه بر اساس نمونه‌هاي معرفي شده توسط اين سايت، كپي دست چندمي از آنها را ارايه مي‌كند. همچنان كه ساختمان‌ها و شهرها هر روز به يكديگر شبيه مي‌شوند، انسان‌ها هم روز به روز به هم ‌شبيه‌تر مي‌شوند و همانند محصولات كارخانه‌اي در مقياس انبوه تكثير مي‌شوند. يك خويش‌گرفت (سلفي) ساده مي‌تواند موجي از جراحي‌هاي زيبايي ايجاد كند. بيني‌هاي اصلاح‌شده، گونه‌ها و لب‌هاي برآمده، مدل موها و لباس و ... و هر روز نياز تازه‌اي را براي مخاطبان و مصرف‌كنندگان تعريف مي‌كنند. كارخانه‌اي كه دنياي سرمايه‌داري متاخر به راه انداخته است و كارگران آن، مصرف‌كنندگان بي‌خبر و وليع هستند. كارگراني كه به جاي گرفتن دستمزد، مشتاقانه در صف پرداخت‌هاي مختلف رديف شده‌اند و با هر بار مصرف تصاوير، ناخودآگاه به بازتوليد ساز و كار اين چرخ بي‌احساس كمك كرده‌ايم. شهروندان امروز فارغ از رنگ‌ها و مليت‌ها در يك مفهوم مشتركند: هر شهروند همزمان هم توليدكننده تصوير و هم مصرف‌كننده تصوير است. البته بسته به بنيان‌هاي فرهنگي، اقتصادي و سرمايه اجتماعي هر سرزميني، اين پديده تغير دارد. گوشي‌هاي جديدتر، خانه‌هايي ويژه‌تر، خودروهايي متمايزتر، سفرهاي لوكس‌تر، مهاجرت و اقامت به هر قيمت يا حتي ژست روشنفكري و منتقد گرفتن و تفضل‌نمايي و نقش داناي در اقليت به نيت توليد تصوير، همه از نتايج اين بازي تصاوير است كه به‌طور كلي به مصرف بيشتر حسرت‌ها، قضاوت‌ها، تنهايي‌ها و افسردگي‌ها مي‌انجامد و در انتها، در بمباران شبانه‌روزي تصاوير، ويران‌تر و بي‌پناه‌تر سر بر بالين مي‌گذاريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون