تحصيل خرجتراش از لاي جيبهاي تاربسته
فرزانه توني
با شروع اولين روزهاي فصل پاييز، ميتوان عطر ماه مهر و مدرسه را در هوا استشمام كرد. دوره ثبتنام دانشآموزان فرا رسيده و به دنبال آن، خانوادهها چند روزي را مشغول انتخاب مدرسه و خريد مايحتاج آن هستند. اين نكته را بايد متذكر شد كه همزمان با شروع مدارس، مهدهاي كودكي كه مناسب بچههاي پيشدبستاني و كوچكتر هستند نيز شروع به كار ميكنند. به دنبال اين ثبتنامها، در مهدها يك فهرست بلندبالا و طويل از تمام وسايل و ابزار مورد نياز شامل نوع و تعداد مدادرنگي و مدادشمعي، چندين مدل چسب مايع و كاغذي و چسب چوب گرفته تا چندين رنگ و مدل مختلف از مقواهاي كاغذي، همچنين تهيه تعداد بالايي از كاغذ A4 و هر آنچه در تمام فروشگاههاي لوازمالتحرير يافت ميشود، به والدين داده ميشود كه تا شروع سال تحصيلي فراهمش كنند و در مدارس نيز خانوادهها كم و بيش بدون حتي دريافت ليستي، مجاب به خريد اين لوازم هستند. در اين ميان بماند كه قيمتهاي نجومي لوازمالتحرير هر ساله اكثر خانوادهها را خسرانزده ميكند، فيالواقع اين شرايط براي خانوادههايي كه با درآمدهاي متوسط و پايينتر هستند، اوضاع ِتحصيل و ثبتنام را وخيمتر ميكند.
در شرايطي كه يكي از مشكلات كشور تامين كاغذ بوده و بسياري از ارگانها به سمت حذف كاغذ از بروكراسي اداري پيش ميروند و حتي بسياري از مجلات و روزنامهها به علت كمبود كاغذ، محكوم به فنا هستند، اما متاسفانه شاهديم كه در مدارس و عليالخصوص مهدهاي كودك، كماكان خانوادهها ملزم به تهيه تعداد زياد كاغذ هستند، در حالي كه پس از اتمام سال تحصيلي، حجم بالايي از اين كاغذها به خانوادهها عودت داده شده كه عملا بلااستفادهاند. حال آيا صلاح است در شرايطي كه با بحران كاغذ دستو پنجه نرم ميكنيم و حتي در چاپ مجدد كتب تحصيلي نيز به مشكلاتي برخوردهايم، چنين مواردي از خانوادهها درخواست شود؟
مورد ديگري كه در مهدهاي كودك مشاهده ميشود، خريد مقواهاي رنگي به عنوان يكي از ملزومات ثبتنام جهت ساخت كاردستي و آموزشهايي در اين زمينه است. چه اشكالي دارد كه از خانوادهها خواسته شود كاغذ باطلهها و دفترهاي مستعمل، مقواهاي جعبه شيريني، كفش و ... كه در منزل موجودند را براي استفاده كنار بگذارند و تحويل دهند؟
واقعيت اين است كه در زمان ثبتنام جدا از هزينه تحصيل كه در ابتداي كار پرداخت ميشود، والدين بايد مبالغي جدا براي تهيه لباس فرم مخصوص همان مدرسه يا مهدكودك، هزينه غذاي گرم، هزينه لوازمالتحرير، هزينه تهيه كتاب و در مواردي هزينه براي برگزاري جشنهايي در طول سال و... در نظر بگيرند. معالوصف چگونه ميتوان لزوم اين تحصيل خرجتراش را براي كودكان فهماند، در حالي كه دانشآموزان بسياري از خانوادههايي كه در شرايط معيشتي خوبي به سر نميبرند، بايد متحمل سرزنشهايي منباب اين تحصيل شوند. شايد با كمي تامل در اين فقره، بتوان نتيجه گرفت كه اگر مقصودمان اين است كه بخواهيم هر ساله كودكان بيشتري را به تحصيلي آسان و كمهزينه ترغيب كنيم، بايد از مخارج بالايي كه از فرعيات و حواشي تحصيل به وجود آمدهاند، كم كنيم و روي اصول اوليه متمركز شويم.
متاسفانه بسياري از خانوادههاي با تمكن بالا كه مدعياند خيلي به اين الگوي تحصيل براي فرزندانشان علاقهمند نيستند، با سختگيريهاي نامتعارفشان در انتخاب مدرسه و حتي ثبتنام در مدرسهاي با فاصله زياد از محل سكونت خود، فضاي تحصيل و ثبتنام را براي اطرافيانشان به شكلي رقابتي و چشموهمچشمي درميآورند كه صحبتش در اين مجال نميگنجد.
عليايحال، والدين بايد در ابتداي امر بيايند، فضاي تحصيلي را از هرگونه چشم وهمچشميهايي كه در حاشيه آموزش هستند، دور كنند و بعد نوبت به صاحبان مدارس و مهدكودكها ميرسد كه بايد در نوشتن ليست مورد نياز خود كمي خلاقانهتر تصميم بگيرند تا بتوان اين تحصيل، نه به شكل خرجتراشش را، از لاي همين جيبهاي تاربسته بيرون كشيد!