گروه اقتصادي
70 سال از روي كار آمدن حزب كمونيست در چين ميگذرد و حالا چين يكي از ابرقدرتهاي اقتصادي جهان است. به بيان دقيقتر، پشت سر ايالات متحده امريكا، به سرعت حركت ميكند و جايگاه خود را به عنوان دومين قدرت اقتصادي دنيا تثبيت كرده است. اين موفقيت بزرگ اقتصادي براي پرجمعيتترين كشور دنيا چگونه به دست آمده است؟
اول اكتبر 1949، مائو تسه تونگ تئوريسين ماركسيسم لنينيسم و سياستمدار انقلابي كمونيست با شكست دادن نيروهاي چيانگ كاي شك، رييسجمهور وقت چين، نام جديدي به اين كشور داد: جمهوري خلق چين. مائو بلافاصله در ميدان «دروازه صلح آسماني» در ميان دريايي از هواداران خود عنوان كرد كه به صدها سال قيمومت، تحقير، استعمار و سلطه خارجي و اعتياد به ترياك پايان ميدهد. هرچند بعدها روشهايي كه او در عرصه سياست و اقتصاد در پيش گرفت مورد انتقاد برخي ديدگاهها قرار گرفت.
كمونيستها به رهبري مائو، ابتدا دست به اجراي ايدههايي براي آنچه «تربيت انسان نوين» خوانده ميشد، زدند و در سالهاي بعد، نزديك به نيم ميليون بورژوا و خرده بورژوا براي اجراي اين ايده به مراكز بازپروري فرستاده شدند. سپس نوبت به طرح «جهش بزرگ» رسيد. مائو در سال ۱۹۵۸ با هدف تغيير سريع اقتصاد و صنعتي كردن چين اين طرح را مطرح كرد. بر اساس اين طرح كليه زمينهاي كشاورزي چين مصادره و به ۲۶ هزار واحد اشتراكي تقسيم شدند. در آن سالها مائو اكثر محصولات زراعي چين را در مقابل دريافت كمكهاي نظامي و سياسي به اروپاي شرقي صادر كرد. او همچنين مواد غذايي و پول به نهضتهاي كمونيستي در آسيا، آفريقا و امريكاي لاتين فرستاد. در جريان اجراي اين طرح كه ۴ سال طول كشيد حدود ۳۸ ميليون نفر حدفاصل سالهاي 1958 تا 1961 در اثر «گرسنگي بزرگ» جان خود را از دست دادند.
مرگ مائو؛ دوران جديد
سال 1976 كه مائو چشم از جهان فرو بست جمهوري خلق چين با چالشهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي زيادي دست و پنجه نرم ميكرد تا اينكه دنگ شيائوپينگ از پس رقابتهاي درون حزبي كمونيستها، توانست خود را به عنوان رهبري جديد براي برهوتي به نام چين كمونيست معرفي كند. با آغاز رهبري دنگ شيائوپينگ بر حزب كمونيست چين، سياستهاي درهاي باز و اصلاحات در چين هم آغاز شد تا توسعه چين روي ريلي متفاوت قرار گيرد. گرچه در عرصه آزاديهاي سياسي، نام او با كشتار خونين دانشجويان در ميدان «تيان آن من»همراه است. فارغ از اينها، دنگ شيائوپينگ از رقابت امريكا و شوروي بر سر تسليحات هستهاي و البته جنگ سرد نهايت استفاده را برد و پاي سرمايه و تكنولوژي امريكاييها را به پكن باز كرد. دسامبر 1978، يك سال پيش از وقوع انقلاب در ايران و سقوط نظام پادشاهي، شيائوپينگ توانست همفكران خود را در حزب كمونيست اقناع كند كه راه توسعه اقتصادي، گردن نهادن به «مالكيت خصوصي» در برخي حوزههاست. اين دورهاي است كه برخي آزاديهاي اقتصادي در زمينه خصوصيسازي و رواج اقتصاد بازار و ايجاد مناطق آزاد تجاري در چين اجرا شده است؛ دوراني براي گذار از اقتصاد سوسياليستي به اقتصاد سرمايهداري.
