آدمهايي از طبقه متوسط به پايين
فرزانه توني|آئوكسيليو لاكوئوتوره، شاعر اروگوئهاي كه خود را مادر شعر مكزيك ميخواند در سپتامبر 1968 بعد از حمله پليس ضد شورش به دانشگاه كه به كشتار تلاتلولكو معروف است 13 روز خود را در دستشويي طبقه چهارم دانشكده ادبيات دانشگاه مكزيك پنهان كرد تا نجات يابد. روزهايي با ترس از جان سالم بهدر نبردن و شبهايي كه خيره به عبور نور ماه روي كاشيها و شكافهاي ديوار طي ميشد.«در همان حال كه چشمانم بر ابيات آن شاعر اسپانيايي جان داده در تبعيد ميدويد، پليسها هر كس را كه دم دستشان رسيد، دستگير و تفتيش كردند و به باد كتك گرفتند، بياعتنا به جنسيت و سن و سال، وضعيت تاهل و درجه رسمي يا اهدايي در سلسله مراتب پيچيده دانشگاه». تعويذ روايت زندگي اين زن بيخانمان است كه بعد مهاجرت به مكزيك در خانه دو شاعر اسپانيايي، فليپه و گارفياس خدمت ميكند. آئوكسيليو اين خدمت بيجيره و مواجب را نوعي از ابراز علاقهاش به شاعران زمان خود ميداند. روبرتو بولانيو، نويسنده شيليايي و از تاثيرگذاران ادبيات امريكاي لاتين، اين داستان را درست چند سال پيش از مرگ خود در سالهايي كه با بيمارياش دست به گريبان بود، نوشته است، آنجا كه در داستان ميگويد «به سال 2000 نزديك ميشوم به سال مباركي كه هرگز آن را به چشم نخواهم ديد». بولانيوي شاعر كه در دوران جواني به گروههاي چپگرا پيوسته بود و فعاليت داشت در كودتاي شيلي كه در سال 1973 و به دست آگوستو پينوشه اتفاق افتاد، مدتي را در حبس گذراند و شايد اين محبوس ماندن، پيشزمينهاي براي نوشتن تعويذ بوده باشد.