نتيجه چنين سياستهايي، شگفتانگيز بود. در دهه ۱۹۶۰، ميزان توليد ناخالص داخلي چين نه تنها هماندازه قدرتهاي جهاني نبود بلكه از كشورهايي نظير كامبوج، كنيا و سيرالئون نيز پايينتر بود؛ اما رشد اقتصادي اولين ارمغان آزادسازيها نيز بود. گرچه در ادامه، فقر، اختلاف طبقاتي و فساد و تورم نيز به اقتصاد چين وارد شد. شيائوپينگ خود در اين باره با بياني استعاري ميگويد: «دريچه خانه را كه باز ميگذاري فقط هواي تازه به درون نميآيد حشرات هم داخل ميشوند و فساد و بيكاري و تورم هم اين حشرات هستند.» اين حشرات در سالهاي بعد براي حزب كمونيست دردسرساز شدند. در سال 1989، دانشجويان با تاثيرپذيري از اختلافات در حزب كمونيست شوروي، به عنوان پدرخوانده كمونيستهاي دنيا، به ميدان تيان آن من آمدند و بسياري از آنها زير چرخ تانكها و زرهپوشها به خاك و خون كشيده شدند. با اين حال، حزب كمونيست چين، پس از سركوب اين اعتراضات، يك قدم از پيشبرد اصلاحات اقتصادي خود عقبنشيني نكرد تا رشد اقتصادي در سايه نظام سياسي بسته به شاخصه اصلي چين كمونيست تبديل شود و تا همين الان هم تداوم داشته باشد.
چه اتفاقي افتاد؟
70 سال از ظهور مائو و تشكيل جمهوري خلق چين گذشته است. اكنون اقتصاد چين به دومين اقتصاد بزرگ جهان تبديل شده و پيشبيني ميشود در سال ۲۰۳۰ اين كشور با پشت سر گذاشتن امريكا به بزرگترين اقتصاد دنيا تبديل شود. ميزان توليد ناخالص داخلي سرانه چين در حال حاضر نزديك به 10هزار دلار است كه اين رقم در مقايسه با سال ۱۹۵۲ بيش از ۱۸۰ بار افزايش پيدا كرده است. توليد ناخالص ملي كشور هم از ۴۸ ميليارد دلار به بيش از ۱۱ هزار ميليارد دلار رسيده است. هيچ كشور ديگري در دنيا چنين رشدي را در اين بازه زماني تجربه نكرده است.
اقتصاد چين در حال حاضر يك اقتصاد توسعه يافته است به گونهاي كه سهم كشاورزي از توليد ناخالص داخلي آن از ۸۳.۵ درصد در سال ۱۹۵۲ به ۲۶.۱ درصد در سال ۲۰۱۸ كاهش يافته است. از سوي ديگر اما سهم خدمات در سال ۲۰۱۸ به ۴۶.۳ درصد رسيده است كه اين رقم در سال ۱۹۵۲ تنها ۹.۱ درصد بود.
سهم بخش خصوصي از اقتصاد چين نيز بهشدت تقويت شده است. در حال حاضر ۵۰ درصد درآمد مالياتي، ۶۰ درصد توليد ناخالص داخلي و ۸۰ درصد فرصتهاي شغلي در مناطق شهري چين را بخش خصوصي تامين ميكند. شمار ثروتمندان چيني همگام با رشد اقتصادي اين كشور افزايش داشته است: در سال ۲۰۱۵ چين هفت نماينده در بين ۱۰۰ ثروتمند جهان داشت اما اين رقم در سال ۲۰۱۸ به ۱۵ نفر افزايش يافت.
هرچند اختلاف طبقاتي در چين بيشتر شده است: طبق يافتههاي مدرسه اقتصاد لندن، درآمد دهك اول چين در سال ۱۹۷۸ معادل ۲۷ درصد كل درآمد ملي بود كه اين رقم در سال ۲۰۱۵ به ۴۱ درصد افزايش يافته است.
رشد اقتصادي شتابان چين البته رويه منفي خود را هم دارد. اين كشور بزرگترين توليدكننده گازهاي گلخانهاي است و ۲۷ درصد دي اكسيد كربن جهان را توليد ميكند، رقمي كه در مورد امريكا به ۱۵درصد ميرسد. اين كشور بيشترين ميزان فقرا را بعد از هندوستان دارد. ثروت عمومي در اين كشور سهم 15 درصدي دارد. شي جين پينگ، رهبر چين معتقد است كه چين بايد به يك قدرت بزرگ، قوي و ثروتمند بدل شود تا بتواند در برابر نفوذ خارجي بايستد.
وقتي امريكا احساس خطر ميكند
چينيها به تازگي طرح Made in China2025 را دنبال ميكنند كه قرار است چين را در 10 رشته اصلي اقتصاد و فناوري جهان سرآمد و بينياز از خارج كند. طرحي كه بهشدت امريكاييها را به تكاپو انداخته و نگراني آنها را به دنبال داشته است. شايد به همين دليل هم باشد كه ترامپ را به جنگ تجاري بر سر تعرفهها، واداشته است. گرچه دادههاي تازه از اقتصاد چين هم نشان ميدهد اين كشور براي رسيدن به اين هدف، كار بسيار سختي دارد. تحليلگران معتقدند چين طي ساليان دراز به منظور فعال كردن اقتصاد، هزينههاي زيربنايي را افزايش داده و در نتيجه اكنون جاي زيادي براي پيشبرد اقتصاد با استفاده از اين اهرم ندارد. آيا چين به روياي خود براي ايستادن بر قله اقتصاد دنيا ميرسد؟